لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۲۸

آیت الله خامنه ای و پارادوکس حقوق شهروندی مخالفان


اکبر گنجی
اکبر گنجی

سعید جلیلی در ۱۱ آذر ۹۳ در مشهد گفت که حصر رهبران جنبش سبز هیچ ارتباطی به اعتراض های پس از انتخابات ۸۸ نداشت، بلکه برای آن بود که آنان قصد داشتند تا در بهمن ۸۹ انقلابی مشابه انقلاب های مصر و تونس در ایران برپا کنند (رجوع شود به مقاله جنبش سبز ۸۸ یا انقلاب ۸۹؟).

به دنبال آن، سایت دفتر سیاسی سپاه پاسداران در۳۰ آذر ۱۳۹۳ طی مقاله ای با تأیید همین مدعا اعلام کرد که حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی ربطی به انتخابات ۸۸ نداشت، بلکه دليل آن اين بود که آنان با «تغيير روش» در بهمن سال ۸۹، به دنبال «براندازی» نظام بودند. مهدی تائب رییس شورای قرارگاه عمار- هم در اول دی ماه ۹۳ همين مدعا را تکرار کرد و گفت: «مسئله بغی سران فتنه در شورای عالی امنیت ملی مورد بررسی قرار گرفت و [آیت الله صادق لاریجانی] رئیس قوه قضائیه که خودش نیز قاضی‌القضات است حضور داشت و همچنین دستگاه‌های امنیتی که باید اطلاعات مربوط به سران فتنه را هم ارائه می‌کردند در شورای عالی امنیت ملی حاضر بودند». عباسعلی کدخدایی- مشاور عالی دبیر شورای نگهبان- هم گفته است که عمل موسوی و کروبی اقدام علیه امنیت ملی بود و مجازاتش تا اعدام است.

مسأله ناتمام رهبران «جنبش انتخاباتی سبز» همچنان مسأله روز است. آنان به آینه ای تبدیل شده اند که در آن می توان وضعیت و حقوق مخالفان جمهوری اسلامی را نگریست و بازخوانی کرد. مخالفان، مسأله همیشگی آیت الله خامنه ای بوده و هستند. او مدتهاست که با مخالفان دموکراسی خواه مواجه بوده است. به همین دلیل از ارتباط دموکراسی خواهی و براندازی توسط دشمنان سخن می گوید.

دموکراسی برای براندازی

آیت الله خامنه ای در ۱۵ شهريور ۱۳۸۰ در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، درباره اصل نظام، ولایت فقیه، بزرگترین منکر و موذیگری های مخالفان جمهوری اسلامی سخن گفت. او گفت که دولت های غربی با شعار دموکراسی نظام های مارکسیستی را در سطح نظری زمین زدند، اما قادر نیستند این عمل را با جمهوری اسلامی انجام دهند، برای این که این نظام محصول مردم بوده و «مردم‌سالاری در نظام اسلامی، حقیقی تر، واقعی تر، اصیل تر و ریشه‌دارتر از نظامهای غربی است».

دلایل برتری مردم سالاری جمهوری اسلامی

مهمترین شاهد این مدعا، رفراندوم جمهوری اسلامی، انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، انتخابات تأیید قانون اساسی، انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات مجلس خبرگان رهبری و انتخابات شوراهای شهر است. این نظام از ابتدأ تاکنون «متکی به آرأ» مردم بوده است.

استدلال های دیگر او در دیگر سخنرانی ها این است که اول: میزان مشارکت مردم در انواع انتخابات جمهوری اسلامی، از میزان مشارکت مردم در انتخابات دموکراسی های غربی بسیار بیشتر است. دوم: در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مردم مجبورند همیشه میان دو نامزد حزب جمهوری خواه و دموکرات یکی را انتخاب کنند، اما در جمهوری اسلامی تعداد نامزدها همیشه چند برابر آمریکا بوده و در نتیجه با رقابت بیشتری مواجه هستیم. سوم: نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا میلیاردها دلار باید به رسانه ها بابت سخن گفتن بپردازند، اما جمهوری اسلامی به طور مجانی ساعت های بسیاری را در اختیار نامزدها می گذارد تا از طریق صدا و سیما با مردم حرف بزنند، گرایش های مختلف را به نمایش بگذارند و مناظره های جدی داشته باشند. چهارم: هزینه نامزدهای آمریکا توسط سرمایه داران بزرگ تأمین شده و در نتیجه سیاستمداران تابع کمپانی های بزرگ هستند، اما در جمهوری اسلامی چنین مشکلی وجود ندارد.

از ساحت شعار به جهان واقعیت

وقتی از سطح شعار به سطح واقعیت نزول می کنیم، جمهوری اسلامی در چنبره انواع و اقسام مسائل و مشکلات اسیر است. مخالفان به طور طبیعی این مسائل و مشکلات را معلول همین رژیم به شمار می آورند. آیت الله خامنه ای می گوید این کار دشمنان است که «همه اشکالات را به ساختار نظام اسلامی و به اسلامی بودن نظام برگردانیم». دشمن ارکان خاصی را آماج حملات خود قرار داده و بازیچه های داخلی هم به همان راه می روند.

ادعای او این است که ولایت فقیه واضح ترین و قابل دفاع ترین «اعتبارات عقلایی» است و در همین حال، اساس کار دشمن حمله به این محور است. در سخنان او و دیگر معتقدان به نظریه ولایت فقیه حتی یک دلیل وجود ندارد که عقلایی بودن ولایت فقیه را اثبات یا تأیید کند.

آیت الله روح الله خمینی مدعی بود که ولایت فقیه نظریه ای است که «تصورش موجب تصدیقش می شود». اما حقیقت این است که این نظریه ایده ای است که تصورش موجب تکذیبش می شود. آیت الله خمینی و دیگر فقیهان، ولایت فقیه را از مقوله ولایت بر صغار و ولایت بر مجنون به شمار آورده اند. تشبیه دیگر آنان این بوده که مردم مانند گوسفندان به شبان نیاز دارند تا آنان را راهبری کند.

رابطه مردم و زمامداران سیاسی را چنین قلمداد کردن، امری است که تصورش موجب تکذیبش خواهد شد. برای این که مردم زمامداری سیاسی را جعل و خلق می کنند تا مطابق رأی و رضایت آنان عمل کند و هرگاه به هر دلیلی آن را نپسندیدند،عزلش می کنند. نظام سیاسی مخلوق مردم است، پس حداکثر شأن وکیل را دارد، نه ولی کودکان یتیم. این مخلوق دارای اختیارات محدود بوده و برای زمان محدود در قدرت خواهد بود، نه زمامدار مادام العمری که دارای قدرت مطلقه است. آن شعارها را باید با این واقعیت ستبر سنجید.

بزرگترین معروف و منکر

پس از بیان این مقدمات، خامنه ای می کوشد تا بر مبنای امر به معروف و نهی از منکر قرآنی، بزرگترین معروف و بزرگترین منکر و دشمنانان اصلی را معرفی کند.

الف- مخالفان اصل نظام جمهوری اسلامی، دشمنان اصلی هستند.

ب- بزرگترین معروف دفاع از جمهوری اسلامی است: «بزرگترین نعمت خدا وجود این نظام است و بزرگترین معروف، دفاع از این نظام است. این بزرگترین کاری است که باید انجام گیرد».

بزرگترین منکر هم مخالفت با اصل نظام است: «عدّه‌ای برای مقابله با این نظام کمر بسته‌اند - چه از راه نظریّه‌پردازی و چه از راه تبلیغات سیاسی و موذیگری های گوناگون - و در نظام خدشه وارد می کنند. مسأله آنها، انتقاد به نظام یا به مسؤولان نظام نیست؛ از نظر آنها انتقاد وسیله‌ای برای نابود کردن خودِ نظام است. کسانی که اهل فهم و درک موقعیّت هستند، این را به‌روشنی می فهمند و باید بفهمند».

این مدعا، جمهوری اسلامی را نظامی اخلاقا مشروع به شمار می آورد که باید از آن دفاع کرد. اما مطابق روایت پیامبر اسلام و علی بن ابی طالب، بزرگترین فضیلت و بالاترین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر و جهاد، سخن حق گفتن در برابر سلطان ستمگر است. خودحق پنداری موجب شده تا حاکم ستمگر به تحریف معروف و منکر بپردازد.

تعیین تکلیف موذی های مخالف اساس رژیم

به طور طبیعی مردم انتظار دارند تا بدانند تکلیف مخالفان اسلام و اصل جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه چیست؟

نکته جالب این است که خامنه ای می گوید که مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی حق حیات داشته و از تمامی حقوق شهروندی برخوردارند: «البته کسی که دشمن نظام است، این‌طور نیست که نمی تواند در این نظام زندگی کند؛ نه. مخالفان اسلام می توانند در این نظام زندگی کنند؛ کسانی هم که اسلام را اصلا قبول ندارند، می توانند در این نظام زندگی کنند. اسلام نگفته که هر کس در ظلِ‌ نظام اسلامی زندگی می کند، باید معتقد به اسلام و مبانی اسلام باشد؛ نه. زندگی کنند و، از حقوق شهروندی و امنیّت هم برخوردار باشند. اگر دزدی درِ خانه یک غیر مسلمان را بشکند و برود دزدی کند، آن دزد را هم مجازات می کنند. در مجموع، بین کسانی که به نظام معتقدند و کسانی که مخالف نظامند، در حقوق شهروندی تفاوتی نیست».

اگر واقعا مخالفان اسلام، جمهوری اسلامی و ولایت فقیه از «حقوق شهروندی» برخوردار باشند، دیگر مسأله ای- از منظر دموکراسی و حقوق بشر- وجود نخواهد داشت. درست است که به نظر می رسد که «حقوق بشر»، حقوق انسان انتزاعی است، اما در واقع، اول: انسان انتزاعی وجود خارجی ندارد و همه آدمیان، انسان های خاص تاریخمند- زن سیاه پوست نیجریه ایی، مرد مسلمان ایرانی ساکن رشت- هستند. دوم: حقوق شهروندی، حقوق شهروندان است. یعنی، فرض بر این است که مردم از مرحله رعیتی و بندگی ارباب گذر کرده و به مرحله شهروندی رسیده اند. یعنی به «شهروندان آزاد و برابر» تبدیل شده اند. به تعبیر دیگر، کلیه حقوق، حقوق همین «شهروندان برابر و آزاد» است. حقوق مدنی و سیاسی، بخشی از حقوق شهروندی است.

اینجا مشکل خامنه ای و جمهوری اسلامی خود را ظاهر می سازد. خامنه ای می گوید که مخالفان اسلام، جمهوری اسلامی و ولایت فقیه از حقوق شهروندی برخوردارند، اما «حق براندازی» یا «تیشه به ریشه نظام زدن» را ندارند. فرض کنیم حق با او است و «براندازی نظام» یکی از حقوق شهروندی نبوده و نیست. اما تکلیف باقی حقوق شهروندی چه می شود؟

آیت الله خامنه ای همیشه از تفکیک خودی ها و غیر خودی ها دفاع کرده و بر مرزبندی خودی ها از غیرخودی ها تأکید کرده است. به تعبیر دیگر، اول: غیرخودی ها- که دایره آنان بسیار گسترده تر از مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است- حق ورود به «کشتی نجات نظام» یا مسئولیت های سیاسی را ندارند. آنان از حق تشکیل حزب و سازمان های سیاسی محروم هستند. دوم: خودی ها همیشه باید با این غیرخودی های محروم از حقوق سیاسی/شهروندی مرزبندی داشته باشند. سوم: بهائیان از حقوق غیر سیاسی- از جمله حق تحصیل- هم محروم هستند. در بسیاری از شهرها- خصوصاً روستاها- از حق حیات هم محروم هستند.

نیازمندی جمهوری اسلامی و ولی فقیه به آرای مخالفان

اما نظام به آرای مخالفان نیاز دارد تا براساس آن برای خود مشروعیت سازی کند. نظام به آرای مردم نیاز دارد، چون :«مصونیّت کشور، وابسته‌ی به حضور مردم است؛ کم شدن فشارهای دشمنان، وابسته‌ی به حضور مردم است، وابسته‌ی به اتّحاد و انسجام مردم با نظام و با دستگاه جمهوری اسلامی و حسّ اعتماد متقابل بین مردم و مسئولین است».

ممکن است گفته شود که منظور از مردم در اینجا مخالفان نیستند، چون آنها عددی به شمار نمی روند. اما خامنه ای در همین سخنرانی دو روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد ۹۲ به صراحت می گوید:

«من توصیه‌ی اوّل و اهمّم حضور در پای صندوقهای رأی است؛ این از همه چیز مهم‌تر است برای کشور. ممکن است بعضی ها - حالا به هر دلیلی - نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند امّا از کشورشان که می خواهند حمایت کنند، آنها هم باید بیایند پای صندوق رأی. همه باید بیایند پای صندوقهای رأی، حضور خودشان را اثبات کنند».

استدلال او روشن است. می گوید: بدون رأی بالای موافقان و مخالفان نمی توان در برابر دشمنان برای کشور ایجاد مصونیت کرد. پس مخالفان با رأی خود از موجودیت ایران دفاع کنند.

بدین ترتیب، اول: مخالفان اصل جمهوری اسلامی از حق رأی دادن برخوردارند. دوم: رأی مخالفان جمهوری اسلامی و موافقان هم «حق الناس» به شمار می رود که هیچ کس حق ندارد آنها را جا به جا کند. خامنه ای در روز انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد ۹۲ گفت:

«من به این حضرات محترمی که مسئولان صندوقها و مسئولان بازشماری و قرائت آراء و اینها هستند، یک توصیه به این عزیزان دارم و آن این است که بدانند رأی مردم امانتی است دست آنها و حقّ‌النّاس است؛ یعنی حفظ امانت در این مسئله، حقّ‌النّاس است. همان‌طور که میدانید حقّ‌النّاس را انسان بیشتر بایستی رعایت کند و خروج از عهده‌ی حقّ‌النّاس سخت‌تر است از خروج از عهده‌ی حقّ‌الله. لذا است که خیلی باید در این زمینه توجّه کنند».

مخالفان فاقد حقوق شهروندی

مسأله جمهوری اسلامی و ولایت فقیه این است که همه ما در دوران مدرن زندگی می کنیم. دموکراسی، حقوق بشر و حقوق شهروندی مهمترین برساخته های دوران مدرنند که خود را بر همگان تحمیل کرده اند. زمامداران خودکامه هم باید با این برساخته ها برای خود مشروعیت سازی کنند.

خامنه ای نه تنها با این برساخته ها مخالفت نمی کند، بلکه می کوشد تا جمهوری اسلامی را در این موارد برتر از غرب قلمداد کند. جمهوری اسلامی لباس چهل تکه ای است که دائما پاره و دوباره وصله کاری می شود. برخلاف مدعای خامنه ای، جمهوری اسلامی درست مانند نظام های کمونیستی، در برابر گفتمان دموکراسی، حقوق بشر و حقوق شهروندی قرار گرفته است.

خامنه ای می کوشد تا همان گونه که آیت الله خمینی «جمهوری» را با اسلام جمع کرد، دموکراسی، حقوق بشر و حقوق شهروندی را با اسلام جمع کند. این برساخته پر از تعارض، برخلاف ظاهر تهاجمی اش، کاملا تدافعی و در حال عقب نشینی است. به عنوان نمونه، قصاص می کند، اما وقتی با اعتراض مدافعان حقوق بشر مواجه می شود، این برساخته دوران قبیلگی را مدرن می سازد. می گویند، قصاص هیچ ربطی به دولت/حکومت نداشته و ندارد، «حق مردم» است. مردم می توانند از این «حق» خود استفاده کنند یا نکنند.

اما حقوق بشر جدید نمی پذیرد که اگر مجرمی بر روی صورت فردی اسید پاشید و او را بی صورت کرد، مجازات مجرم این باشد که «قربانی» هم بر صورت مجرم اسید بپاشد و او را کور و بی صورت سازد. این رویکرد اول: به دلیل خشونت بالا، با حقوق بشر تعارض دارد. دوم: مسئولیت برساخته غیر شخصی دولت را بر دوش شخص قربانی می نهد. یعنی گویی همچنان در دوره انتقام گیری شخصی قرار داریم.

مخالفان را موذی، غیر خودی، دشمن، فتنه گر، محروم از حقوق سیاسی کردن، «حقوق شهروندی» نام ندارد. راه اثبات برتری دموکراسی جمهوری اسلامی بر دموکراسی های غربی بسیار ساده است: به سرنوشت موسوی و کروبی و زهرا رهنورد بنگرید که بدون حق حتی یک کلمه دفاع از خود، چه رسد به محاکمه علنی با حضور هیأت منصفه، نزدیک به چهار سال است که در حصرند.

___________________

نظرات مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.

XS
SM
MD
LG