لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۵۴

یائسگی؛ یک دوره از زندگی یا پایان زنانگی؟


آیا یائسگی آن طور که در ریشه‌ لغوی این کلمه پنهان است ناامیدکننده و آن طور که ممکن است در ذهن کسانی از زنان و مردان جا خوش کرده باشد؛ پایان زنانگی است؟ آیا زنانی که به سن یائسگی می‌رسند نیاز و عواطف جنسی خود را از دست می‌دهند؟ اصلاً آیا این تنها زنان هستند که یائسه می‌شوند یا سن یائسگی بر خلاف آنچه اغلب می‌شنویم برای مردان هم از راه می‌رسد؟

آیا یائسگی بیش و پیش از هر چیز تنها دوره‌ای از دوره‌های زندگی نیست؟ چرا درباره آن حرف نمی‌زنیم و از پیامدها و نشانه‌ها و مواجهه با آن چیزی نمی‌گوییم؟ در تابوی این هفته اما دو فعال حقوق زنان رضوان مقدم و محبوبه عباسقلی‌زاده نه‌تنها در این باره حرف می‌زنند بلکه از تجربه‌های شخصی خودشان می‌گویند.

یائسگی؛ یک دوره از زندگی یا پایان زنانگی؟
please wait

No media source currently available

0:00 0:24:59 0:00
لینک مستقیم

خانم عباسقلی‌زاده پدیده طبیعی و فیزیولوژیکی که با عنوان یائسگی از آن یاد می‌کنیم و دوره‌ای از زندگی زنان را تشکیل می‌دهد؛ تنها از جنبه‌های زیست‌شناختی و فیزیولوژیک نیست که مهم است بلکه می‌تواند مسائل عاطفی، روانی، خانوادگی و حتی اجتماعی برای زنان تولید کند. بد نیست که با اشاره به بعضی از این جنبه‌‌ها خانم عباسقلی‌زاده بحث‌مان را آغاز کنیم.

محبوبه عباسقلی‌زاده

محبوبه عباسقلی‌زاده، روزنامه‌نگار ایرانی، و از فعالان شناخته شده حقوق زنان است. خانم عباسقلی‌زاده دانش‌آموخته الهیات است.

محبوبه عباسقلی‌زاده: من این طور می‌توانم بگویم که تجربه خودم درباره دوستانم که وارد این مرحله شده‌اند یا درباره خودم این بوده که کلاً همه روابط اجتماعی انسان دست‌خوش تغییر می‌شود. نحوه کار کردن آدم، نحوه رابطه‌اش با آدم‌ها بخصوص در حوزه عاطفی [تغییر می‌کند].

من اگر بخواهم مثال بزنم بعضی از دوستانم را دیده‌ام که مثلاً در دوران یائسگی عاشق شده‌اند و نتوانسته‌اند عشق خودشان را ابراز کنند یا نتوانسته‌اند که رابطه جنسی فعالی داشته باشند به دلیل اینکه دوره یائسگی باعث می‌شود که کلاً واکنش جنسی کمتر بشود. همه اینها باعث شده که روی رابطه عاطفی اثر بگذارد ولی اگر که طرف مقابل متوجه باشد که این شرایط فقط یک شرایط زودگذر است، آن موقع این مرحله تمام می‌شود و این مرحله معمولاً کمتر از یکی دو سال بیشتر طول نمی‌کشد.

خانم مقدم یک کلیشه‌ای وجود دارد که می‌گوید زنان در دوران یائسگی نیاز جنسی‌شان کم می‌شود یا تغییر می‌کند. شما نظرتان در این مورد چیست و تجربه خودتان از آن چیست؟

رضوان مقدم

رضوان مقدم پژوهشگر، فعال حقوق‌بشر و حقوق زنان، و از فعالان کارزار رفع تبعیض‌های قانونی علیه زنان در ایران، موسوم به «کمپین یک میلیون امضا» است.

رضوان مقدم: ببینید دوران یائسگی دورانی است در زندگی انسان که هم در زن و هم در مرد وجود دارد؛ مثل دوران بلوغ که به هر حال یک سیری را انسان طی می‌کند. اما در مورد نیاز جنسی یا فعال بودنِ چه زن و چه مرد در این دوران به هر حال به دلیل کاهش هورمون‌های پروژسترون در زن و تستوسترون در مرد یک تغییراتی ایجاد می‌شود اما برخلاف عقیده خیلی‌ها که فکر می‌کنند زن‌ها در رابطه جنسی‌شان دچار مشکل می‌شوند؛ تحقیقات علمی خلاف این را نشان داده.

خیلی وقت‌ها خانم‌ها مراجعه می‌کنند به مشاور و حتی اصلاً کارشان به طلاق می‌کشد. به خاطر اینکه مردان بعد از سن ۵۰ سالگی دچار یک سری ناتوانی‌های جنسی می‌شوند. یک مسئله دیگر درباره رابطه جنسی این است که اتفاقاً در دوران یائسگی چون ترس از بارداری وجود ندارد،‌ زن‌ها خیلی راحت‌تر این ارتباط را برقرار می‌کنند. تفاوتش فقط در این است که با متوقف شدن دوران پریود یائسگی زن به طور مشخص خودش را نشان می‌دهد در حالی که در مورد مردان این یائسگی به تدریج اتفاق می‌افتد. حتی مثلاً ممکن است از چهل سالگی شروع بشود و به‌تدریج هر چه جلو می‌رود قوی‌تر بشود.

خانم عباسقلی‌زاده، خانم مقدم اشاره کردند به یائسگی در مردان، پدیده‌ای به نام اندروپوز که می‌دانیم وجود دارد ولی پرسش من این است که در مورد این موضوع اصلاً صحبت نمی‌شود. آیا این جنبه تابویی ندارد مثل آنچه که در مورد یائسگی زنان هست؟ پرسش من بیشتر متمرکز بر انگ اجتماعی است که ممکن است که به زنان در دوران یائسگی‌شان زده شود و این حسی که به زنان داده می‌شود که ظاهراً دیگر زنانگی ندارند در این دوران… در مورد مردان چگونه است؟

عباسقلی‌زاده: ببینید قدرت جنسی بخشی از رابطه قدرت را تشکیل می‌دهد. یعنی که در مورد مردان قدرت جنسی داشتن چیز خوبی است و باعث می‌شود که قدرتمندتر بشوند در نتیجه تابو اتفاقاً در مورد مردان اتفاق می‌افتد. هیچ وقت هیچ مردی حاضر نیست که اعتراف کند به اینکه قدرت جنسی‌اش کاهش پیدا کرده یا دارد احساس یائسگی می‌کند. در حالی که در مورد زنان به دلیل اینکه نجیب و کم‌رمق بودن در رابطه جنسی اتفاقاً نشانه زنانگی و حیاست و هرقدر که زنان بی‌رغبت‌تر به مردان باشند قابل‌اعتمادترند.

از همین نظر جامعه از اینکه یائسگی زنان را بخواهد بیشتر در سطح عموم ابراز کند استقبال می‌کند و اتفاقاً حُسنی که برای خیلی از زنان در این مورد دارد این است که مردان خیال‌شان راحت است که دیگر می‌توانند رابطه جنسی امن و امان با زنان داشته باشند. چون دیگر نمی‌ترسند از اینکه بچه‌دار بشوند. یعنی من برعکس می‌خواهم بگویم که اگر نظر شما این است که یائسگی جنبه منفی دارد در عرف اجتماعی؛ می‌خواهم بگویم که در زندگی زیرزمینی ایرانی یائسه بودن زن امکان بیشتری به زن می‌دهد که بتواند رابطه آزاد و امن و امان داشته باشد.

خانم عباسقلی‌زاده «نظر من» این نیست که در عرف چنین نگاهی وجود دارد به زنان. برگردیم به کلمه یائسه که اساساً یأس و ناامیدی در خود این کلمه آمده. خانم مقدم چرا در دوران یائسگی نوعی یأس و ناامیدی را از کلمه‌ای که برای این دوران به کار می‌رود، می‌توانیم ببینیم تا برداشت عمومی که به هر حال در مورد زنان وجود دارد؟ آیا نوعی فروکاستن زنان به امر بارداری و تولید مثل در چنین نگاهی دیده می‌شود؟

مقدم: در مورد مسئله یائسگی یک نگاه چرا وجود دارد. یائسه شدن به معنای ناباروری است. سترون بودن و نازا بودن. خب در گذشته به زن به عنوان ماشین تولید نگاه می‌شد. این زن باید بچه می‌زایید. کارش فقط بچه زاییدن بود. خب امروزه این مسئله دیگر نیست و خیلی از زوج‌ها داوطلبانه اصلاً نمی‌خواهند بچه‌دار شوند یا به همان یک یا دو بچه اکتفا می‌کنند. در گذشته اما به این ترتیب بوده و این مسئله که شما می‌گویید درست است که یائسگی از یأس می‌آید اما یک معنای دیگرش هم ناباروری است. به هر حال انسان در یک پریودی از زندگی‌اش قدرت باروری دارد. برای همه موجودات هم همین طور است فقط خاص انسان که نیست.

خب خانم عباسقلی‌زاده در بازگشت به شما من می‌خواهم این موضوع را مطرح کنم که در مورد یائسگی آیا در خانواده‌های ایرانی حرف زده می‌شود؟ چون به هر حال الان هر دوی شما مهمانان این برنامه هم گفتید که یائسگی مسائل و پیامدهایی دارد. وقتی که مادر یک خانواده به دوران یائسگی می‌رسد خب این عوارض و پی‌آمدها وجود دارد اما چن در مورد این موضوع صحبت نمی‌شود اعضای خانواده نمی‌دانند که تغییراتی که در رفتار و عادت‌های او رخ داده، تغییراتی که در اخلاقیات او ایجاد شده دلیلش چیست و ممکن است تعبیرهای دیگری مثل بداخلاقی و بدخلقی بشود. فکر می‌کنید اگر راجع به این موضوع حرف زده شود اوضاع هم در درون خانواده‌ها و هم برای زنان می‌تواند بهتر شود؟

عباسقلی‌زاده: من قبل از اینکه به این سؤال جواب بدهم می‌خواهم در مورد تابو بودن این قضیه و برداشت منفی جامعه بگویم که خب من الان در آمریکا دارم زندگی می‌کنم. اینجا یک جامعه پیشرفته است ولی کماکان وقتی که «هات فلش» داری - حالتی که ناگهان گرما و دمای بدن آدم بالا می‌رود، عرق می‌کند - و تمام اینها ممکن است روزی دو سه بار اتفاق بیفتد…

از اصطلاح «گُرگرفتگی» برای آن استفاده می‌کنند.

عباسقلی‌زاده: این گُگرفتگی یک علامت قشنگ نیست یعنی مردان و بخصوص مردان جوان احساس می‌کنند که این دیگر کیست که این طور گُر گرفته؟ یعنی به عنوان یک چیز عجیب و غریب و به عنوان زنی که هیچ جذابیتی ندارد نگاه می‌کنند. حتی مثلاً در جلسه نشسته‌ای و داری حرف می‌زنی و گُر گرفته‌ای؛ همکارانت برمی‌گردند طوری نگاه می‌کنند که این چرا عرق کرده یا قرمز شده و به عنوان یک موضوع منفی اجتماعی به آن نگاه می‌کنند.

می‌خواهم بگویم که علائم یائسگی چندان هم در جوامع پیشرفته و فرهیخته علائم جاافتاده‌ای نیست هنوز. آنچه شما درمورد خانواده‌ها سؤال کردید اتفاقاً به همین قضیه ربط دارد. ببینید اصلاً به طور کلی بحث یائسگی به عنوان یک دوره بحرانیِ شناخته‌شده برای زنان محسوب نمی‌شود. یعنی که جامعه آگاهی خیلی کمی در موردش دارد. مثلاً همه ما در مورد دوران بلوغ حرف می‌زنیم. در مورد اینکه پسران به دوره انزال می‌رسند و شب‌ها خواب می‌بینند همه یواشکی حرف می زنند. در مورد دختران که قاعده می‌شوند خانواده حرف می‌زنند و همه توجه می‌کنند…

البته در این مورد هم تابوهایی وجود دارد. می‌دانید دیگر خانم عباسقلی‌زاده.

عباسقلی‌زاده: بله منفی یا مثبت. ولی بحث این است که آن تابو دارد ولی آگاهی درباره‌اش هست. می‌خواهم بگویم در مورد بحث یائسگی یک بخش قضیه هم این است که اصلاً خود زنی که یائسه می‌شود اطلاعات زیادی در موردش ندارد چه برسد به خانواده‌اش. یعنی فکر می‌کند یائسگی یعنی که فقط پریود نشود و پریودش مختل شود و گُر بگیرد و اینها ولی نمی‌داند که زیر سؤال قرار دادن زندگی و همه این که من چه کرده‌ام این همه مدت، این اولین علامت یائسگی است.

ترس از تغییرات هورمونی و یادآوری آن سن و برگشت ناگهانی به عقب و مرور اینکه آیا راهی که من آمده‌ام درست بوده یا نه؟ مرور گذشته و تمام آن بحران‌های هویتی که معمولاً در این دوره پیدا می‌شود؛ اینها همه عوارض دوره یائسگی است در حالی که خیلی از زنان نمی‌دانند. نه خانواده‌ها در مورد این داستان اصلاً حرف نمی‌زنند. خودِ زن در مورد این داستان اصلاً نمی‌‌خواهد حرف بزند. نمی‌خواهد به‌رسمیت بشناساند به بچه‌هایش. اصلاً حیایش می‌شود که بخواهد بگوید که من اصلاً تا به حال قاعده می‌شدم یا من الان دیگر نمی‌توانم بچه‌دار شوم. یا به شوهرش بگوید اگر من الان خسته هستم و نمی‌توانم با تو رابطه جنسی فعال داشته باشم مال این است که الان تمام بدن من دچار اختلال هورمونی است. زنان عموماً در خودشان می‌ریزند.

حالتی که شما گفتید که ناگهان برافروخته می‌شوند یا مثلاً ممکن است که عصبانی شوند یا واکنش شدیدی نشان بدهند مال فشاری است که به آنها می‌آید. مال این نیست که الزاماً یائسگی تحریک‌پذیری آدم را به خودی خود می‌برد بالا. مهم‌ترین قضیه این است که طرف مقابل، پارتنر، شوهر، همسر، هر چه بداند که این دوره‌ای که زن دارد در آن به سر می‌برد موقتی است.

اجازه بدهید ما برگردیم به خانم مقدم. خانم مقدم خانم عباسقلی‌زاده معتقد هستند که اصلاً زنان نمی‌خواهند در مورد دوران یائسگی‌شان حرف بزنند. نکته جالبی را گفتند؛ اینکه اصلاً شاید این شرم را داشته باشند که بگویند که تا پیش از این پریود می‌شدند که حالا این چرخه طبیعی در بدن آنها قطع شده و شرایط جسمی و روانی دیگری را دارند. چرا اساساً زنان نمی‌خواهند در مورد یائسگی حرف بزنند؟

مقدم: دلیل این نخواستن همه اینها هست. هم این که مورد قضاوت قرار بگیرند هم شرم است و هم عدم آموزش است. اینها همه به صورت حلقه‌های زنجیر به هم وصل است. از ابتدا صحبت کردن در مورد بدن زن یک تابو است و کمتر به زن اجازه داده شده که راجع به بدن خودش حرف بزند. همه چیز را باید پنهان کند. مثلاً دوره پریود را پنهان کند.

امروزه خیلی بهتر شده ولیکن خب در هم‌نسل‌های من این طور بود که ما همه چیز را باید پنهان می‌کردیم. دورانی که پریود هستیم، دردهای قاعدگی و مسائلی که هست همه اینها را باید در خودمون می‌ریختیم و نمی‌گذاشتیم که خانواده و پدر و برادرمان متوجه می‌شد. یائسگی هم درست است. در تداوم همین است و آموزشی که داده نمی‌شود خب در نتیجه ترس از قضاوت و شرم است. پس نیاز است که راجع به این مسائل و دوره‌های زندگی که این هم یک بخش طبیعی از دوره‌های زندگی است، به همان راحتی که امروزه درباره دوران بلوغ صحبت می‌شود، به همان راحتی درباره یائسگی و علائم و پی‌آمدهای آن و اینکه هم مرد و هم زن - هر دو- [یائسه می شوند، صحبت بشود].

چون این دید متأسفانه وجود دارد که همه فکر می‌کنند یائسگی فقط مال زن‌هاست. وقتی منِ دختر یاد بگیرم که با بدن خودم راحت باشم در دوران یائسگی هم آن را به عنوان یک مرحله طبیعی از زندگی خودم می‌پذیرم. نه پنهانش می‌کنم و نه از بیانش شرم دارم. یک بخش از زندگی انسان است مثل هر مرحله دیگری.

خانم عباسقلی‌زاده شما اشارات کوتاهی به رابطه جنسی در دوران یائسگی داشتید. من می‌خواهم که دقیق‌تر در این مورد صحبت کنیم. این رابطه در این دوران چه ویژگی‌‌هایی دارد و چه تفاوت‌هایی دارد با رابطه جنسی پیش از دوران یائسگی؟ و آیا نکاتی هست که زنان یا شرکای جنسی زنانی که در دوران یائسگی هستند باید بدانند تا بتوانند که کیفیت رابطه جنسی در این دوران را حفظ کنند؟

عباسقلی‌زاده: در کل می‌توانیم بگوییم که یک جور سردمزاجی و واکنش کند در برابر محرک‌های جنسی است. خودِ زن یکباره متوجه می‌شود که چرا من این قدر خسته و سرد هستم. اصلاً احساس می‌‌کند که زوجش را دوست ندارد. احساس می‌کند که اصلاً من تا به حال در زندگی‌ام داشتم چه کار می‌کردم؟ احساس می‌کند که عشقی که از قبل داشته سرد شده و این در مورد زنان ترسناک است.

یعنی اگر نگاه کنید خیلی از جدایی‌ها و طلاق‌هایی که در سنین بالا اتفاق می‌افتد درست در این پریود زمانی است. برای اینکه سرد شدن جنسی همراه با موضوعات مهم‌تری مثل پرسش از خود و همه اینها با هم است. در حالی که اگر هر دو طرف این را به هم بگویند که خیلی خب ما به هم فرصت می‌دهیم برای اینکه تو الان در دوران یائسگی هستی و متوجه نیستی که این هورمون است که دارد این اتفاق را در بدن تو ایجاد می‌کند و اگر مثلاً دو روز دیگر صبر کنی اصلاً دیگر این احساس را نخواهی کرد و احساس می‌کنی که زندگی بهتر شده و من را دوست داری و با من گرم‌تری.

در واقع می‌توانم بگویم که یکی از بحرانی‌ترین دوره‌ها در زندگی زناشویی دورانی است که زنان دچار بحران «مناپاز» می‌شوند و خیلی از مسائل آن موقع اتفاق می‌افتد.

خانم مقدم اگر شما هم با خانم عباسقلی‌زاده موافق هستید از شما خواهم پرسید که خب چرا در مورد مردان این طور نیست؟ چرا مردان اغلب زندگی جنسی فعال‌تری دارند در دوره‌‌های سنی مختلف یا دست‌کم به نظر می‌آید که زندگی جنسی فعال‌تری دارند در دوره‌‌های سنی مختلف چون به هر حال تغییرات هورمونی در مردان هست. آیا باز هم برمی‌گردد به فشارها و نگاه‌های بیرونی یا اجتماعی بر روی زن و بدن زن و انتظاراتی که از زن می‌رود؟

مقدم: به نظر می‌رسد که مردان در سنین بالا زندگی جنسی فعال‌تری دارند. بسیاری از مراجعان مشاورانِ روان‌شناسی سکس خانم‌هایی هستند که گلایه می‌کنند از اینکه شوهرشان دچار ناتوانی یا بی‌میلی جنسی شده و خیلی از طلاق‌ها هم همین است. وقتی که خانم‌ها برای طلاق مراجعه می‌کنند می‌گویند مثلاً شوهرم بی‌میل است. به نظر می‌رسد که این میل همیشگی است در مردان.

تغییرات هورمونی همان‌طور که خدمتتان عرض کردم هم در زن هست و هم در مرد. تفاوتی که وجود دارد فقط در مسئله باروری است. اسپرم‌ها هم ضعیف می‌شوند. یعنی قدرت باروری یک مرد و فعال بودن یک اسپرم در دوران ۲۵ سالگی یک مرد مسلماً با ۵۰ سالگی او متفاوت است و به اصطلاح اسپرم‌ها تحرک کمتری دارند و بی‌جان‌تراند. فقط اینکه تخمک‌های زن در طول عمرش محدود است ولی مال مرد خیلی زیاد است و میلیون‌ها اسپرم وجود دارد. میل جنسی مرد و زن با بالا رفتن سن به دلیل ترشحات هورمون تستسترون و پروژسترون کم می‌شود. این مسئله در مورد هر دو مشترک است.

اتفاقاً بعد از اینکه دو سه سالی از دوران یائسگی طی می‌شود زنان خیلی تمایل جنسی بیشتری پیدا می‌کنند منتها دلیل اینکه فکر می‌کنیم میل جنسی در مردها همیشه هست این است که مردان در جامعه آزادی بیشتری دارند و راحت‌تر می‌توانند به طرف مقابل‌شان بگویند که الان تمایل‌شان چیست ولی زن‌ها بیشتر محدوداند و این در همه جوامع هست. در جوامعی هم که آزادی وجود دارد باز این آزادی به مراتب برای مردها بیشتر وجود دارد تا برای زنان.

خانم عباسقلی‌زاده شما در آغاز گفت‌وگو گفتید که از تجربه خودم یا زنانی که اطرف خودم می‌شناسم صحبت می‌کنم؛ اگر بخواهید این تجربه را باز کنید اساساً فکر می‌کنید که زنان در دوران یائسگی چه راه‌هایی دارند برای اینکه بتوانند جسم و عواطف و احساسات خودشان را بهتر حمایت کنند و به عنوان یک زن همچنان بتوانند از جنسیت و زندگی خود لذت ببرند و با اطرافیان‌‌شان مواجهه بهتری درمورد مسئله‌ای که در بدن و هورمون‌هاشان افتاده داشته باشند؟

عباسقلی‌زاده: اولاً که جامعه ما جامعه باثباتی نیست و زندگی زنان بخصوص در دوران جوانی و دهه سی و چهل بالا و پایین‌های زیادی دارد و برای همین زنان تا بخواهند خودشان را جمع‌و جور کنند و ثباتی پیدا کنند به دوران پنجاه سالگی رسیده‌اند و دوران پنجاه سالگی زنان ایرانی بخصوص در طبقه زنان مستقل و تحصیل‌کرده یکی از بهترین دوره‌های زندگی‌شان است که می‌خواهند تازه خودشان را بارور کنند. به محض اینکه وارد این دوره می‌شوند این همزمان می‌شود با این بحران‌های هورمونی. وقتی که زنان وارد این دوران می‌شوند درست زمانی است که زندگی‌شان شکفته شده، تازه خودشان را پیدا کرده‌اند و حتی احتمالاً اگر که مجرد بوده‌اند توانسته‌اند همسر مورد علاقه‌شان را پیدا کنند.

من در خیلی از دوستانم دیده‌ام که این دوره مصادف شده با دوره یائسگی زن و بحران‌های زیادی که در اوایل ارتباط با پارتنرشان یا اصلا با خودشان پیدا کرده‌اند. خیلی‌ها را هم دیده‌ام که اتفاقا با مشورت پزشک یا با خواند کتا‌ب‌هایی که در مورد روش‌های بهتر زندگی هست و با ورزش و تمرکز و مدیتیشن و یوگا و تغذیه درست، بخصوص تغذیه گیاهی خودشان را از این مرحله جدا کنند. اینها خیلی تأثیر مثبت دارد. یعنی من این طور می‌توانم بگویم که نسخه این دوره واقعاً تغییر رژیم غذایی همراه با ورزش و تغییر سبک زندگی بوده؛ در زنانی که من دیده‌ام خیلی راحت از این دوره رد شده‌اند، رابطه خیلی خوبی را توانسته‌اند ادامه بدهند و اتفاقا خیلی بانشاط‌‌تر و مستقل‌تر و خیلی سرحال‌تر از قبل وارد زندگی جنسی شده‌‌اند.

زنان از یک دوره بحرانی عبور کرده‌اند و این دوره اتفاقا باعث شده که احساس کنند که زنانگی چیزی نیست که به هورمون یا قاعدگی یا بچه‌دار بودن ربط داشته باشد و زن بودنِ خودشان را درواقع پیدا کرده‌اند.

بسیار خوب خانم مقدم جمع‌بندی شما را هم بشنویم. خانم عباسقلی‌زاده از یک سری راه‌کارها صحبت کردند یا تغییر سبک زندگی را مطرح کردند برای اینکه زنان بتوانند با دوران یائسگی خوب مواجه بشوند و خب مثال‌هایی هم از تجربیات خودشان داشتند. شما در این زمینه تجربه‌تان چه می‌گوید؟ آیا زنان می‌توانند این دوره را به عنوان دوره‌ای با سلامت و نشاط سپری کنند یا الزاماً باید به آن ریشه یأس در کلمه یائسه برگردند؟

مقدم: به نظر من می‌توانند خیلی این دوره را اگر که با آگاهی با آن برخورد کنند خیلی خوب سپری کنند. ورزش خیلی تأثیر مثبتی دارد در سپری کردن این دوران و اینکه از لحاظ روانی بپذیرند که این هم یک مرحله از زندگی‌شان است. با هر مرحله از زندگی ما باید بدانیم که چه‌طور برخورد کنیم. اگر بدانیم چه‌طور برخورد کنیم آن را با موفقیت هم پشت سر می‌گذاریم. این یک شوک است. وقتی که این شوک برطرف و طی شد بعدش به یک آرامش می‌رسد. بعد از دو سه سال که بحران دوره یائسگی سپری می‌شود دوباره احساس یک آرامش، یک باز شدن [از را می‌رسد].

حتی برای خود من این تجربه وجود دارد. یعنی من یک احساس سبکی و آرامش می‌کنم. بعد از طی شدن این دو سه سال حتی بعضی زنان - چون من روان‌شناسی خوانده‌ام - با من صحبت می‌کنند و می‌گویند اتفاقاً ما حس می‌کنیم میل جنسی‌مان خیلی زیادتر شده. این به دلیل همان طی شدن این مرحله با موفقیت است. با شنا، مدیتیشن، تغذیه درست و بعضی‌ها می‌گویند با خوردن سویا به‌طور طبیعی می‌شود که کاهش هورمون‌ها را تا حدی جبران کرد.

خانم مقدم گفتید که من خودم احساس بهتری دارم. اولاً می‌خواهم راجع به این توضیح بدهید و بعد پرسش من این است چقدر شریک زندگی و اعضای خانواده یک زن می‌توانند مؤثر باشند در اینکه یک زن بتواند به چنین حسی برسد و با سلامت و آرامش دوران یائسگی را هم طی کند؟

مقدم: ببینید در مورد اطرافیان وقتی که آموزش باشد [می‌توانند مؤثر باشند]. در اوایل یائسگی تغییرات باعث می‌شود که خستگی و بی‌حوصلگی و یک سری تغییرات در رفتار نمود پیدا کند و [اگر آموزش باشد] می‌دانند که علتش چیست و با این مسئله به صورت دوستانه و طبیعی برخورد می‌کنند. معمولاً مادران از بچه‌هاشان این مسئله را پنهان می‌کنند. همه اینها برمی‌گردد به آموزش و من فکر می‌کنم این وظیفه آموزش و پرورش و دولت‌‌هاست که نسبت به این موضوع حساس‌تر باشند.

خیلی سپاسگزارم محبوبه عباسقلی‌زاده و رضوان مقدم در تابوی این هفته با موضوع یائسگی مهمان من بودید.

تابو

تابو؛ مجموعه برنامه جدیدی است از رادیوفردا. در تابو هر هفته فهیمه خضر حیدری، با دو‌ مهمان برنامه درباره موضوعاتی که اغلب کمتر درباره‌شان بحث و گفت‌وگو کرده‌ایم، به مناظره می‌نشیند. موضوعاتی که گاه حتی ممکن است از طرح کردن‌شان هراس داشته باشیم.
تابو را هر هفته پنج‌شنبه‌ها ساعت هفت‌ونیم بعدازظهر به وقت ایران از رادیوفردا بشنوید.

XS
SM
MD
LG