لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۳۱

نظام آموزشی یهودیان ایران پس از انقلاب ۵۷ (بخش اول)


یکی از کنیسه‌های ویران‌شده یهودیان ایران در خوزستان
یکی از کنیسه‌های ویران‌شده یهودیان ایران در خوزستان

تاریخ یهودیان ایران به بیش از دو هزار و ۵۰۰ سال پیش باز می‌گردد؛ اما تنها حدود ۱۲۰ سال است که یک سیستم منسجم و مدرن آموزشی در میان ایرانیان یهودی پدید آمده است.

با این حال امروزه سیستم آموزشی و فرهنگی یهودیان ایران با یک نقصان بزرگ مواجه است که نتیجه‌اش انزوای فرهنگی بخشی از این جامعه شده است.

این مقاله به این موضوع خواهد پرداخت که فقدان برنامه‌های آموزشی و فرهنگی کافی در سال‌های پس از انقلاب چه تأثیری بر جامعه یهودیان گذاشته است.

همچنین به این پرسش پاسخ خواهد داد که کیفیت کنونی آموزش‌های دینی و فرهنگی در جامعه یهودیان ایران از چه کیفیتی برخوردار است و چه تأثیری بر زیست جمعی آن‌ها گذاشته است؟

جامعه آماری مورد مطالعه، یک طیف پنجاه نفری از جامعه یهودیان ایران را در بر می‌گیرد که رده سنی آن‌ها بین ۱۴ تا ۴۰ سال است.

این تحقیق نشان می‌دهد که تقلیل یافتن سطح آموزش‌های فرهنگی در جامعه یهودیان بر نگاه جامعه اکثریت بر اقلیت‌های دینی تأثیر منفی می‌گذارد؛ این خلأ موجب ایزوله‌شدگی یا انزوای نسل جوان از تعاملات فرهنگی ایران نیز شده است.

هدف این مقاله، تلاشی است برای توضیح یکی از اصلی‌ترین مشکلات پیش‌پای روی تکثرگرایی دینی در ایران است.

*

یکی از کنیسه‌های ویران‌شده یهودیان ایران در خوزستان
یکی از کنیسه‌های ویران‌شده یهودیان ایران در خوزستان

تاریخ آموزش و تعلیم در میان یهودیان ایران به اندازه تاریخ چندهزار ساله آن‌ها در فلات ایران بسیار پرفراز و نشیب بوده است. از ۱۲۰ سال پیش نظام آموزشی یهودیان ایران دچار یک دگرگونی شد و بخش اعظمی از بار تعلیم و پرورش یهودیان ایران از دوش روحانیت یهود و خانواده برداشته شد و در عوض مدارس نوین به پایگاهی برای مهارت‌آموزی و آشنایی با آموزه‌های یهودیت تبدیل شدند.

تا پیش از ورود نظام مدرن آموزشی به ایران مکتب‌خانه‌ها مهم‌ترین نهاد آموزشی کشور محسوب می‌شدند. این مکتب‌خانه‌ها غالباً اسلامی بودند و یهودیان ایرانی در آن‌ها پذیرفته نمی‌شدند. اما با تأسیس اولین مدرسه در ایران، یعنی «دارالفنون» چند تن از ایرانیان یهودی به این مرکز آموزشی راه یافتند که از جمله آن‌ها می‌توان از دکتر لقمان یاد کرد.

پس از آن سلسله مدارس آلیانس در ایران افتتاح شدند که می‌توان از آن‌ها به عنوان اولین مدارس ایرانی یاد کرد. گرچه ورود به این مدارس برای عموم دانش‌آموزان از جمله مسلمانان آزاد بود، اما هدف اصلی آن‌ها بالا بردن سطح علمی و پرورشی در میان یهودیان بوده است. این مدارس توسط میسیون فرانسوی-یهودی «آلیانس ایسرائلیت» تأسیس شد.

هارون یشایایی در صفحه ۲۱۱ به بعد کتاب «گزارش یک دوران» می‌نویسد: سازمان آموزشی دیگری که فعالیت گسترده آن در سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۶۱ شمسی نقش مؤثری در آشنایی یهودیان ایرانی با تعلیمات دینی و فرهنگ یهودی داشت، سازمان آمریکایی «اوتصر هتورا» بود. هدف اصلی این سازمان آموزشی تعلیم فقه یهود به دانش‌آموزان بود. «راو اسحاق مئیر لوی» یک روحانی یهودی لهستانی که متعلق به فرقه «حسیدیم» بود این نظام آموزشی را به وجود آورد و با تلاش‌های «سلیمان کهن صدق» (سلطان سلیمان) در ایران تأثیرات فراوانی را بر زیست جمعی یهودیان گذاشت. از جمله مهم‌ترین این تأثیرات این بود که مدرسینی را از ایران و دیگر کشورها برای آموزش زبان عبری و علوم دینی استخدام کردند و همین امر سبب آشنایی هرچه بیشتر دانش‌آموزان ایرانی-یهودی با فرهنگ خودشان شد.

این دو سازمان آموزشی مهم‌ترین نقش را در تعلیم و پرورش ایرانیان یهودی در یک قرن اخیر داشته‌اند. با این حال نهادها و تشکل‌‌های دیگری نیز در تاریخ آموزش مدرن برای ایرانیان یهودی وجود داشته‌اند که هدف اصلی آن‌ها نه آموزش علوم دینی بلکه مهارت‌آموزی برای اشتغال یهودیان بوده است.

مؤسسه علمی و صنعتی «ارت» که در سال ۱۳۳۲ شمسی فعالیت خود را در ایران آغاز کرد، به جوانان دختر و پسر یهودی مهارت‌های فنی و حرفه‌ای آموزش می‌داد. این مؤسسه از اولین مدارس فنی و حرفه‌ای در ایران نیز به شمار می‌رود. هدف اصلی آموزشگاه‌های فنی ارت آموزش مهارت فنی برای اشتغال در اسرائیل بود.

در سال ۱۳۳۴ این مؤسسه، زمینی را در اطراف انجمن کلیمیان تهران در اختیار گرفت و با بهره گرفتن از تکنیسین‌ها و معلمین برتر آموزشی کلاس‌ها و کارگاه‌هایی را برای کارآموزان برپا کرد که این روند تا سال‌ها ادامه داشت. همین روند باعث اشتغال‌زایی دو چندان بسیاری از یهودیان ایرانی در کارهای فنی شد و ساختار اجتماعی ایرانیان یهودی را تحت‌الشعاع قرار داد.

بنابر آنچه گفته شد باید میان دوره پهلوی نخست و دوره قبل از آن یک تمایز قائل شد، چرا که تحولات نظام آموزشی، زندگی یهودیان ایران را به یک‌باره دچار تغییر و تحول کرد. می‌توان به یقین گفت که هرگاه ایران در آستانه ترقی بوده است، سرنوشت یهودیان ایرانی نیز رو به پیشرفت بوده و این مهم در دوره رضاشاه به یک نقطه اوج رسید.

یکی از کنیسه‌های ویران‌شده یهودیان ایران در خوزستان
یکی از کنیسه‌های ویران‌شده یهودیان ایران در خوزستان

یهودیان در این دوره اگر هم نمی‌خواستند به مدارس یهودی بروند، اجازه تحصیل در دیگر مدارس عمومی را داشتند. به همین سبب تعدادی از یهودیان در مدارس البرز، ژاله، سعادت نو و دیگر مدارسی تحصیل کردند که اکثریت دانش‌آموزان از جامعه اکثریت مسلمان بودند.

تا پیش از دوره پهلوی نخست در شهرهایی که مدارس آلیانس افتتاح نشده بود، یهودیان به ندرت اجازه تحصیل در مدارس غیریهودی را دریافت می‌کردند. حتی در اغلب موارد مدارس غیریهودی در دوره رضاشاه برای یهودیان ثمربخش‌تر بوده‌اند.

حتی رضاشاه این اجازه را نیز به ارتش داده بود که برخی از نخبگان تحصیل‌کرده یهودی در ارتش به کار گرفته شوند.

در سال ۱۹۳۵/۱۳۱۳ وقتی رضاشاه دانشگاه تهران را تأسیس کرد، درها به روی یهودیان ایرانی باز شد و آنان که تحصیلات خود را در مدارس آلیانس و دیگر مدارس به پایان رسانده بودند، تا مراجع عالی علمی رشد کردند.

در سال‌های پس از انقلاب اسلامی ایران نظام آموزشی برای یهودیان ایران به یک باره عوض شد. نه تنها در تهران بلکه در سایر شهرها مدارس یهودی به تدریج تعطیل شدند. در سال ۱۳۶۳ مدرسه علم و ادب، و کوثر در شیراز متحول شدند.

در فصل سوم از کتاب «ایران، اسرائیل، ملت یهود» به نقل از استاد امنون نتصر آمده: قطعاً این دگرگونی نکات مثبتی را نیز به همراه داشت. درست است که تا پیش از انقلاب مدارس گنج دانش (اوتصر هتورا) برای آموزش فرهنگ و فقه یهودی به دانش‌آموزان تلاش فراوانی کردند اما پس از انقلاب همان کلاس‌ها جنبه عمومی‌تری یافت و حتی در مواردی ساعت آن‌ها نیز افزایش یافت. به عبارت کلی‌تر می‌توان این گونه دریافت که انقلاب سال ۵۷ که یک انقلاب دینی بود، باعث شد در نظام آموزشی یهودیان نیز یک انقلاب به وجود آید. این تحول گرچه منجر به تعطیلی مدارس مختص یهودیان شد، اما زمینه‌ای را فراهم کرد تا جامعه یهودیان بیشتر بر جنبه‌های دینی زندگی‌شان تأکید داشته باشند.

آموزش برای یهودیان در سال‌های بعد از ۱۳۵۷ جنبه‌ای عمومی‌تر یافت بدین معنا که اغلب یهودیان در مدارس عمومی تحصیل می‌کردند و فقط دروس مربوط به فقه یهود را در تشکل‌های یهودی می‌آموختند. خانه جوانان، سازمان دانشجویان یهود، انجمن روشنفکران یهود، کمیته زنجیره‌ای، کمیته کلاس‌های عبری جمعه‌ها، کانون هاریزال و دیگر نهادهای یهودی در سال‌های پس از انقلاب در این راستا فعالیت می‌کردند.

به طور کلی می‌توان این آموزش‌ها را به سه دسته تقسیم کرد: مهم‌ترین آن‌ها سلسله گفتارهایی بوده است که روزهای جمعه و عمدتاً به مدت چهار ساعت برای آموزش زبان عبری و خواندن متون دینی انجام می‌شده است. پس از آن باید به درس‌گفتارهایی که در کنیسه‌ها که عموماً توسط روحانیون ارائه می‌شد اشاره کرد. اما یکی دیگر از جنبه‌های آموزشی که در حال حاضر نیز رایج است همایش‌ها و گردهمایی‌های آموزشی است که توسط خانه جوانان و سازمان دانشجویان برگزار می‌شوند؛ گرچه استقبال عمومی زیادی به نسبت دو موردی که ذکر شد ندارند.

البته هم‌اکنون چند مدرسه یهودی در تهران و اصفهان فعال هستند.

گرچه به گفته هارون یشایای در کتاب «گزارش یک دوران»، عهده‌داری مدارس یهودی پس از انقلاب به دست مدیران مسلمان یکی از نگرانی‌های جامعه یهودیان ایران بوده است و آن‌ها از همان ابتدای تحولات انقلاب اسلامی درخواست‌های متعددی را برای سپردن این مدارس به دست مدیرمدرسه‌های مسلمان ارائه داده بودند اما برخی از روشنفکران جامعه یهودیان ایران با نگاهی متفاوت این رویکرد آموزش‌وپرورش انقلاب اسلامی را تحلیل می‌کنند.

از جمله آرش آبایی که در مصاحبه با نگارنده این نوشتار اذعان می‌کند که: «تحولات سال ۵۷ ایجاب می‌کرد که جمعیت یهودیان ایران بیش از آنچه که تا پیش از آن وجود داشت در مشارکت‌های جمعی شرکت کنند و حضور فعال‌تری را با جامعه اکثریت داشته باشند. از این رو وقتی که مدیریت یک مدرسه یهودی به شخصی مسلمان سپرده می‌شد، کودک یا نوجوان یهودی این حقیقت را می‌پذیرفت که او باید در شرایط سیاسی و اجتماعی فعلی به گونه‌ای وارد تعاملات اجتماعی شود که جامعه اکثریت او را همانند دیگر ایرانی‌ها بپندارند».

آبایی در ادامه منظورش را واضح‌تر بیان می‌کند و می‌گوید: «شاید از نظر قلبی اغلب یهودیان ایران تمایل نداشته باشند که مدارس یهودی به دست مسلمانان اداره شود، اما حقیقت این است که با توجه به شرایطی که پس از انقلاب برای یهودیان رقم خورد بهتر همین بود که دانش‌آموزان آن مدارس بتوانند پذیرای جامعه اکثریت بشوند و این حقیقت بدیهی را بپذیرند که شرایط اجتماعی مثل شرایط دوره پهلوی دوم نیست و باید با نگاهی محافظه‌کارانه‌تر با جامعه روبه‌رو شوند تا هم بتوانند زندگی بی‌دغدغه‌تری داشته باشند و هم از آموزش محروم نمانند».

با این حال در یک نظرسنجی که نگارندگان این مقاله از یک جامعه ۳۰ نفری از یهودیان داشته‌اند، مطالبات اصلی آن‌‌ها بیشتر ناظر به کمیت کلاس‌های دینی بوده تا کیفیت آن. به گونه‌ای که به نظر می‌رسد حتی افرادی که در زمان پهلوی دوم درس خوانده‌اند نیز کیفیت آموزش را با آنچه در جمهوری اسلامی وجود دارد تقریباً هم‌سطح می‌پندارند.

بخش دوم این مطلب را در روزهای آینده در رادیوفردا دنبال کنید.

XS
SM
MD
LG