آبجیهای گروه آبجیز که به تازگی آلبوم جدید خودشان را راهی بازار کردهاند، میگویند که وقتی آدم دوست دارد در کشورش دموکراسی برقرار باشد، اولین قدم شرکت در انتخابات است.
مدتی است تازهترین آلبوم گروه تلفیقی و چند زبانه آبجیز با نام عجیب و غریب Perfectly Displaced به بازار آمده است.
ملودی و صفورا، آبجیهای آبجیز، به همین مناسبت مهمان برنامه نگاه تازه بودند. باز هم دیوار جدایی بین این دو آبجی حایل بود: ملودی را در ینگه دنیا (آمریکا) پیدا کردم و صفورا را در سوئد، و کلی پیرامون این آلبوم با هم به گفتوگو نشستیم. راستی از انتخابات ریاست جمهوری ایران هم حرف زدیم و ملودی و صفورا اظهارنظرهای جالبی در این باره داشتند:
اسم این آلبوم جدید شما کمی عجیب است. میشود آن را ترجمه کرد «کاملاً جابهجاشده»... حالا چه چیزی جابهجا شده بود که تصمیم گرفتید این اسم را بگذارید روی آلبومتان؟ چون بار پیش گفتید که ابتکاری زده بودید و کمد خانهتان را به استودیو تبدیل کرده بودید. حالا این جابهجایی کجا اتفاق افتاده؟
ملودی: راستش وقتی داشتیم آلبوم را حاضر میکردیم و مراحل آخر میکس را میگذراندیم، هنوز اسمی برایش انتخاب نکرده بودیم. همهش تو فکر این بودیم که چه اسمی انتخاب کنیم که خدا را خوش بیاید برای اینکه این آهنگ...
حالا چرا خدا را خوش بیاید؟
صفورا: چون خدا تو وجود همه ما هست...
ملودی: و اینکه بالاخره این آلبوم به چهار زبان است، به سبکهای مختلف است و یک جورهایی به هم ربطی ندارند، یعنی به نظر عجیب میآید که آدم یکدفعه این آهنگها را توی یک آلبوم بخواهد منتشر کند؛ انگار هر کدام از اینها را از یک جایی برداشتهایم... یعنی نوعی جابهجا شدهاند این آهنگها و اینجا قرار گرفتهاند.
ولی در عین حال یک حس هماهنگی و تناسب قشنگی هم بینشان در نهایت به وجود آمد و هرکس این آلبوم را میشنید احساس رضایت می کرد و اصلاً ایرادی نمیگرفت که چرا به چند زبان است... یک حس جابهجایی برایمان مطرح بود؛ یعنی فکر کردیم جالب است. دلیل دیگرش هم این است که خود ما یعنی اعضای گروه آبجیز از جاهای مختلف میآییم؛ یعنی همهمان جابهجا شدهایم؛ از فرهنگها و زبانها و پیشینههای مختلف آمدهایم.
نهایتاً این جابهجایی منجر به یک اتفاق خوبی شده که همین گروه آبجیز باشد. بنابراین یک جورهایی Perfectly displaced شدهایم همهمان و هرچه هم فکر کردیم که این اسم را چهجوری به فارسی ترجمه کنیم، دیدیم نمیشود. بنابراین تصمیم گرفتیم که از همان اسم انگلیسی استفاده کنیم.
البته یک جورهایی میشود همین «کاملاً جابهجاشده» ترجمه کرد...
ملودی: آخر منظور ما «کاملاً» نبود... از Perfectly منظورمان «عالی» بوده... یعنی اگر بخواهیم خیلی از خودمان متشکر باشیم، موفقیت آمیز بوده این جابه جایی...
این آلبوم خیلی سینمایی شروع می شود با یک مقدمه...
ملودی: شاید صفورا بتواند توضیح بدهد...
صفورا: در اولین سی دی ما یک معرفی داشتیم. دوست داشتیم معرفی داشته باشیم، چون احساس کردیم در آن آهنگ با آن شعر کوتاه، یک جوری می توانیم بگوییم که اصلاً این «آبجیز» چی هست. وقتی آلبوم دوم را ضبط کردیم، احساس کردیم که از این ایده خوشمان آمده. چون قشنگ است.
وقتی آدم یک سی دی درست می کند، نباید فقط آهنگ هایش تک تک باشد. مهم است که چه جوری این آهنگ ها را بگذارد پشت سر هم، طراحی سی دی هم مهم است و اینکه چه جور شروع شود و چه جور تمام شود.
صفورا، به نظر میآید این آلبوم حالت توریستی دارد؟
صفورا: آره، چون میخواستیم بگوییم که ما همه مان توریستیم... توی این دنیا، میآییم کوتاهمدت، یک خرده نگاه میکنیم و بعد میرویم بیرون از این زندگی...
تأکیدی که میکنید خیلی جالب است. در جلد آلبوم هم هست و توی یکی از این ترانهها هم به اردشیر محصص اشارهای میکنید. حالا داستان اردشیر محصص چیست و چطور یکدفعه وارد ترانه شما شده؟
ملودی: اردشیر محصص هنرمند بسیار بزرگی بود و ما در این چند سال اخیر، این شانس بزرگ را داشتیم که باهاش از نزدیک آشنا بشویم و از وجود قشنگش لذت ببریم. البته آن زمانی که من این شعر را نوشتم، آقای محصص را نمیشناختم و با کارهایش هم آشنا نبودم، چون خیلی سال پیش من این شعر را نوشتم. ولی در هر حال، با او آشنا شدیم.
متأسفانه آن جور که اردشیر استحقاقش را داشت، مورد توجه مردم خودمان قرار نگرفت، یعنی به آن اندازهای که من فکر میکنم حقش بود.
فقط معدود دوستان نازنینی بودند که از او نگهداری میکردند و به او میرسیدند، تا پارسال که از دنیا رفت... ایشان خیلی تأثیر بزرگی روی من و صفورا داشت. برای همین احساس کردیم که دلمان میخواهد یک جوری از او تشکر کنیم.
این تأثیر در کدام قسمت بوده، ملودی؟
ملودی: این آدم آن قدر با عشق کار میکرد و واقعاً اعتقاد داشت به کار خودش که این برای ما انگیزه بود. و افکارش هم برای ما جالب بود. برای اینکه آدمی بود که خیلی به ظلم و ستم در اجتماع میپرداخت. یعنی بیشتر توجهش روی اختلاف طبقاتی و مسائلی بود که ما هم به همان چیزها یک جورهایی توجه داریم و فکرمان را مشغول می کند. از یک نظر با هم وجه اشتراک داشتیم.
در یکی از سایتها نظرهای مختلفی در مورد آلبوم آخر گروه آبجیز دیدم. یکی از آنها را شخصی به نام سیاوش نوشته است: «با توجه به اینکه اکثر ترانههای این آلبوم در سبک پاپ ویلن سل است، در نوع خود یک کار تلفیقی است و چون اکثر آنها با ریتم چهار چهارم اجرا شدهاند بیشتر مورد استقبال جوانان قرار گرفته است. البته یکی از ضعفهای این آلبوم این است که در اکثر قسمتها از کنترپوان یکسانی استفاده شده است.» در پاسخ این شنونده چه پاسخی دارید؟
ملودی: صفورا خانم، یاعلی... بفرمایید!
صفورا: والله، نه... من فکر میکنم که هر کس باید نظر خودش را داشته باشد و حق دارد داشته باشد و نظرش را بیان کند . اما فکر میکنم که آبجیز کلاً فقط موسیقی نیست. به نظر من، ما گروهی هستیم که از طریق موسیقی دوست داریم شادی و عشقمان را به مردم نشان بدهیم...
غیر از اینها که گفتی «آبجیز» چیست؟
صفورا: «آبجیز» همانجور که اسمش میگوید عبارت است از من و ملودی. این برای ما یک جور شوخی بود. ما داشتیم همینجوری خوش میگذراندیم. یک وقت یک آهنگ درست کردیم، بعد شد دو تا، بعد سه تا... بعد دیدیم وقتی ما این آهنگها را اجرا میکنیم، مردم شاد میشوند...
پیش آمده که سر قطعهای با هم جر و بحث کنید؟
ملودی: همیشه همینطور است... هیچ وقت ما صد در صد توی همه چیز با هم موافق نیستیم و با هم بحث میکنیم. گاهی اوقات هم اصلاً ممکن است کاری بماند یک گوشه به خاطر همین که با همدیگر به توافق نرسیدهایم... درست است صفورا؟
صفورا: درست است... کاملاً درست است...
اسم یکی از این قطعهها را گذاشتهاید «عیب از من نیست»... از کدامتان؟ حتماً این ترانه را ملودی نوشته؟
ملودی: بله.
چه عیبی است که از تو نیست؟
ملودی: والله، این شعر سادهتر از این نمیشود... میگوید هر بلایی که دارد سرمان میآید، به خاطر این است که خودمان آن را میپذیریم.
همان مثل قدیمی از ماست که بر ماست؟
ملودی: دقیقاً... ما آدمها برای اینکه از زیر بار مسؤلیت نسبت به خودمان فرار کنیم، هزار و یک بهانه و دلیل میآوریم که چرا مجبوریم یک نوع شرایط یا زندگی خاصی را تحمل کنیم. ولی واقعیت این است که این ماییم که اگر دارد بهمان اجحاف می شود، خودمان داریم آن را میپذیریم.
ماجرای چندزبانه شدن این آلبوم چه بوده؟
ملودی: ما در واقع گروهی چندزبانه هستیم. دیدیم که حیف است از این قدرتمان استفاده نکنیم وقتی میتوانیم به زبانهای مختلف خودمان را بیان کنیم و با تعداد بیشتری از مردم ارتباط برقرار کنیم... در آلبوم اولمان هم فکرش را کرده بودیم و این بحث بود بین من و صفورا.
آن موقع، صفورا خیلی اصرار میکرد که آلبوم اولمان حتماً به زبان فارسی باشد که ما در درجه اول به عنوان یک گروه ایرانی شناخته بشویم. الان من فکر میکنم که فکر درستی میکردیم که خوب، شاید بتوانیم بین شنوندگان جوان ایرانی یک پل فرهنگی ایجاد بکنیم.
صفورا، چه تفاوتی هست هنگام کار روی ترانه وقتی فارسی است یا به زبان دیگری؟
صفورا: مثلاً در این سی دی یک آهنگ به زبان اسپانیایی داریم «جای تو خالیه» . شعر این آهنگ را خودم نوشتم... برای آهنگهای دیگر هم من شعر مینویسم به زبانهای مختلف. ملودی تو اتاق نشسته بود، بعد یک خرده زیادی فضولی کرد تو کارم. گفت: داری چی میگی؟ چه قشنگه! ببینم... بعد یک مقدار شروع کرد به خواندن: جای تو خالی.... بعد گفتیم باشه... که تصمیم گرفتیم برای «آبجیز» از آن استفاده کنیم...
ملودی: برای من یک جوری راحتتر می شود به انگلیسی یا سوئدی... چون خودم معمولاً شعر مینویسم، برایم عادیتر است...
یادم است آن وقتها آهنگی خوانده بودید در مورد دموکراسی... یک جاهایی سیاسی شده بودید شدیداً. برایم این سؤال پیش میآید که الان که نزدیک انتخابات ریاست جمهوری در ایران است... اصلاً دنبال میکنید اخبار ایران و انتخابات را؟
ملودی و صفورا: صد در صد...
خوب، الان نظرتان چیست؟ اصلاً فکر کردهای ملودی، ترانهای بنویسی در مورد انتخابات؟
ملودی: اتفاقاً بعضیها این پیشنهاد را به ما کردند. گفتند چرا نمیآیید یک چیزی درباره انتخابات بنویسید؟ ولی واقعیت این است که از آنجا که ما توی ایران زندگی نمیکنیم، من شخصاً فکر نمیکنم خیلی درست باشد که بخواهیم راجع به انتخابات مخصوصاً و آینده کشور خیلی اظهارنظر کنیم. شخصاً امیدوارم که مردم واقعاً در انتخابات شرکت کنند. ما بهعنوان ایرانی، هر کسی که امکانش را داشته باشد، به نظر من باید رأی بدهد. این دید شخصی من است. نمیدانم صفورا نظرش چیست.
صفورا: من اصلاً سیاسی نیستم، ولی فکر میکنم باید رأی داد. برای اینکه آدم وقتی دوست دارد کشور سیستم دموکراسی داشته باشد، اولین قدم این است که در انتخابات شرکت کند. حالا شاید هم احساس کند درست انجام نمیدهند، شاید ناامید باشد، از انتخابش زیاد راضی نباشد، ولی همین که امکانش را داشته باشد خوب است. برای شروع است دیگر... شروعش همین است... راه این است که آدم شرکت کند به نظر من...
این آلبوم آخر را چگونه میشود تهیه کرد؟
صفورا: از طریق اینترنت میشود خرید. از طریق صفحه www.cdbaby.com یا از طریق وب سایت ما www.abjeez.com البته کسانی که در ایران هستند، متأسفانه نمیتوانند بخرند.
آنها چه کار باید بکنند؟
صفورا: آنها... نگویید که من این را به شما گفتهام... ولی میتوانند کپی کنند.
چون خوانندهها همیشه با مسأله کپی مشکل دارند...
صفورا: اگر برای خودشان میخواهند، کپی کنند... خیلیها هم برای ما مینویسند یا میگویند که ما شما را دوست داریم، ببخشید، مجبور شدیم کپی کنیم.
این به نظر من خیلی قشنگ است... میخواستم تشکر کنم که اینجوری مینویسند و میگویند. میدانیم که در ایران سخت است گیر آوردن موسیقی. برای همین بچههای ایران در درجه اول اجازه دارند برای خودشان کپی کنند. البته آنها که امکانش را دارند بخرند به ما کمک میکنند که ما کارمان را ادامه بدهیم.
ملودی: من شخصاً از دید خودم از کسانی که کارهای ما را کپی میکنند و میفروشند بسیار ناراضی هستم، ولی اگر کپی کنند و بدهند به همدیگر، آن بحث دیگری است.
صفورا و ملودی: خیلی دوستتان داریم... تمام کسانی را که آبجیز گوش میکنند... حتی آنهایی که گوش نمیکنند، همه را دوست داریم... اما آنهایی را که گوش میکنند بیشتر دوست داریم.
مدتی است تازهترین آلبوم گروه تلفیقی و چند زبانه آبجیز با نام عجیب و غریب Perfectly Displaced به بازار آمده است.
ملودی و صفورا، آبجیهای آبجیز، به همین مناسبت مهمان برنامه نگاه تازه بودند. باز هم دیوار جدایی بین این دو آبجی حایل بود: ملودی را در ینگه دنیا (آمریکا) پیدا کردم و صفورا را در سوئد، و کلی پیرامون این آلبوم با هم به گفتوگو نشستیم. راستی از انتخابات ریاست جمهوری ایران هم حرف زدیم و ملودی و صفورا اظهارنظرهای جالبی در این باره داشتند:
اسم این آلبوم جدید شما کمی عجیب است. میشود آن را ترجمه کرد «کاملاً جابهجاشده»... حالا چه چیزی جابهجا شده بود که تصمیم گرفتید این اسم را بگذارید روی آلبومتان؟ چون بار پیش گفتید که ابتکاری زده بودید و کمد خانهتان را به استودیو تبدیل کرده بودید. حالا این جابهجایی کجا اتفاق افتاده؟
ملودی: راستش وقتی داشتیم آلبوم را حاضر میکردیم و مراحل آخر میکس را میگذراندیم، هنوز اسمی برایش انتخاب نکرده بودیم. همهش تو فکر این بودیم که چه اسمی انتخاب کنیم که خدا را خوش بیاید برای اینکه این آهنگ...
حالا چرا خدا را خوش بیاید؟
صفورا: چون خدا تو وجود همه ما هست...
ملودی: و اینکه بالاخره این آلبوم به چهار زبان است، به سبکهای مختلف است و یک جورهایی به هم ربطی ندارند، یعنی به نظر عجیب میآید که آدم یکدفعه این آهنگها را توی یک آلبوم بخواهد منتشر کند؛ انگار هر کدام از اینها را از یک جایی برداشتهایم... یعنی نوعی جابهجا شدهاند این آهنگها و اینجا قرار گرفتهاند.
ولی در عین حال یک حس هماهنگی و تناسب قشنگی هم بینشان در نهایت به وجود آمد و هرکس این آلبوم را میشنید احساس رضایت می کرد و اصلاً ایرادی نمیگرفت که چرا به چند زبان است... یک حس جابهجایی برایمان مطرح بود؛ یعنی فکر کردیم جالب است. دلیل دیگرش هم این است که خود ما یعنی اعضای گروه آبجیز از جاهای مختلف میآییم؛ یعنی همهمان جابهجا شدهایم؛ از فرهنگها و زبانها و پیشینههای مختلف آمدهایم.
نهایتاً این جابهجایی منجر به یک اتفاق خوبی شده که همین گروه آبجیز باشد. بنابراین یک جورهایی Perfectly displaced شدهایم همهمان و هرچه هم فکر کردیم که این اسم را چهجوری به فارسی ترجمه کنیم، دیدیم نمیشود. بنابراین تصمیم گرفتیم که از همان اسم انگلیسی استفاده کنیم.
البته یک جورهایی میشود همین «کاملاً جابهجاشده» ترجمه کرد...
ملودی: آخر منظور ما «کاملاً» نبود... از Perfectly منظورمان «عالی» بوده... یعنی اگر بخواهیم خیلی از خودمان متشکر باشیم، موفقیت آمیز بوده این جابه جایی...
این آلبوم خیلی سینمایی شروع می شود با یک مقدمه...
ملودی: شاید صفورا بتواند توضیح بدهد...
صفورا: در اولین سی دی ما یک معرفی داشتیم. دوست داشتیم معرفی داشته باشیم، چون احساس کردیم در آن آهنگ با آن شعر کوتاه، یک جوری می توانیم بگوییم که اصلاً این «آبجیز» چی هست. وقتی آلبوم دوم را ضبط کردیم، احساس کردیم که از این ایده خوشمان آمده. چون قشنگ است.
وقتی آدم یک سی دی درست می کند، نباید فقط آهنگ هایش تک تک باشد. مهم است که چه جوری این آهنگ ها را بگذارد پشت سر هم، طراحی سی دی هم مهم است و اینکه چه جور شروع شود و چه جور تمام شود.
صفورا، به نظر میآید این آلبوم حالت توریستی دارد؟
صفورا: آره، چون میخواستیم بگوییم که ما همه مان توریستیم... توی این دنیا، میآییم کوتاهمدت، یک خرده نگاه میکنیم و بعد میرویم بیرون از این زندگی...
تأکیدی که میکنید خیلی جالب است. در جلد آلبوم هم هست و توی یکی از این ترانهها هم به اردشیر محصص اشارهای میکنید. حالا داستان اردشیر محصص چیست و چطور یکدفعه وارد ترانه شما شده؟
ملودی: اردشیر محصص هنرمند بسیار بزرگی بود و ما در این چند سال اخیر، این شانس بزرگ را داشتیم که باهاش از نزدیک آشنا بشویم و از وجود قشنگش لذت ببریم. البته آن زمانی که من این شعر را نوشتم، آقای محصص را نمیشناختم و با کارهایش هم آشنا نبودم، چون خیلی سال پیش من این شعر را نوشتم. ولی در هر حال، با او آشنا شدیم.
متأسفانه آن جور که اردشیر استحقاقش را داشت، مورد توجه مردم خودمان قرار نگرفت، یعنی به آن اندازهای که من فکر میکنم حقش بود.
فقط معدود دوستان نازنینی بودند که از او نگهداری میکردند و به او میرسیدند، تا پارسال که از دنیا رفت... ایشان خیلی تأثیر بزرگی روی من و صفورا داشت. برای همین احساس کردیم که دلمان میخواهد یک جوری از او تشکر کنیم.
این تأثیر در کدام قسمت بوده، ملودی؟
ملودی: این آدم آن قدر با عشق کار میکرد و واقعاً اعتقاد داشت به کار خودش که این برای ما انگیزه بود. و افکارش هم برای ما جالب بود. برای اینکه آدمی بود که خیلی به ظلم و ستم در اجتماع میپرداخت. یعنی بیشتر توجهش روی اختلاف طبقاتی و مسائلی بود که ما هم به همان چیزها یک جورهایی توجه داریم و فکرمان را مشغول می کند. از یک نظر با هم وجه اشتراک داشتیم.
در یکی از سایتها نظرهای مختلفی در مورد آلبوم آخر گروه آبجیز دیدم. یکی از آنها را شخصی به نام سیاوش نوشته است: «با توجه به اینکه اکثر ترانههای این آلبوم در سبک پاپ ویلن سل است، در نوع خود یک کار تلفیقی است و چون اکثر آنها با ریتم چهار چهارم اجرا شدهاند بیشتر مورد استقبال جوانان قرار گرفته است. البته یکی از ضعفهای این آلبوم این است که در اکثر قسمتها از کنترپوان یکسانی استفاده شده است.» در پاسخ این شنونده چه پاسخی دارید؟
ملودی: صفورا خانم، یاعلی... بفرمایید!
صفورا: والله، نه... من فکر میکنم که هر کس باید نظر خودش را داشته باشد و حق دارد داشته باشد و نظرش را بیان کند . اما فکر میکنم که آبجیز کلاً فقط موسیقی نیست. به نظر من، ما گروهی هستیم که از طریق موسیقی دوست داریم شادی و عشقمان را به مردم نشان بدهیم...
غیر از اینها که گفتی «آبجیز» چیست؟
صفورا: «آبجیز» همانجور که اسمش میگوید عبارت است از من و ملودی. این برای ما یک جور شوخی بود. ما داشتیم همینجوری خوش میگذراندیم. یک وقت یک آهنگ درست کردیم، بعد شد دو تا، بعد سه تا... بعد دیدیم وقتی ما این آهنگها را اجرا میکنیم، مردم شاد میشوند...
پیش آمده که سر قطعهای با هم جر و بحث کنید؟
ملودی: همیشه همینطور است... هیچ وقت ما صد در صد توی همه چیز با هم موافق نیستیم و با هم بحث میکنیم. گاهی اوقات هم اصلاً ممکن است کاری بماند یک گوشه به خاطر همین که با همدیگر به توافق نرسیدهایم... درست است صفورا؟
صفورا: درست است... کاملاً درست است...
اسم یکی از این قطعهها را گذاشتهاید «عیب از من نیست»... از کدامتان؟ حتماً این ترانه را ملودی نوشته؟
ملودی: بله.
چه عیبی است که از تو نیست؟
ملودی: والله، این شعر سادهتر از این نمیشود... میگوید هر بلایی که دارد سرمان میآید، به خاطر این است که خودمان آن را میپذیریم.
همان مثل قدیمی از ماست که بر ماست؟
ملودی: دقیقاً... ما آدمها برای اینکه از زیر بار مسؤلیت نسبت به خودمان فرار کنیم، هزار و یک بهانه و دلیل میآوریم که چرا مجبوریم یک نوع شرایط یا زندگی خاصی را تحمل کنیم. ولی واقعیت این است که این ماییم که اگر دارد بهمان اجحاف می شود، خودمان داریم آن را میپذیریم.
ماجرای چندزبانه شدن این آلبوم چه بوده؟
ملودی: ما در واقع گروهی چندزبانه هستیم. دیدیم که حیف است از این قدرتمان استفاده نکنیم وقتی میتوانیم به زبانهای مختلف خودمان را بیان کنیم و با تعداد بیشتری از مردم ارتباط برقرار کنیم... در آلبوم اولمان هم فکرش را کرده بودیم و این بحث بود بین من و صفورا.
آن موقع، صفورا خیلی اصرار میکرد که آلبوم اولمان حتماً به زبان فارسی باشد که ما در درجه اول به عنوان یک گروه ایرانی شناخته بشویم. الان من فکر میکنم که فکر درستی میکردیم که خوب، شاید بتوانیم بین شنوندگان جوان ایرانی یک پل فرهنگی ایجاد بکنیم.
صفورا، چه تفاوتی هست هنگام کار روی ترانه وقتی فارسی است یا به زبان دیگری؟
صفورا: مثلاً در این سی دی یک آهنگ به زبان اسپانیایی داریم «جای تو خالیه» . شعر این آهنگ را خودم نوشتم... برای آهنگهای دیگر هم من شعر مینویسم به زبانهای مختلف. ملودی تو اتاق نشسته بود، بعد یک خرده زیادی فضولی کرد تو کارم. گفت: داری چی میگی؟ چه قشنگه! ببینم... بعد یک مقدار شروع کرد به خواندن: جای تو خالی.... بعد گفتیم باشه... که تصمیم گرفتیم برای «آبجیز» از آن استفاده کنیم...
ملودی: برای من یک جوری راحتتر می شود به انگلیسی یا سوئدی... چون خودم معمولاً شعر مینویسم، برایم عادیتر است...
یادم است آن وقتها آهنگی خوانده بودید در مورد دموکراسی... یک جاهایی سیاسی شده بودید شدیداً. برایم این سؤال پیش میآید که الان که نزدیک انتخابات ریاست جمهوری در ایران است... اصلاً دنبال میکنید اخبار ایران و انتخابات را؟
ملودی و صفورا: صد در صد...
خوب، الان نظرتان چیست؟ اصلاً فکر کردهای ملودی، ترانهای بنویسی در مورد انتخابات؟
ملودی: اتفاقاً بعضیها این پیشنهاد را به ما کردند. گفتند چرا نمیآیید یک چیزی درباره انتخابات بنویسید؟ ولی واقعیت این است که از آنجا که ما توی ایران زندگی نمیکنیم، من شخصاً فکر نمیکنم خیلی درست باشد که بخواهیم راجع به انتخابات مخصوصاً و آینده کشور خیلی اظهارنظر کنیم. شخصاً امیدوارم که مردم واقعاً در انتخابات شرکت کنند. ما بهعنوان ایرانی، هر کسی که امکانش را داشته باشد، به نظر من باید رأی بدهد. این دید شخصی من است. نمیدانم صفورا نظرش چیست.
صفورا: من اصلاً سیاسی نیستم، ولی فکر میکنم باید رأی داد. برای اینکه آدم وقتی دوست دارد کشور سیستم دموکراسی داشته باشد، اولین قدم این است که در انتخابات شرکت کند. حالا شاید هم احساس کند درست انجام نمیدهند، شاید ناامید باشد، از انتخابش زیاد راضی نباشد، ولی همین که امکانش را داشته باشد خوب است. برای شروع است دیگر... شروعش همین است... راه این است که آدم شرکت کند به نظر من...
این آلبوم آخر را چگونه میشود تهیه کرد؟
صفورا: از طریق اینترنت میشود خرید. از طریق صفحه www.cdbaby.com یا از طریق وب سایت ما www.abjeez.com البته کسانی که در ایران هستند، متأسفانه نمیتوانند بخرند.
آنها چه کار باید بکنند؟
صفورا: آنها... نگویید که من این را به شما گفتهام... ولی میتوانند کپی کنند.
چون خوانندهها همیشه با مسأله کپی مشکل دارند...
صفورا: اگر برای خودشان میخواهند، کپی کنند... خیلیها هم برای ما مینویسند یا میگویند که ما شما را دوست داریم، ببخشید، مجبور شدیم کپی کنیم.
این به نظر من خیلی قشنگ است... میخواستم تشکر کنم که اینجوری مینویسند و میگویند. میدانیم که در ایران سخت است گیر آوردن موسیقی. برای همین بچههای ایران در درجه اول اجازه دارند برای خودشان کپی کنند. البته آنها که امکانش را دارند بخرند به ما کمک میکنند که ما کارمان را ادامه بدهیم.
ملودی: من شخصاً از دید خودم از کسانی که کارهای ما را کپی میکنند و میفروشند بسیار ناراضی هستم، ولی اگر کپی کنند و بدهند به همدیگر، آن بحث دیگری است.
صفورا و ملودی: خیلی دوستتان داریم... تمام کسانی را که آبجیز گوش میکنند... حتی آنهایی که گوش نمیکنند، همه را دوست داریم... اما آنهایی را که گوش میکنند بیشتر دوست داریم.