«به تو میرسم دوباره» کار تازهای است از حسین زمان، خوانندهای که بعد از رویدادهای انتخابات سال ۱۳۸۸ خورشیدی به جمع خوانندگان معترض در ایران پیوست. حسین زمان که هم اکنون در جزیره کیش کار و زندگی میکند از این ترانه و فعالیتهای تازهاش در گفتوگو با رادیوفردا گفته است.
حسین زمان: مدتهاست فکرم مشغول به دوستان و یارانی است که در زنداناند. وقتی که دنبال کار عاشقانه میروم عاشقانههایم گره میخورد با آن حال وهوا. یعنی من حتی وقتی که ترانه زندانی را میخواستم بخوانم به کسی که میخواست ترانه را کار کند گفتم من میخواهم همزبان بشوم با آن عشاقی که نگاه معشوقشان را مجبورند از پشت شیشه، از پشت میله نظارهگر باشند و او هم خوب توانست این کار را پرورش دهد و این ترانه را بسازد.
بعد هم از من خواسته شد که در فضای دیگری کار کنم. یک مقدار فضا ریتمیکتر باشد. به دوستان گفتم من ریتمیک هم که بخواهم کار کنم بالاخره آن غم و غصه که در وجودم نهادینه شده و بهخصوص این روزها بیشتر دارد آزارم میدهد خودش را در کار نشان میدهد. نتیجه هم همین شد. یعنی کار «به تو میرسم دوباره» باز هم حرف من هست با همان عزیزان و باز هم فضای عاشقانه فضای عاشقانه خاص این کسانی است که در حصر و بند هستند.
شما ترانه را باز هم خودتان سفارش دادید؟
بله. من مجددا، این بار از دوست عزیزم آقای بابک صحرایی خواستم در همان فضا برای من یک ترانه را بگوید که ایشان هم خوشبختانه چون خیلی نزدیک بود افکارش به افکار من توانست از پس این کار بربیاید. منتها من فضا را بردم در قالب موسیقی ترنس و در قالب هاوس کار کردیم که یکخرده از نظر ریتم حرکت بیشتری داشته باشد.
این فضای جدید موسیقی برای شما چه دستاوردی را دارد؟ فکر میکنید همچنان میخواهید ادامه بدهید توی این فضا؟
بعضی از دوستانی که تعصب دارند روی من میگویند شما چرا خودتان را محصور کردی توی این فضا کار کردن؟ دلم میخواهد از این فضا خارج شوم. ولی نمیتوانم خودم را عوض کنم. نمیتوانم نقش بازی کنم. من الان به لحاظ فکری فکرم مشغول این چیزهاست. هر روز که از خانه میآیم بیرون به خودم میگویم حواست باشد تو آزادی. تو با زن و بچهات نشست و برخاست میکنی. اما هستند کسانی که حسرت یک لحظه نوازش بچههایشان به دلشان مانده.
آقای زمان، از نظر موسیقی چطور؟ موسیقیتان میخواهید برود به سمت موسیقی مدرنتری از آن چیزی که در گذشته شروع کرده بودید و یک مقداری نزدیک بود به موسیقی پاپ که مایهاش را از دهه ۵۰ خورشیدی گرفته بود؟
نه. من نمیخواهم از آن حال و هوا خارج شوم. من هنوز هم که هنوز است عاشق فضای موسیقی دهه ۵۰ هستم. نه این که بخواهم برگردم به گذشته و رو به جلو حرکت نکنم. سعی میکنم در تنظیمات از موسیقی مدرن هم استفاده کنم. کما این که خیلی از بزرگان ما این کار را کردند. مرحوم بابک بیات علیرغم این که ملودیهایش همه ملودیهای دهه پنجاهی بود حتی همین اواخر، ولی سعی میکرد از تنظیم کنندههایی که استفاده میکند بخواهد که از تکنیکهای جدید هم استفاده کنند. اتفاقا کار بعدی که به مردم تقدیم خواهم کرد کاری است که با بابک زرین انجام دادم که کار کاملا در فضای دهه پنجاهی است، ولی با تنظیم مدرن.
باز هم در امتداد همین فضای حبسیات و... ؟
نه. خیلی صراحتا اشاره نکردم. ولی باز هم یک گفتوگوی عاشقانه است بین دو نفر که از نداشتن همدیگر حسرت میخورند. یک کار دیگر هم با مضمون امید دارم کار میکنم. ترانه را دوست دارم. یک کار بسیار خوب است. یک ترانهسرای بسیار مستعد و دوستداشتنی توی شمال کشور ایران به اسم آقای علیاکبر یاغیتبار که به سفارش من این ترانه را سروده که امیدوارم کار خوبی به لحاظ موسیقی رویش انجام دهیم.
حسین زمان: مدتهاست فکرم مشغول به دوستان و یارانی است که در زنداناند. وقتی که دنبال کار عاشقانه میروم عاشقانههایم گره میخورد با آن حال وهوا. یعنی من حتی وقتی که ترانه زندانی را میخواستم بخوانم به کسی که میخواست ترانه را کار کند گفتم من میخواهم همزبان بشوم با آن عشاقی که نگاه معشوقشان را مجبورند از پشت شیشه، از پشت میله نظارهگر باشند و او هم خوب توانست این کار را پرورش دهد و این ترانه را بسازد.
بعد هم از من خواسته شد که در فضای دیگری کار کنم. یک مقدار فضا ریتمیکتر باشد. به دوستان گفتم من ریتمیک هم که بخواهم کار کنم بالاخره آن غم و غصه که در وجودم نهادینه شده و بهخصوص این روزها بیشتر دارد آزارم میدهد خودش را در کار نشان میدهد. نتیجه هم همین شد. یعنی کار «به تو میرسم دوباره» باز هم حرف من هست با همان عزیزان و باز هم فضای عاشقانه فضای عاشقانه خاص این کسانی است که در حصر و بند هستند.
شما ترانه را باز هم خودتان سفارش دادید؟
بله. من مجددا، این بار از دوست عزیزم آقای بابک صحرایی خواستم در همان فضا برای من یک ترانه را بگوید که ایشان هم خوشبختانه چون خیلی نزدیک بود افکارش به افکار من توانست از پس این کار بربیاید. منتها من فضا را بردم در قالب موسیقی ترنس و در قالب هاوس کار کردیم که یکخرده از نظر ریتم حرکت بیشتری داشته باشد.
این فضای جدید موسیقی برای شما چه دستاوردی را دارد؟ فکر میکنید همچنان میخواهید ادامه بدهید توی این فضا؟
بعضی از دوستانی که تعصب دارند روی من میگویند شما چرا خودتان را محصور کردی توی این فضا کار کردن؟ دلم میخواهد از این فضا خارج شوم. ولی نمیتوانم خودم را عوض کنم. نمیتوانم نقش بازی کنم. من الان به لحاظ فکری فکرم مشغول این چیزهاست. هر روز که از خانه میآیم بیرون به خودم میگویم حواست باشد تو آزادی. تو با زن و بچهات نشست و برخاست میکنی. اما هستند کسانی که حسرت یک لحظه نوازش بچههایشان به دلشان مانده.
آقای زمان، از نظر موسیقی چطور؟ موسیقیتان میخواهید برود به سمت موسیقی مدرنتری از آن چیزی که در گذشته شروع کرده بودید و یک مقداری نزدیک بود به موسیقی پاپ که مایهاش را از دهه ۵۰ خورشیدی گرفته بود؟
نه. من نمیخواهم از آن حال و هوا خارج شوم. من هنوز هم که هنوز است عاشق فضای موسیقی دهه ۵۰ هستم. نه این که بخواهم برگردم به گذشته و رو به جلو حرکت نکنم. سعی میکنم در تنظیمات از موسیقی مدرن هم استفاده کنم. کما این که خیلی از بزرگان ما این کار را کردند. مرحوم بابک بیات علیرغم این که ملودیهایش همه ملودیهای دهه پنجاهی بود حتی همین اواخر، ولی سعی میکرد از تنظیم کنندههایی که استفاده میکند بخواهد که از تکنیکهای جدید هم استفاده کنند. اتفاقا کار بعدی که به مردم تقدیم خواهم کرد کاری است که با بابک زرین انجام دادم که کار کاملا در فضای دهه پنجاهی است، ولی با تنظیم مدرن.
باز هم در امتداد همین فضای حبسیات و... ؟
نه. خیلی صراحتا اشاره نکردم. ولی باز هم یک گفتوگوی عاشقانه است بین دو نفر که از نداشتن همدیگر حسرت میخورند. یک کار دیگر هم با مضمون امید دارم کار میکنم. ترانه را دوست دارم. یک کار بسیار خوب است. یک ترانهسرای بسیار مستعد و دوستداشتنی توی شمال کشور ایران به اسم آقای علیاکبر یاغیتبار که به سفارش من این ترانه را سروده که امیدوارم کار خوبی به لحاظ موسیقی رویش انجام دهیم.