هفته گذشته رقابتهای انتخاباتی در آمريکا در صدر خبرهای جهان بود. زنان زيادی در سراسر جهان اين اخبار را پيگيری میکردند زيرا می دانستند اين که جمهوريخواهان به قدرت برسند يا دموکراتها در قدرت باقی بمانند،چه تاثيری بر زندگی آنها خواهد داشت.
اما انتخابات آمريکا فقط انتخاب رييس جمهور آن کشور نبود بلکه اعضای مجلس سنای آمريکا هم در اين انتخابات تعيين شدند و مردم در مورد چند قانون ايالتی هم آرایشان را به صندوقها ريختند.
ليلا موری، کارشناس مسايل زنان ساکن نيويورک در مورد تفاوت های ميت رامنی و باراک اوباما که سبب شد ۶۰ درصد زنان آمريکايی به باراک اوباما رای بدهند، می گويد:
در مقايسه دو کانديدا بايد ببينيم هر يک از آنها چه وعده هايی دادند و در مورد چه مواردی صحبت کردند که سبب شد زنان بيشتری به اوباما رای بدهند.
اولين نکته، بهداشت عمومی و بيمه عمومی است که در تمام طول مدت کمپين مخالفان و موافقان زيادی درباره آنها صحبت کردند.
بسياری از زنها موافق برنامه بيمه عمومی اوباما هستند چون با برنامه ای که او ارائه داد زنان بيشتری تحت پوشش بيمه قرار میگيرند. علاوه بر اين مواردی مثل خشونت عليه زنان و يا مسايلی که خاص زنان است و قبلا بيمه آنها را پوشش نمی داد، بر اساس قانون تازه بيمه عمومی مورد توجه قرار میگيرد. يکی از موارد ديگری که به نظر من مهم بود و زنان آمريکايی نيز رويش پافشاری داشتند جلوگيری از بارداری بود. در آمريکا سازمانی وجود دارد که به زنها در زمينه بارداری و بهداشت جنسی مشاوره میدهد و هزينه های اين سازمان را دولت فدرال تامين میکند. ميت رامنی برنامهای داشت که اين کمک مالی را قطع کند و اين برنامه زنانی را که از کمکهای اين سازمان استفاده میکردند ناراحت کرد. و همين سبب شد که زنان بيشتری به باراک اوباما رای دهند.
يکی از مشاوران آقای رامنی هم در مورد ممنوعيت سقط جنين صحبتهايی کرد که تاثير زيادی بر رای ندادن خانمها به آقای رامنی داشت.
بله، موضوع سقط جنين در کمپين رياست جمهوری آمريکا خيلی موضوع جنجالی شد. برخی از نمايندههای جمهوريخواه نظراتی دادند که خشم خيلی از زنها را به دنبال داشت. خود ميت رامنی هم به شدت مخالف سقط جنين بود. نکته ديگری که بر رای زنان به آقای رامنی تاثير گذاشت،تغيير جهت فکری او بود. رامنی ده سال پيش از موافقان سقط جنين بود ولی الان در اين انتخابات به شدت با سقط جنين مخالفت کرد. اين يکی از دلايل ديگری بود که به نفع اوباما تمام شد. يعنی زنهای بيشتری به نفع اوباما رای دادند.
بسياری معتقدند که انتخابات رياست جمهوری و مجلس سنای آمريکا يک نقطه عطف تاريخی برای زنان آمريکاست. چه نکاتی در مجلس سنای جديد آمريکا وجود دارد که میتواند نقطه عطفی برای زنان آمريکا باشد؟
همانطور که گفتيد انتخابات رياست جمهوری و سنای آمريکا همزمان بود. رسانه ها در آمريکا می گويند که در اين انتخابات زنان درخشيدند. مثلا اولين زن همجنس گرای آمريکايی از ايالت ويسکانسين به سنا رفت. در ايالت ميسوری آقای اکين - که درباره تجاوز مشروع صحبت کرده بود- به خانمی به نام کلر مک کين باخت. اولين زن آمريکايی- آسيايی نيز از ايالت هاوايی به سنا راه پيدا کرد. در ايالت ماساچوست و نبراسکا هم برای اولين بار زنان توانستند نماينده سنا شوند.
وضعيت سنای آمريکا پيش از اين چگونه بود؟
در دورههای قبل ۱۷ زن در سنای آمريکا بودند که اکنون به سی نفر افزايش پيدا کردهاست. حضور اين تعداد زن در تاريخ ۱۳۲ ساله سنای آمريکا بيسابقه است. با اينکه نيمی از رایدهندههای آمريکايی زن هستند ولی تا به حال سهم زنها در قانونگذاری و سياست فقط ۱۷ درصد بوده. در کنگره آمريکاهم ۴۳۵ نماينده وجود دارد که تا پيش از اين تنها ۷۳ نفر زن درآن حضور داشتند. ولی اين انتخابات تعدادشان را به ۷۷ نفر افزايش داد. افزايش تعداد نمايندگان زن به خصوص در مجلس سنا باعث شده که در آمريکا سال ۲۰۱۲ را سال زنان بنامند.
همين چند هفته پيش بود که با خبر شديم مردی در سوئد به همسر سابقش حمله کرده، لبهای او را با تيغ جراحی بريده و خورده تا ديگر هيچ مردی نتواند لبهای او را ببوسد. و حالا در اتفاقی دوباره اين بار در برلين اين بار هم زنی ايرانی مورد حمله قرار گرفته و به گونهای آسيب ديده که ديگر هيچ مردی نتواند از بدن او لذت ببرد.
شيرين فاميلی،همکار راديو فردا در برلين در مورد جزييات اين حادثه میگويد:
داستان از آنجا آغاز شد که مردی که بعدا معلوم شد اميد رمضانی يا عبدالله رمضانی است و پاسپورت هلندی داشته با زنی به نام بنفشه حدود ۳۶ ساله در شونبرگ، منطقهای نسبتا متوسط در برلين زندگی میکرد و چند ماهی بوده به اين منطقه اسباب کشی کرده بودند. آن طور که همسايهها میگويند روز ۳۰ اکتبر همسايهها صدای فرياد هولناک زنی را میشنوند که کمک میخواهد و ناله میکند.
خانه اين زن در طبقه اول ساختمان بوده و شخصی سواربر دوچرخه از پنجره نگاه میبيند که يک چهره خونآلود داخل آپارتمان کنار پنجره است و به پليس اطلاع میدهد. پليس و اورژانس که به محل حادثه رسيدند به رسانهها گفته بودند که تا به حال چنين موردی را نديده بودند. اولين برداشت پليس هم اين بود که اين حادثه از روی حسادت بوده.
خانم فاميلی، آيا پليس و پزشکان در مورد جزييات مثله کردن بنفشه هم اطلاعاتی منتشر کردهاند؟
پليس حتی در اطلاعيهای که روزهای اخير منتشر کرده در مورد جزييات سکوت کرده است . ولی پزشکان به رسانهها گفته بودند که بينی و سينههای او را با چاقو بريده، و اندام تناسلی او را مثله کرده است. پزشکان به برخی از رسانهها گفته اند که معالجه و مداوای او به سختی صورت خواهد گرفت.
آيا هيچ جزئياتی در مورد زندگی بنفشه و اميد منتشر شده؟ گويا دختر بچه ای هم موقع وقوع حادثه در خانه بوده است.
بله. حادثه از اين بابت هم بسيار تکاندهنده است. بنفشه يک دختر ده ساله داشته. همزمان که اين اتفاق در يک اتاق اين آپارتمان کوچک میافتد، در اتاق ديگر هم دست های دختر بنفشه مثل مادرش به شوفاژ بسته شده بود. دخترک در واقه می شنيده که بر مادرش در اتاق مجاور چه میگذرد.
در مورد اميد يا عبدالله رمضانی دادستانی برلين خبر داده که او حدود ۴۵ سال دارد و مدير صفحه اينترنتیای برای کمک به زنان ايرانی بوده. همسايهها گفتهاند که شاهد بودهاند که تا يکی دو روز قبل از جنايت،اين دو با هم بيرون ميرفتند و قدم میزدند. البته از همسايههای ديگرخيلی فاصله میگرفتند ولی ظاهرشان طوری نبوده که نشان بدهد بينشان اختلافی هست.
آيا از اين دست اتفاقات در آلمان زياد میافتد؟
نه، نمیشود گفت زياد میافتد. هر چند سال يک بار خبرهايی در اين زمينه منتشر میشود ولی به طور مشخص اگر بخواهم بگويم سال ۲۰۰۴ در برلين اتفاقی افتاد که از جهاتی مشابه مورد اخيربود. از اين نظر که اين اتفاق هم بين زن و مردی افتاد که ازدواج نکرده بودند و رابطه دوستانه داشتند. حدود سنیشان هم خيلی بيشتر بود. مرد حدود ۵۹ سال داشت و زن ۴۸ ساله. آن دو نيز مدتی با هم زندگی میکردند تا اينکه رسانهها خبر دادند ضارب با تهيه کردن مقدار زيادی سنگ گرانيت،زمانی که معشوقهاش در خواب بود او را به قتل رسانده. بدين ترتيب که سنگها را روی سر او میريزد و او در خواب کشته میشود. اينها را خودش بعدا در دادگاه درباره نحوه کشتن زن مورد علاقهاش توضيح داد.
در واقع میشود گفت به نوعی زن موردعلاقهاش يا معشوقهاش را سنگسار کرده.
بله. رسانههای آلمان هم آن موقع از واژه سنگسار استفاده کردند. اين هم از روی نوعی حسادت و يک حالت روحی روانی بوده که نمیتوانسته فکر کند. بعدها روشن شد که آن مرد اساسا تعادل روانی نداشته است.
اما انتخابات آمريکا فقط انتخاب رييس جمهور آن کشور نبود بلکه اعضای مجلس سنای آمريکا هم در اين انتخابات تعيين شدند و مردم در مورد چند قانون ايالتی هم آرایشان را به صندوقها ريختند.
ليلا موری، کارشناس مسايل زنان ساکن نيويورک در مورد تفاوت های ميت رامنی و باراک اوباما که سبب شد ۶۰ درصد زنان آمريکايی به باراک اوباما رای بدهند، می گويد:
در مقايسه دو کانديدا بايد ببينيم هر يک از آنها چه وعده هايی دادند و در مورد چه مواردی صحبت کردند که سبب شد زنان بيشتری به اوباما رای بدهند.
اولين نکته، بهداشت عمومی و بيمه عمومی است که در تمام طول مدت کمپين مخالفان و موافقان زيادی درباره آنها صحبت کردند.
بسياری از زنها موافق برنامه بيمه عمومی اوباما هستند چون با برنامه ای که او ارائه داد زنان بيشتری تحت پوشش بيمه قرار میگيرند. علاوه بر اين مواردی مثل خشونت عليه زنان و يا مسايلی که خاص زنان است و قبلا بيمه آنها را پوشش نمی داد، بر اساس قانون تازه بيمه عمومی مورد توجه قرار میگيرد. يکی از موارد ديگری که به نظر من مهم بود و زنان آمريکايی نيز رويش پافشاری داشتند جلوگيری از بارداری بود. در آمريکا سازمانی وجود دارد که به زنها در زمينه بارداری و بهداشت جنسی مشاوره میدهد و هزينه های اين سازمان را دولت فدرال تامين میکند. ميت رامنی برنامهای داشت که اين کمک مالی را قطع کند و اين برنامه زنانی را که از کمکهای اين سازمان استفاده میکردند ناراحت کرد. و همين سبب شد که زنان بيشتری به باراک اوباما رای دهند.
يکی از مشاوران آقای رامنی هم در مورد ممنوعيت سقط جنين صحبتهايی کرد که تاثير زيادی بر رای ندادن خانمها به آقای رامنی داشت.
بله، موضوع سقط جنين در کمپين رياست جمهوری آمريکا خيلی موضوع جنجالی شد. برخی از نمايندههای جمهوريخواه نظراتی دادند که خشم خيلی از زنها را به دنبال داشت. خود ميت رامنی هم به شدت مخالف سقط جنين بود. نکته ديگری که بر رای زنان به آقای رامنی تاثير گذاشت،تغيير جهت فکری او بود. رامنی ده سال پيش از موافقان سقط جنين بود ولی الان در اين انتخابات به شدت با سقط جنين مخالفت کرد. اين يکی از دلايل ديگری بود که به نفع اوباما تمام شد. يعنی زنهای بيشتری به نفع اوباما رای دادند.
بسياری معتقدند که انتخابات رياست جمهوری و مجلس سنای آمريکا يک نقطه عطف تاريخی برای زنان آمريکاست. چه نکاتی در مجلس سنای جديد آمريکا وجود دارد که میتواند نقطه عطفی برای زنان آمريکا باشد؟
همانطور که گفتيد انتخابات رياست جمهوری و سنای آمريکا همزمان بود. رسانه ها در آمريکا می گويند که در اين انتخابات زنان درخشيدند. مثلا اولين زن همجنس گرای آمريکايی از ايالت ويسکانسين به سنا رفت. در ايالت ميسوری آقای اکين - که درباره تجاوز مشروع صحبت کرده بود- به خانمی به نام کلر مک کين باخت. اولين زن آمريکايی- آسيايی نيز از ايالت هاوايی به سنا راه پيدا کرد. در ايالت ماساچوست و نبراسکا هم برای اولين بار زنان توانستند نماينده سنا شوند.
وضعيت سنای آمريکا پيش از اين چگونه بود؟
در دورههای قبل ۱۷ زن در سنای آمريکا بودند که اکنون به سی نفر افزايش پيدا کردهاست. حضور اين تعداد زن در تاريخ ۱۳۲ ساله سنای آمريکا بيسابقه است. با اينکه نيمی از رایدهندههای آمريکايی زن هستند ولی تا به حال سهم زنها در قانونگذاری و سياست فقط ۱۷ درصد بوده. در کنگره آمريکاهم ۴۳۵ نماينده وجود دارد که تا پيش از اين تنها ۷۳ نفر زن درآن حضور داشتند. ولی اين انتخابات تعدادشان را به ۷۷ نفر افزايش داد. افزايش تعداد نمايندگان زن به خصوص در مجلس سنا باعث شده که در آمريکا سال ۲۰۱۲ را سال زنان بنامند.
همين چند هفته پيش بود که با خبر شديم مردی در سوئد به همسر سابقش حمله کرده، لبهای او را با تيغ جراحی بريده و خورده تا ديگر هيچ مردی نتواند لبهای او را ببوسد. و حالا در اتفاقی دوباره اين بار در برلين اين بار هم زنی ايرانی مورد حمله قرار گرفته و به گونهای آسيب ديده که ديگر هيچ مردی نتواند از بدن او لذت ببرد.
شيرين فاميلی،همکار راديو فردا در برلين در مورد جزييات اين حادثه میگويد:
داستان از آنجا آغاز شد که مردی که بعدا معلوم شد اميد رمضانی يا عبدالله رمضانی است و پاسپورت هلندی داشته با زنی به نام بنفشه حدود ۳۶ ساله در شونبرگ، منطقهای نسبتا متوسط در برلين زندگی میکرد و چند ماهی بوده به اين منطقه اسباب کشی کرده بودند. آن طور که همسايهها میگويند روز ۳۰ اکتبر همسايهها صدای فرياد هولناک زنی را میشنوند که کمک میخواهد و ناله میکند.
خانه اين زن در طبقه اول ساختمان بوده و شخصی سواربر دوچرخه از پنجره نگاه میبيند که يک چهره خونآلود داخل آپارتمان کنار پنجره است و به پليس اطلاع میدهد. پليس و اورژانس که به محل حادثه رسيدند به رسانهها گفته بودند که تا به حال چنين موردی را نديده بودند. اولين برداشت پليس هم اين بود که اين حادثه از روی حسادت بوده.
خانم فاميلی، آيا پليس و پزشکان در مورد جزييات مثله کردن بنفشه هم اطلاعاتی منتشر کردهاند؟
پليس حتی در اطلاعيهای که روزهای اخير منتشر کرده در مورد جزييات سکوت کرده است . ولی پزشکان به رسانهها گفته بودند که بينی و سينههای او را با چاقو بريده، و اندام تناسلی او را مثله کرده است. پزشکان به برخی از رسانهها گفته اند که معالجه و مداوای او به سختی صورت خواهد گرفت.
آيا هيچ جزئياتی در مورد زندگی بنفشه و اميد منتشر شده؟ گويا دختر بچه ای هم موقع وقوع حادثه در خانه بوده است.
بله. حادثه از اين بابت هم بسيار تکاندهنده است. بنفشه يک دختر ده ساله داشته. همزمان که اين اتفاق در يک اتاق اين آپارتمان کوچک میافتد، در اتاق ديگر هم دست های دختر بنفشه مثل مادرش به شوفاژ بسته شده بود. دخترک در واقه می شنيده که بر مادرش در اتاق مجاور چه میگذرد.
در مورد اميد يا عبدالله رمضانی دادستانی برلين خبر داده که او حدود ۴۵ سال دارد و مدير صفحه اينترنتیای برای کمک به زنان ايرانی بوده. همسايهها گفتهاند که شاهد بودهاند که تا يکی دو روز قبل از جنايت،اين دو با هم بيرون ميرفتند و قدم میزدند. البته از همسايههای ديگرخيلی فاصله میگرفتند ولی ظاهرشان طوری نبوده که نشان بدهد بينشان اختلافی هست.
آيا از اين دست اتفاقات در آلمان زياد میافتد؟
نه، نمیشود گفت زياد میافتد. هر چند سال يک بار خبرهايی در اين زمينه منتشر میشود ولی به طور مشخص اگر بخواهم بگويم سال ۲۰۰۴ در برلين اتفاقی افتاد که از جهاتی مشابه مورد اخيربود. از اين نظر که اين اتفاق هم بين زن و مردی افتاد که ازدواج نکرده بودند و رابطه دوستانه داشتند. حدود سنیشان هم خيلی بيشتر بود. مرد حدود ۵۹ سال داشت و زن ۴۸ ساله. آن دو نيز مدتی با هم زندگی میکردند تا اينکه رسانهها خبر دادند ضارب با تهيه کردن مقدار زيادی سنگ گرانيت،زمانی که معشوقهاش در خواب بود او را به قتل رسانده. بدين ترتيب که سنگها را روی سر او میريزد و او در خواب کشته میشود. اينها را خودش بعدا در دادگاه درباره نحوه کشتن زن مورد علاقهاش توضيح داد.
در واقع میشود گفت به نوعی زن موردعلاقهاش يا معشوقهاش را سنگسار کرده.
بله. رسانههای آلمان هم آن موقع از واژه سنگسار استفاده کردند. اين هم از روی نوعی حسادت و يک حالت روحی روانی بوده که نمیتوانسته فکر کند. بعدها روشن شد که آن مرد اساسا تعادل روانی نداشته است.