اگر دسترسی به اینترنت داشته باشید، و یا بتوانید به مدد فیلترشکن و ویپیان به فضای مجازی برسید، با انبوهی از حمایت بینالمللی از اعتراضات مردم در ایران مواجه میشوید. حمایتهایی که اشکال مختلف دارند و نامهای بزرگی را از نسل پیشین و کنونیِ خصوصاً جهان هنر با خود همراه دارند.
یک روز این حمایت در قالب یک نوشته در حساب کاربری این افراد است و استفاده از هشتگی که حالا استفاده از آن از مرز صد میلیون گذشته است؛ مهسا امینی. روزی دیگر حضور بر صحنه کنسرتی و صحبت از مردم ایران. یکی از این اشکال حمایت را در کارتونهای منتشر شده در این روزها میبینید.
ژولین برژو، که با نام هنریِ «ژول» شناخته میشود چهرهای آشنا در فضای کارتونِ فرانسه و فراتر از مرزهای این کشور است و امروز با کار بر روی کمیک استریپ مشهور لاکیلوک شناخته میشود.
در هفته گذشته «ژول» چندین طرح درباره تحولات ایران در حساب کاربری خود منتشر کرده است. همگی هم نشانههایی از نمادهای اعتراضات دارد؛ زن، حجابی که بر او تحمیل شده و قدرتی که حالا آن را پس میزند.
این کارتونیست فرانسوی با بازی با کلمات و طراحی، با دستمایه طنز، از جمله در یکی از آثارش، زنی را نشان میدهد که گویی از افراد گشت موسوم به ارشاد است، و به فرشته شنل پوش مرگ امر میکند : «حجابت را درست کن».
درباره این آثار و دلیل انتشار آن، با ژولین برژو در فرانسه گفتوگو کردهایم.
آیا شما پیشتر هم درباره ایران کار کردید؟
بیشتر موضوعاتی که در عرصه بینالمللی مهم بودند. مثلاً درباره موضوع اتمی مخصوصاً وقتی که یک ربطی هم به فرانسه پیدا میکرد.
آیا اینبار چیزی مشخصاً فرق کرده که بیشتر الهامدهنده است و شما تا امروز چند طرح در این زمینه خلق کردید؟
ببینید من بیشتر اوقات از آشوب در دنیا برای کارم تغذیه میشوم؛ جنگ و تراژدی و ناعدالتی در جاهای مختلف دنیا. اما بالاخره باید یکی را انتخاب کنید. آنقدر ناآرامی زیاد هست که باید راهی پیدا کنید که چگونه از میان این همه خبر جان سالم به در ببرید.
اما مقاطعی هم هستند که موضوعاتی بیشتر از دیگری شما را تحت تأثیر قرار میدهند. نه چون از لحاظ جغرافیایی به شما نزدیک هستند اما یک جور برادری را با افرادی که شما با آنها حس مشترک دارید، دارند. میتونید یارانی در هر جای دنیا پیدا کنید. وقتی به آنچه در ایران میگذرد ، یک جور برادری با کسانی که در خیابانها هستند حس میکنید. چون میتوانید یکی از آنها در موقعیت مشابه باشید.
یا در این مورد خواهرانه شاید دقیقتر از برادری باشد!
(با خنده) آره ولی من که نمیتوانم حس کنم خواهر آن زنهای شجاعی که در خیابان هستند باشم. احساس میکنم برادر آنها و در طرف آنها هستم. این پدیدهایست که شما نمیتوانید فقط نظارهگر آن باشید. شما میخواهید بخشی از آن باشید و در عین حال حس میکنید که کاری هم نمیتوانید بکنید.
در جنگ اوکراین هم همینطور است. شما فقط تلویزیون نگاه میکنید و احساس استیصال میکنید. در نتیجه ابزارم نه تنها شرکت در تظاهراتی مثلاً در پاریس یا شهرهای دیگر است، بلکه این است که در فضای بینالمللی یک کاری ارائه دهم. به همین دلیل است که برخی از کارتونهای من که برای رسانههای فرانسوی میکشم ترجمه میشوند که بتوانند فراتر از مرزهای فرانسه بروند.
برای همین هم به فارسی یا انگلیسی هم میگذارم، تا پیام گستردهتر منتقل شود. میدانم که در ایران اینترنت تقریباً قطع است. رابطه با خانواده، دوستان و سایر دنیا قطع میشود، و این مهم است که درباره همه آنچه وجود دارد تا حدی که میتوان مطالب رو به اشتراک گذاشت.
در ایران و بیرون از ایران، ایرانیها از بقیه دنیا میخواهند صدای آنها باشند. آیا شما هم به نوبه خود چنین وظیفهای را با کارتون کشیدن به عهده گرفتید؟
ببینید من نمیتونم بگم صدای آنها هستم، ولی صدای خود را بلند کرده و از راهی که برای بیان خود بلدم، به راه آنها میپیوندم. من بخشی از جامعه ایرانی نیستم. اگرچه که فارسی حرف نمیزنم ولی فکر میکنم نقاط مشترک زیادی با ایرانیها دارم. با آنها گریه میکنم و فریاد میزنم اما چون نمیتونم با آنها به خیابان بروم و تظاهرات کنم، طراحی میکنم.
شاید کمی خودخواهانه به نظر برسد، اما وقتی من پدیدههای ترسناک میبینم، چیزهایی که من را نگران و دیوانه میکند، تنها راه درمان استفاده از طنز است، تا کمی از چیزهای ترسناک فاصله بگیرم. این یک جنبه ماجراست. اما با این کار وقتی آدمهای دیگر هم کارتونهای من را میبینند، شاید بتواند تأثیر مشابهی بر آنها داشته باشد. شاید کمی از درد و وحشت آنها بکاهد. من چون نیمهتونسی هستم، یک ضربالمثلی را همیشه در زندگی با خود دارم و آن این است که «خوب به زندگی بخند، قبل از اینکه زندگی به تو بخنده».
آیا مخاطبهای احتمالاً ایرانی، یا ایرانی فرانسوی به این نگاه واکنش داشتند؟ منظورم آمادگی برای نگاه طنزآلود به یک پدیدهای است که برای آنها شاید دردناک باشه.
بله ببینید این مشخصه نسل میلِنیالها یا قرن جدیدیهاست. آنهایی که مطالب را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند و به خیابان میروند و کشته میشوند، بیست و چند ساله و بسیار جوان هستند. در نتیجه آنها فضای دیجیتال را بسیار خوب میشناسند.
طنز یک سلاح قوی است که این نسل در همه نقاط دنیا میداند چگونه از آن استفاده کنند، آن را به اشتراک بگذارند و درک کنند. واقعیت این است که آنها که در ایران حکومت را در دست دارند، هرچه قدر هم که قدرتمند و ستمگر باشند، این سلاح طنز را که خیلی هم سریع و قوی است، نمیفهمند و اصلاً نمیدانند چگونه از آن استفاده کنند. در نتیجه این یک سلاح کوچک در این نبرد بزرگ در جامعه ایران است که میتوانند از آن استفاده کنند.
موضوعی دیگر که میخواستم از شما درباره آن بپرسم، خود فرانسه است. رابطه ایران و فرانسه، فراز و نشیب جالبی داشته است. در همین پنج دهه اخیر ما از جنبشهای دانشجویی دهه شصت میلادی، هدایت انقلاب ۵۷ توسط آیتالله خمینی در فرانسه دیدیم، تا سال ۸۸ که پاریس به یکی از مراکز اصلی اعتراض ایرانیان خارج از کشور بدل شد تا همین امروز. و مثلاً از آن سو رئیسجمهور فرانسه همین چند روز پیش با ابراهیم رئیسی در نیویورک دیدار کرد. این رابطه رو چگونه میبینید؟
ببینید این موضوع پیچیدهای است. چون از یک طرف فرانسه قائل به جهانشمولی ارزشهای انسانی است. از یک طرف هم نگاهی استعمارگرانه وجود دارد. اینکه همیشه فکر میکنند ما درست میگوییم و مسیر بقیه غلط است. ولی در مورد خاص ایران، به نظر من میزان آگاهی بسیار پایین است.
درست است که ایرانیان بسیاری در فرانسه، در پاریس یا مارسِی زندگی میکنند اما بسیاری از آنها چنان در جامعه جذب شدهاند که مردم نمیدانند اصلاً اینها ایرانی هستند. مثلاً فرانسویها، درباره اسلام و جوامعی که از شمال آفریقا میآیند، اطلاع زیادی دارند اما درباره فرهنگ ایرانی چیزی نمیدانند. یک پیشقضاوتهایی دارند که مثلاً وقتی از آنها درباره «پرشیا» میپرسید از یک فرهنگ غنی میگویند و به آن علاقه دارند، و وقتی که رویدادهای اینچنین رخ میدهد که در اخبار درباره خیزش دختران و زنان در ایران پخش میشود، آنها را تحت تاثیر قرار میدهد چون فرانسه یک فرهتگ انقلابیگری و سکولاریسم دارد.
در سالهای اخیر مشکلاتی که در ایران تبدیل به اعتراض عمومی شده، بیشتر اقتصادی بوده است. اینبار اینچنین نیست و یک موضوعی است که جامعه فرانسه آن را میفهمد، حق آزادی زندگی به شیوهای که خود زنان میخواهند. این موضوعی مقدس در فرانسه است. ما جامعه دینی در فرانسه نداریم. اما یک مسائلی در فرانسه واقعاً مقدس هستند؛ آزادی، حق تعیین سرنوشت، و زندگی به شکلی که خود انتخاب میکنید.
چیزی که میگویید به یک نوعی یادآور همان شعاریست که این روزها در ایران و جاهای دیگر داده میشود؛ «زن، زندگی،آزادی»
بله این چیزی است که میتواند به نوعی معادل شعار «آزادی، برابری، برادری» در فرانسه باشد؛ سه کلمهای که برای جامعه فرانسه بسیار ارزشمند هستند.