لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۳:۱۲

«بدون پارتی بازی هم می توان موفق شد»


کريستين مونگيو، فيلمساز رومانيايی با فيلم «چهار ماه، سه هفته و دو روز» در برلين جايزه بهترين فيلم سال اروپا را از آن خود کرد.
کريستين مونگيو، فيلمساز رومانيايی با فيلم «چهار ماه، سه هفته و دو روز» در برلين جايزه بهترين فيلم سال اروپا را از آن خود کرد.

شامگاه شنبه گذشته، اول دسامبر، کريستين مونگيو، فيلمساز رومانيايی با فيلم «چهار ماه، سه هفته و دو روز» در برلين، جايزه بهترين فيلم سال اروپا را از آن خود کرد.


علاوه بر اين، او جايزه بهترين کارگردان سال اروپا را نيز به دست آورد. فيلم مونگيو که درامی در باره سقط جنين در دوران حکومت کمونیستی «چائوشسکو» است در ماه مه گذشته توانست نخل طلای جشنواره فيلم کن را نيز تصاحب کند.


«چهار ماه، سه هفته و دو روز» تقريبا دو هفته است که بر پرده سينماهای آلمان رفته و تا کنون ۹ هزار تماشاگر داشته است. نمايش اين فيلم در فرانسه سی صد هزار تماشگر را به سالن های سينما کشاند.


روزنامه تاگس اشپيگل، چاپ آلمان، به خاطر موفقيت های اين سينماگر ۳۹ ساله گفتگويی با وی داشت که در آن، در باره اين فيلم و بازتاب موفقيت هايش در رومانی، وضعيت سينما در اين کشور و چشم انداز موفقيت در اسکار، با وی به صحبت نشسته است.


تاگس اشپيگل: آقای مونگيو، فيلم شما در خارج از کشورتان جوايز مهمی را به دست آورد و مورد استقبال رسانه ها قرار گرفت. چرا اين فيلم رومانيايی ناگهان چنين غيرمنتظره با موفقيت روبرو شد؟


کريستين مونگيو: شايد به اين خاطر که ما در حال حاضر بی نهايت فيلم های زنده ای می سازيم. نسل جديد فيلمسازان، کمونيسم را مورد پشتيبانی قرار نمی دهد. اين نسل فيلم های پيچيده و پر کنايه و توصيف توليد نمی کند بلکه داستان های ساده ای را نقل می کند که گذشته از اين ها مضمونی انتقام جويانه را نيز بر دوش نمی کشند.


تاگس اشپيگل: موفقيت شما در رومانی تنها با عکس العمل های مثبت روبرو نشد. برخی مدعی بودند که در جشنواره کن با پارتی بازی اين موفقيت را به دست آورديد و اعطای نخل طلای کن يک تصميم سياسی بود.


رومانيايی ها سخن چين هستند. آن ها در پس هر موفقيتی يک توطئه می بينند. شايد اين پی آمد سال ها حکمرانی تئوری توطئه در دوران کمونيسم باشد.


«رومانيايی ها سخن چين هستند. آن ها در پس هر موفقيتی يک توطئه می بينند. شايد اين پی آمد سال ها حکمرانی تئوری توطئه در دوران کمونيسم باشد.»
کريستين مونگيو

اين موضوع برای من بيشتر سرگرم کننده است تا جدی؛ چرا که مورد من نمونه ای است از اين که در اين جهان می توان بدون داشتن رابطه و پارتی بازی هم موفق بود. می توان مطرح نبود، اما وقتی در لحظه ای مناسب کار درست و متناسب با آن لحظه صورت گيرد همه چيز امکان پذير است.


موفقيت من خط بطلانی است بر برهان کسانی که تن پرورانه در خانه خود می نشينند و بر اين باورند که در هر صورت هميشه کسی عليه آن ها دسيسه می چيند.


تاگس اشپيگل: فيلم شما پرتره ای تيره از ديکتاتوری دوران چائوشسکو است که در آن سقط جنين مجازات زندان داشت. چرا نگاه شما به گذشته است؟


اين فيلم در مورد زمان حاضر نيز هست. من در فيلم خود نشان می دهم که ما روزگاری چگونه زندگی می کرديم و چرا امروز چنين هستيم. تا سال ۱۹۸۹ سقط جنين در رومانی ممنوع بود و وقتی آزاد شد؛ در سال ۱۹۹۰ نزديک به يک ميليون سقط جنين صورت گرفت.


امروزه نيز هر سال حدود ۱۵۰ هزار مورد سقط جنين در رومانی وجود دارد. چرا؟ برای اين که مردم نمی فهمند که سقط جنين وسيله يا داروی ضد حاملگی نيست.


تاگس اشپيگل: شما می گوييد می خواهيد فيلم هايی بسازيد که برانگيزاننده باشند. «لوسرواتوره رومانو»، روزنامه واتيکان، می نويسد فيلم شما «نفرت انگيز» است. آيا واتيکان واقف نيست که رژيم چائوشسکو چه خشن با سقط جنين رفتار می کرد؟


واتيکان و من در مورد موضوع مشترکی سخن می گوييم ولی از زاويه هايی متفاوت. واتيکان از موضعی مذهبی و من از نظرگاهی هنری. برداشت غلطی در اين جا حاکم است چون چنين پنداشته می شود که يک فيلم نه از يک ساخت دراماتيک که از يک طرز فکر افراطی بايد پيروی کند. به علاوه من فکر می کنم امکان آموزش فرهنگی آدم ها از طريق هنر بيشتر است تا از طريق موعظه.


تاگس اشپيگل: آيا تماشاگران رومانيايی پس از مدت ها محروميت بيشتر به هاليوود تمايل دارند يا فيلم های خانگی؟


«پيش از ۱۹۸۹ در رومانی مردم به خاطر اين به سينما می رفتند چون وسيله تفريحی ديگری وجود نداشت. شبکه تلويزيونی دولتی هر روز يک برنامه دو ساعته پروپاگاندی پخش می کرد.»
کریستین مونگیو

مسلما مثل تمام اروپا اغلب سينماروهای رومانی به توليدات هاليوود تمايل بيشتری دارند. اما مردم می خواهند داستان های مربوط به خودشان؛ موضوعاتی که به آن ها نزديک تر هستند را هم بشنوند. ما برای اين مردم بايد فيلم بسازيم.


حتی اگر تعداد آن ها کم باشد؛ و وقتی فيلمی بر روح و جان تماشاگر تاثير بگذارد فقط در رومانی نيست که درک می شود بلکه در همه جا چنين خواهد بود.


تاگس اشپيگل: در تمام رومانی فقط ۳۵ سالن سينما وجود دارد که در برخی از آن ها کيفيت صدا و تصوير رقت انگيز است. چرا وضعيت سينما چنين تيره است؟


پيش از ۱۹۸۹ در رومانی مردم به خاطر اين به سينما می رفتند چون وسيله تفريحی ديگری وجود نداشت.


شبکه تلويزيونی دولتی هر روز يک برنامه دو ساعته پروپاگاندی پخش می کرد. چرا بايد چنين برنامه ای را ديد؟ امروزه با پول يک بليت سينما می توان شبکه های متعدد تلويزيونی را از طريق کابل به خانه آورد. بعد از تغيير و تحولات، ظاهرا دچار شوک سرگرمی شديم.


هر چه تنوع انتخاب سرگرمی بيشتر باشد تماشاگر کمتری برای سينما باقی می ماند. بدين ترتيب سالن های سينما رو به زوال رفتند و تماشاگران بيرون ماندند.


بر سودی که تهيه کنندگان سينما انتظارش را می کشيدند نيز چنين رفت. اين را هم بگويم که سياستمداران روی اين انقراض کار کردند زيرا سينماها آخرين مکان های عمومی شهرها هستند که هنوز فروخته نشده اند.


حالا منتظر کوسه های بنگاه های معاملات ملکی هستيم که به جای جان بخشيدن دو باره به سالن های سينما که ديگر سودی ندارند؛ از اين مکان ها ساختمان های اداری سودآوری بسازند.


تاگس اشپيگل: امير کوستاريتسا، سينماگر معروف صرب قصد دارد فيلم جديد خود به نام Zavet را در صربستان به مدت دو سال فقط در يک سينمای روستايی به نمايش بگذارد تا به اين وسيله توجه عموم را به وضعيت فاجعه بار سينماها در کشور جلب کند. نظرتان در اين مورد چيست؟


اگر من هم زمانی مثل کوستاريتسا اين همه فيلم می ساختم شايد می توانستم چنين کاری بکنم و فيلم خود را فقط روی ديوار خانه خودم پخش کنم. اما تا آن زمان می خواهم فيلم ام را به تماشاگران نشان دهم.


من با فيلم خود به جاهای مختلف رومانی سفر کردم. جاهايی که سينماها مدت هاست که بسته شده اند. می خواستم از اين راه شوق سينما رفتن را دو باره زنده کنم. نداشتن تماشاگر مايوس کننده است.


تاگس اشپيگل: رومانی فيلم شما را برای اسکار بهترين فيلم غيرانگليسی زبان معرفی کرده است. شما با اين موضوع انتقادی برخورد کرديد؟


اين تصميم را من نگرفتم؛ مسئولين امور فرهنگی رومانی گرفتند. اسکار برای کسی که با درک و برداشت فيلمسازی آمريکا کار می کند جايزه ای عالی است. با نوع و روش ديگری از فيلمسازی نمی توان از سوی سيستمی ديگر انتظار تقدير داشت.


اسکار فيلم خارجی را می بايست فيلمی به دست آورد که بيش از فيلم من ساختار روايتی کلاسيک آمريکا را به سينمای اروپا مرتبط می کند.


XS
SM
MD
LG