اکبر گنجی روزنامهنگار و پژوهشگر ایرانی است.
اکبر هاشمی رفسنجانی متولد ۱۳۱۳ است و علی خامنهای متولد ۱۳۱۸. اولی ۷۷ ساله و دومی ۷۲ ساله است. رابطه این دو فراز و نشیب بسیار داشته است. نگاه علی خامنهای به هاشمی همان نگاهی نیست که او در دوران آیتالله خمینی یا سالهای اولیه زعامت خود داشت. حتی آن جملهای که صبح روز دوم خرداد ۱۳۷۶ پای صندوق رأی گفت که «براى شخص من، هيچ كس آقاى هاشمى رفسنجانى نخواهد شد»، تغییر نظر را پنهان نمیسازد.
اکبر گنجی: فروپاشی و سقوط یک رژیم علل متعددی دارد. از میان آن علل، یکی نقش کلیدی دارد و در نبود آن، رژیم خودکامه میتواند همچنان به کار خود ادامه دهد. این عامل اساسی، «توانایی» و «اراده» سرکوب است.
اکبر گنجی: دو حرکت اعتراضی تاکنون علی خامنهای را به گریه در «محراب و منبر» واداشته است. اولی حرکت اعتراضی دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بود و دومی ۱۰ سال بعد، در حرکت اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ اتفاق افتاد.
وقتی هيچ روزنه ای برای تغيير/اصلاح/تحول وجود نداشته باشد، توده های بی نام و نشان با پاها و دست های خود در خيابان ها از طريق انقلاب تکليف سياست را روشن خواهند ساخت و چيزهايی نو خواهند آفريد. اما محصول تازه ای که آنان می آفرينند/بر می سازند؛ لزوماً/ضرورتاً نظامی عادلانه (نظام دموکراتيک ملتزم به آزادی و حقوق بشر) نخواهد بود. در ضمن نبايد فراموش کرد که «قهرمانان ايرانی» تا وقتی در زندان اند، قهرمانند،اما اگر از زندان آزاد شوند، به سرعت از سوی بخش هايی از اپوزيسيون فرايند تخريب شان آغاز می شود.
اکبر گنجی: آیت الله خمینی فقط به اين قانع نبود که مانند رژيم شاه به طور عمودی در جامعه حضور داشته باشد، بلکه به دنبال آن بود که به طور افقی هم در سراسر جامعه حاضر و ناظر باشد. او بر اين باور است که ولی فقيه (سلطان) حق دارد برای حفظ نظام کليه احکام اوليه اسلام را تعطيل کند. پس حفظ نظام بر حفظ کليه احکام اوليه اسلام- از جمله حکم حفظ جان مسلمين- تقدم دارد. به تعبير ديگر، به فرض آنکه «دروغ گويی حرام است» حکمی مطلق و يکی از واجبات شرعی باشد. اين واجب شرعی در کنار ديگر واجبات شرعی قرار می گيرد و يک نظام را بر می سازد.
اکبر گنجی-- آيا مطرح کردن مراجع تقليد از سوی چھره ھای شاخص جنبش دموکراسی خواھی،به سراغ آنھا رفتن و دست ياری به سوی آنھا دراز کردن؛"دستور کار سياسی" درستی است؟ در این مقاله با مخاطب قرار دادن چھره ھای شاخص جنبش دموکراسی خواھی، کوشش خواھيم کرد تا معنای مدعا، شواھد و قرائن مثبت آن را روشن سازيم.
«فتنه پایان یافت. جنبش سبز اموى در ۹ دى مرد و جنازه آن در ۲۲ بهمن دفن شد.»؛ آیا این اخبار مطابق با واقع است؟ آیا در این مدعا میزانى از حقیقت وجود دارد یا سراسر کذب محض است؟ مسائل بى شمارى وجود دارد که بدون توجه به آنها، داورى نوعى سهل انگارى تلقى خواهد شد. در این مقاله به تعدادی از این مسائل می پردازیم.
دموکراسى، همانند تمامى مصنوعات بشرى، برساخته اى انسانى است. جوامع غربى طى چند قرن رفته رفته ایده هایى را محقق ساختند که بعدها لیبرالیسم نامیده شد. لیبرال ها ابتدا در مقابل دموکراسى مقاومت ورزیدند. آنان از دیکتاتورى اکثریت وحشت داشتند. ضمن آن که نخبه گرایى به آن ها اجازه نمى داد تا توده هاى بى سواد را به تصمیم گیرندگان و تصمیم ساز ها تبدیل کنند. اما دموکراسى نمایندگى لباسى بود در حد قد و قامت آن جوامع دوخته شد...
دموکراسى براى ظهور خود و خود آفرینش گرى: اندیشه ى خودآفرینى در دوران مدرن به کانت بازمى گردد. کانت مى گفت با مردم باید همچون "غایتى در خود"، و نه صرفاً "وسیله"، رفتار شود. بدین ترتیب، دولت و دیگر نهادها، حق ندارند با اشخاص به عنوان ابزار و وسیله در جهت اهداف خود نگاه کنند، چون افراد ذاتاً ارزشمند اند. رفتار با انسان ها در مقام غایاتى در خود شامل چه چیزهایى مى شود؟ مهمترین نکته، به رسمیت شناختن خود مختارى عقلانى انسان ها است.
اکبر گنجی: گذار به دموکراسى فرایندى است که دائماً باید درباره ى آن گفت و گو و نظر ورزى کرد. نظام هاى دموکراتیک موجود، "دموکراسى هاى محقق شده" اند، که با نمونه مثالى دموکراسى، فاصله ى بسیار دارند. مبارزه کنونى مردم ایران اگر متکى بر تجربیات تاریخى و عبرت گیرى از شکست ها و پیروزى ها نباشد، ممکن است به جاى طى طریق، داستان انقلاب ۵۷ را تکرار کنیم و استبدادى سرکوبگرتر از استبداد کنونى برسازیم. مقاله ى حاضر کوشش خواهد کرد تا ضمن تفکیک "راه" از "بیراهه" ، دشوارى هاى گذار را برجسته سازد. به طور طبیعى، آن چه در پى خواهد آمد، در حد اطلاعات و فهم نویسنده است. متفکران و استاتید این رشته، با اطلاعات وسیع و فهم عمیق شان این گفت و گو را دقیق تر و پیراسته تر خواهند کرد.
۲ -- پروژه دموکراسی سازی از طريق به رسميت شناختن تفاوت و پذيرش ديگری: اين پروژه در تعارض با پروژه ی انقلاب ۵۷ قرار دارد. از اين مدعا به شرح زير می توان دفاع کرد:
اکبر گنجی - اشاره: پروژه ی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و پروژه ی جنبش سبز، دو پروژه ی متفاوت و متعارض هستند. اگر چه انقلاب پديده ای مدرن(متعلق به دوران مدرن) است، اما انقلاب ۵۷ نسبت به برخی از دستاوردهای مدرنيته (دموکراسی، حقوق بشر، جامعه مدنی، پلوراليسم، رواداری و...) سر سازگاری نداشت ولی برخی ديگر از دستاوردهای دوران مدرن- جامعه تودهوار (mass society)، بسيج اجتماعی، سياستهای پوپوليستی، دولت مطلقه، تبديل فرهنگ به تبليغات و...) را به کار گرفت. تغيير سرمشق، علت و معلول گذار از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به جنبش سبز است. مقاله حاضر به يکی از وجوه اين تحول و نقش استراتژيک آن در جنبش دموکراسی خواهی میپردازد.
اکبر گنجی: آيت الله على خامنه اى به تنها مفهومى كه فكر مى كند، مفهوم دشمن است. او ذهن "دشمن ساز" قوى اى دارد. دائماً در حال خلق دشمنان جديد است. براى دشمنان داخلى، سازمان هاى براندازى درست مى كند، جلسات مشترك با سرويس هاى جاسوسى آمريكا و انگليس ترتيب مى دهد، آنان را به عضويت سازمان هاى جاسوسى خارجى در مى آورد، از سازمان هاى جاسوسى بيگانه براى آنان پول مى گيرد، سلاح هاى جنگى و تروريستى به آنان مى دهد، آنان را به تئوريسين ترور تبديل مى سازد، مقتول هم براى عمليات تروريستى آنان تهيه مى كند. باور نمى كنيد؟! به چند نمونه ى زير نگاه كنيد:
اکبر گنجی - اشاره: رژیم شاه در عرض چند ماه فروریخت. فروپاشی رژیم شاهنشاهی دلائل و علل بسیار داشت. اما چه کسی شش ماه پیش از آن فکر میکرد رژیم به این سرعت شگرف فروپاشد؟
اکبر گنجی: جنبش سبز طى هفت ماه اخير دستاوردهاى خوبى داشته است: اين جنبش تجلى بخشى از نارضايتى نهفته در جامعه ى ايران است. اين جنبش از طريق هويت سازى، افراد را با يكديگر پيوند داده است. اين جنبش ازطريق نماد سبزش، نگاه بسيارى را در سراسر جهان به خود معطوف كرده است. اين جنبش از طريق حضور در مجامع عمومى خود را تثبيت كرده است...
اشاره: ساختار جهان طبیعت و جهان اجتماع به گونهای نیست که انسانها بتوانند به هر چه میخواهند دست یابند. راههای بسیاری گشوده است و راههای بسیاری مسدود است. منابع و برساختههای انسانی بیکران نیستند: چهار منبع قدرت، ثروت، معرفت و منزلت از منابع کمیاب اند.
اکبر گنجی: جوان هايی که در خيابان های تهران تظاهرات به راه می اندازند، حق دارند مطالبات خود را در شعارهايشان مطرح سازند. عرصه ی عمومی فضای دموکراسی ساز است و رکن ديگر اين ساحت، گفت و گوی انتقادی است. همه افراد حق دارند ايده ها، مدعيات و مطالبات مطرح شده در فضای عمومی را به طور مستدل نقد کنند.... اگر مردم قدرتمند نشوند، از دموکراسی و جمهوری خبری نخواهد بود. قدرت را فقط با قدرت می توان محدود و کنترل کرد. وقتی مردم ايران قدرتمند شوند، دولت تابع جمهور مردم ايران خواهد شد.