جنگ ۱۱ روزه اسرائیل و حماس در روز جمعه ٣١ اردیبهشت به پایان رسید و دو طرف نزاع با میانجیگری دولتهای مصر، قطر و آمریکا و اتحادیه اروپا بر سر آتشبس توافق کردند.
اگرچه هنوز تضمینی وجود ندارد که این آتشبس پایدار بماند اما به احتمال زیاد چهارمین جنگ اسرائیل و حماس در دهه اخیر پایان یافته است؛ تقریباً با قطعیت میتوان گفت که فعلاً تا درگیری بزرگ بعدی آرامش شکننده بر فضا حاکم است. در عین حال کشمکشها و تنش در مناطقی از بیتالمقدس شرقی و مناطقی که جمعیت تلفیقی عرب و یهودی دارند ادامه دارد.
روند اتفاقات رخ داده، تنگناهای ساختاری و مشکلات مزمن، نادیده گرفتن عوامل ایجادکننده منازعه در توافقات، شتابزدگی ناشی از فوریت توقف درگیریهای نظامی به دلیل شدت وخامت فاجعه انسانی اجازه خوشبینی برای صلح پایدار نمیدهد.
همانگونه که پیشبینی میشد، مشابه منازعات گذشته هم دولت اسرائیل و هم حماس و جهاد اسلامی فلسطین اعلام پیروزی کردند. در هر دوی این ادعاها واقعیتهایی نهفته است اما کلیت آنها از جنس پروپاگاندا و کارزار روانی و سیاسی است.
پتانسیل نزاع بعد از پایان درگیریهای نظامی در سال ۲۰۱۴ به تدریج جمع شده بود و با اعتراضات در مسجد الاقصی به اوج رسید. پلیس اسرائیل با بیملاحظگی و خشونت در برخورد با مردم عادی در بیتالمقدس شرقی و تلاش برای تخلیه منازل جمعی از فلسطینیها در محله الجراح و تحویل آنها به اسرائیلیهای یهودی، انبار باروت خشم را منفجر کرد. حماس از فرصت پیش آمده برای تقویت موقعیت خود در برابر فتح و تثبیت رهبری در بین مردم فلسطین استفاده کرد و با پرتاب موشک به مناطق مسکونی، جنگ سنگین دیگری را علیه دولت اسرائیل آغاز کرد.
بنیامین نتانیاهو نیز که تداوم نخستوزیریاش را در خطر میدید، موقعیت را برای تشدید ریسکهای امنیتی در اسرائیل و تضعیف رقبایش مساعد دید و به سهم خود بر تنور درگیری و نزاع دمید. در واقع جدا از زمینههای جنگ، تبعیضات موجود و بنبستی که در حل مشکلات وجود دارد دو جریان سیاسی در اسرائیل و فلسطین در شکلگیری جنگ محدود منافعی داشتند.
این جنگ اگرچه پایانی مشابه با عدم توازن بسیار در تلفات انسانی و تخریب منازل و تأسیسات داشت اما معادلات راهبردی را تا حدی تغییر داد. اکنون موازنه قوا تا حدی به ضرر اسرائیل دگرگون شده است. اسلامگرایان جهادی در فلسطین، لبنان و سوریه نشان دادند که توان آسیب زدن به اسرائیل از طریق حملات موشکی و پهبادی را دارند. دیگر به مانند سابق برتری تسلیحاتی و راهبردی اسرائیل بر آنان حالت مطلق ندارد و در برخی از حوزهها آسیبپذیر است.
حماس، جنبش مقاومت اسلامی وجهاد اسلامی فلسطین چهار هزار راکت کوتاه برد و میان برد (۲۵۰ کیلومتر) به سمت شهرهای اسرائیل پرتاب کردند که ۱۰ درصد آنها از سد گنبد آهنین اسرائیل عبور کرد و برای نخستین بار در مناطقی دورتر از تلآویو چون شهرهای «ناصره» و «حیفا» را هدف قرار داد. شهرهای عسقلان، بئر السبع، دیمونا و اشدود نیز آماج حملات موشکی واقع شدند. علاوه بر آن تاسیسات اسرائیل چون فرودگاهها، خطوط انتقال نفت و تأسیسات برق نیز آسیب دیدند.
البته برخی از موشکهای اسلامگرایان جهادی فلسطینی طبق گزارشها در داخل غزه منفجر گشته و باعث کشته شدن شهروندان فلسطینی شدند. طبق گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس «در نوار غزه بیش از ۲ هزار واحد مسکونی به کل ویران شده و ۱۵ هزار واحد مسکونی در این درگیری آسیبدیدهاند». اکنون ۸۰۰ هزار نفر در نوار غزه به آب آشامیدنی دسترسی ندارند و ۵۰ درصد از شبکه آبرسانی نوار غزه به دلیل حملات نیروهای نظامی اسرائیل آسیب دیدهاند. این حجم از حمله بیسابقه بود و نوعی بازدارندگی محدود در برابر تهاجم اسرائیل ایجاد کرده و خواست خلع سلاح حماس را ناممکنتر از قبل کرده است.
البته اسرائیل نیز این بار شدیدتر از قبل تأسیسات نظامی و راهبردی حماس را مورد حمله قرار داد، جمع بیشتری از فرماندهان میانی حماس را کشت، شبکه تونلهای زیرزمینی، ساختمانهای مسکونی و برجهای اداری و تأسیساتی را تخریب کرد و به سکوهای موشکانداز و زرادخانه نظامی حماس آسیبهای جدی وارد کرد. هدف ارتش اسرائیل وارد کردن حداکثر ضرر به حماس و متحدانش بود تا توان راهبردی، اداری و نظامی آن را کاهش یافته و برای مدتی امکان حملات گسترده و بحرانسازی را نداشته باشند.
اگرچه ارتش اسرائیل مدعی است که در حملاتش حداقل آسیب به شهروندان غیرنظامی زده است اما گزارشها حکایت از ارتکاب جنایت جنگی دارد بویژه حمله به ساختمان محل فعالیت رسانهها. حماس نیز در حمله به مناطق مسکونی اسرائیل مرتکب جنایت جنگی شده، اما عدم توازن در این خصوص دیده میشود.
طبق گزارش وزارت بهداشت غزه دستکم ۲۴۸ نفر در فلسطین کشته شدند که ۶۶ نفر از آنها کودک بودند. ارتش اسرائیل ضمن متهم کردن حماس به سوء استفاده از غیرنظامیها برای استتار تأسیسات نظامی مدعی است که ۲۰۰ نفر از کشتهشدگان از اعضای حماس بودند و ۲۵ نفر از آنها در سمت فرماندهی قرار داشتند. حماس تنها مرگ ١٩ نفر از اعضا و فرماندهان خود را پذیرفته است. در اسرائیل ۱۲ نفر جان خود را از دست دادهاند که به استثنای یک نفر شهروند عادی، دو کودک نیز در جمع آنها گزارش شده است. این وضعیت خود به خوبی گویا است که فاجعه انسانی در کجا بیشتر رخ داد. اقدامات تحریکآمیز حماس توجیهی برای دولت اسرائیل ایجاد نکرد که مردم غیرنظامی فلسطین بخصوص کودکان آماج خشونت ناموجه و افسارگسیخته شوند.
در حوزه اقتصادی و تأسیساتی نیز آسیبهای وارده قابل مقایسه نیستند. ساکنان غزه قربانی اصلی هستند که خانه و کاشانه خود را از دست دادند. الان نیاز فوری تأمین منابع مالی ولجستیکی برای بازسازی غزه است. دولت اسرائیل تنها نیازمند ثبات برای بازگشت اوضاع به شرایط عادی است که تقریباً به آن دست یافته است.
البته تنشهای داخلی در اسرائیل با توجه به معضل بیدولتی در دو سال اخیر در اسرائیل چالش امنیتی عمده برای اسرائیل است که وضعیت تازهای را پدید آورده است. جنگ ۱۱ روزه و ترکشهای آن مخالفان نتانیاهو را در شرایط سختتری برای تشکیل دولت قرار دادهاست؛ پیشبینی میشود که انتخابات پارلمانی دیگری در تابستان در اسرائیل برگزار شود.
حماس به مانند همیشه بیاعتنا به واقعیتهای زندگی ساکنان غزه در اندیشه جاانداختن خود به عنوان قهرمان مقاومت فلسطین بود؛ امری که تا حدی موفق شد. شعارهایی که بر علیه محمود عباس در بیت المقدس شرقی سرداده شد نشانگر دگرگونی در موازنه قوا به نفع حماس است امری که از پیش هم معلوم بود و تعویق انتخابات دولت خودگردان فلسطین نیز ریشه در آن داشت.
ولی از آنجا که حماس از سوی کشورهای غربی به عنوان یک «سازمان تروریست» شناخته میشود امکان اداره دولت خودگردان فلسطین را در عمل ندارد حتی نمیتواند گذرگاههای مرزی با مصر را بگشاید؛ بنابراین وضعیت بنبست کنونی ادامه مییابد که حماس هژمونیاش را بر فلسطینیها حفظ میکند اما در عمل امکان تغییر شرایط را ندارد.
دولت بایدن ضمن همراهی کلان با اسرائیل، در ایجاد فشار به دولت اسرائیل برای آتشبس و جلوگیری از کشتار و تخریب بیشتر نقش داشت. ولی در پرتو واقعیتهای موجود بعید است این دولت توان اقناع هیئت حاکمه اسرائیل برای پذیرش قطعنامههای متعدد شورای امنیت سازمان ملل و توقف دستاندازی به کرانه باختری و ادغام بیتالمقدس شرقی در قلمرو اسرائیل را داشته و تحرکی جدید به تحقق راهکار دو دولتی بدهد.
اگرچه شورای امنیت بر اجرای کامل مفاد آتشبس تأکید کرده اما بعید است برنامه تملک منازل برخی از فلسطینیها در بیتالمقدس شرقی که مدعیانی یهودی دارند متوقف شود؛ دیر یا زود اقدامات حقوقی دوباره به جریان افتاده و تنشهای جدیدی میآفریند.
بنبست موجود و وقوع جنگهای متناوب در کنار تحولات جمعیتی و فرهنگی در اسرائیل و فلسطین شاید سرنوشتی مشابه آفریقای جنوبی را در آینده رقم بزند. راهکار تکدولتی در چارچوب دولت دمکراتیک سکولار و فدرال ظرفیتهای بیشتری برای حل منازعه و ترسیم چشمانداز صلح پایدار دارد. امری که در ابتدا در کمیسیون ویژه برای حل مسئله در سازمان ملل مطرح بود که منطقه تاریخی فلسطین بعد از فروپاشی عثمانی تبدیل به یک کشور جدید به شکل دو منطقه فدرال اعراب و یهودیها شود که در رأیگیری در موقعیت اقلیت قرار گرفت.
چه بسا در چنین وضعیتی شکاف کلان اسرائیل-فلسطین و عرب-یهود در قالب ملت واحد کنار رفته و شکافهای سنت-مدرنیته، حقوق بشر-اقتدارگرایی و دمکراسی-حکومت دینی (یهودی یا اسلامی) فعال شوند. این وضعیت خوشایند یهودیان ارتدوکس و راست افراطی اسرائیل و اسلامگرایان جهادی فلسطینی نیست که منازعات کنونی باعث فربه شدن هویت مورد نظر آنان و متعاقباْ حفظ و یا کسب قدرت سیاسی میشود.