لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۳:۳۰

هزينه تروريسم حکومتی بر عهده کيست؟


 عادل الجبیر، سفیر عربستان در آمریکا،
عادل الجبیر، سفیر عربستان در آمریکا،
خبری که در مورد اتهام مشارکت جمهوری اسلامی ايران در يک ماجرای جديد تروريستی در خاک آمريکا انتشار يافت، آثار و پيامد هايی خواهد داشت که احتمالاً عاملين و مسببين اين توطئه از آن بی خبر بوده اند. جزئيات خبر را در مطبوعات به تفصيل خوانده ايم و نيازی به تکرار آن در اين ستون نيست.

آنچه بررسی آن ضروری به نظر می رسد آثار و عواقب اين رويداد برای ايران و ايرانيان است. نظام جمهوری اسلامی از آغاز پيدايشش به بهانه «صدور انقلاب» که در مقدمه قانون اساسی رژيم به آن اشاره شده، استفاده از هر وسيله ای برای رسيدن به اين هدف را به نوعی تجويز کرده است. در واقع می توان گفت رژيم اسلامی ايران استفاده از تروريسم را وسيله ای مشروع برای پيشرفت به سوی مقاصد عقيدتی و استراتژی خود می شناسد. سوای صدور انقلاب، ديگرضرورت های استفاده از تروريسم برای اين رژيم کم نيستند. کمک به سازمان ها و گروه های اسلامی افراطگرا، به ويژه در خاورميانه يکی از آشکارترين موارد اعمال خشونت و استفاده از تروريسم از سوی اين رژيم طی سه دهه اخيربه شمار می آيد.

هدف اعلام شده سران و رهبران حکومت اسلامی ايران در مورد حذف اسرائيل از نقشه جغرافيايی جهان، چراغ سبز ديگريست که به بهانه آن تروريسم و کمک به تروريست ها را مشروع اعلام کرده اند. مبارزه با حکومت هايی که در منطقه با جمهوری اسلامی هم سو نيستند طی سی سال گذشته يکی ديگر از مواردی بوده است که رفتار و ابزار تروريستی رژيم برای پيشبرد آن مورد استفاده قرار گرفته است. جمهوری اسلامی، پس از سقوط صدام و قذافی يگانه رژيمی است که رسماً در تهران به ترتيب دادن گردهمآئی سران وسازمانهای شناخته شده تروريستی می پردازد.

گزارشها، اسناد و مدارکی که طی سالهای اخيرانتشار يافته است نشان می دهد که جمهوری اسلامی ايران در عراق و افغانستان يکی از عوامل اصلی فعاليت های تروريستی عليه آمريکا و نيروهای سازمان ناتو است. کمک های قابل ملاحظه اين رژيم به القاعده در افغانستان بار ها از سوی مقامات آمريکايی و ديگر ناظران حاضر در افغانستان تائيد شده است. سوای جوانب بين المللی و اهداف سياست خارجی نظام، طی سی سال گذشته صد ها نفر از آزادی خواهان ايرانی و مخالفان رژيم در درون و بيرون ايران هدف تروريسم حکومتی قرار گرفته اند. تعدادی از اين قربانيان ترور جمهوری اسلامی در خارج از کشور از شخصيت های نامدار و شناخته شده بوده اند. از سوی ديگر صدها قربانی بی نام و نشان به دست عوامل اين حکومت به شهادت رسيده اند.

قتل های زنجيره ای که به دست وزارت اطلاعات انجام گرفت بر حسب تصادف فاش و علنی شد در حالی که اطلاع رسانی در مورد ده ها مورد مشابه ديگرهمچنان مسکوت مانده است. هدف اين نوشته بررسی و بر شماری انواع و اقسام فعاليت های تروريستی حکومت ايران طی سی و دو سال گذشته نيست. در اين مورد تحقيقات و بررسی های مفصلی انجام گرفته و اسناد آن را مخالفان اين رژيم جمع آوری کرده اند.

اهميت توطئه اخير، اگر به اثبات برسد، به هيچ وجه کمتر از ديگر فعاليت های تروريستی رژيم در برون مرز نيست. از آنجا که عکس العمل از سوی بالاترين مقامات آمريکايی شديد و بی سابقه بوده است، بايد احتمالاً در انتظارحوادث ناگواری در اين مورد باقی بمانيم. در بمب گذاری های پيشين عليه آمريکا با وجود تعداد تلفات قابل ملاحظه، عکس العمل مقامات حکومتی آمريکا از آنچه ما امروز مشاهده می کنيم ملايمتر بوده است.

مثلاً بمب گذاری در سفارت آمريکا در بيروت در ۲۳ فروردين ۱۳۶۲ بيش از شصت کشته به جا گذاشت و در اول آبان همان سال قريب يکصد نفر از تفنگداران دريايی آمريکايی در بيروت کشته و زخمی شدند. اما اين بار با وجود آن که نقشه اين فعاليت تروريستی عقيم مانده است، عکس العمل مقامات دولتی و قانون گذاری آمريکا بسيار بيش از هميشه سريع، تند و شديد بوده است. تا زمانی که خوانندگان اين ستون اين مطلب را می خوانند اخبار و جزئيات بسيار بيشتری انتشار خواهد يافت و شايد در آن زمان بهتر بشود در مورد عواقب احتمالی آن گمانه زنی کرد.

هزينه تروريسم حکومتی بر عهده کيست؟

آنچه در خور اهميت و توجه است عواقب و هزينه های اين نوع اعمال و رفتار رژيم اسلامی برای ايران و ايرانيان است.

هيچ هدف و مقصودی نمی تواند خشونت و تروريسم را توجيه کند اما صرف نظر از جوانب اخلاقی اين نوع جنايت ها، هزينه ای که ملت ايران طی اين سه دهه به خاطر اين رفتار و اعمال حکومت خود پرداخته است نه تنها برای حيثيت وآبروی ملت ايران آثار جبران ناپذيری به جا گذاشته است بلکه يکايک شهروندان ايرانی به انحاء گوناگون هزينه اين رفتار را پرداخته اند و همچنان خواهند پرداخت. يکی از واضح ترين آثارو نتايج سياست های تروريستی حکومت ايران در برخورد جامعه جهانی با برنامه هسته ای ايران خود نمايی می کند.

مسلم است نظامی که استفاده از تروريسم را برای پيشبرد مقاصد سياسی و بين المللی خود مشروع می داند، حتی اگر راست می گفت و هدفش از پيگيری توسعه انرژی هسته ای واقعاً صلح جويانه بود، با چنين رفتار و سابقه کسی نمی توانست به خود بقبولاند که برنامه هسته ايش صلح جويانه و بی خطر است. سوای اين، تحريمهای بين المللی مهمترين مشکلی است که پيگيری برنامه هسته ای برای مملکت ايجاد کرده است. تحريم های سياسی و اقتصادی که امروز از سوی اکثر کشورهای جهان به استثنای سود جويان چينی و روسی عليه ايران اعمال می شود، نه تنها موجب فقر و تنگدستی اکثر شهروندان ايرانی شده است بلکه تداوم آن هر روز و هر ماه جامعه و ساختار اقتصادی ايران را به عقب می راند. بخشی از پيامدهای رفتارها و سياستهای جمهوری اسلامی امروزه به صورت موج بيکاری، فقر، تورم، اعتياد، تن فروشی فرار مغزها و ... در ايران قابل رويت است.

محدوديت های اقتصادی تنها محصول سياست های اين نظام نيست. قطعنامه ها و تبليغات سوئی که عليه تک تک ايرانيان در سراسر جهان به چشم می خورد عوارض و هزينه های بسيار سنگينی بر نسل معاصر و نسل های آينده کشور تحميل می کند. کشوری که می توانست امروز به تأييد و تصديق بسياری از پژوهشگران و متخصصان ايرانی و بيگانه، يکی از قدرتهای اقتصادی و سياسی جهان باشد به يکی از عقب افتاده ترين و منفورترين کشورهای جهان تبديل شده است. صرف هويت ايرانی امروز در بسياری از کشورهای جهان ما را در رديف تروريست ها و ديگر عناصر نه چندان خوشنام بين المللی قرار داده است.

نه تنها در درون کشور به دليل انواع و اقسام کمبود ها که به مردم ايران تحميل شده است، جوانان ما در محروميت و عذاب به سر می برند بلکه زمانی هم که به خارج کشور پناه می آورند اغلب اوقات با مسائل و مشکلات استثنايی روبه روهستند.

طبق آخرين آماری که منتشر شده است بين شش تا هفت ميليون ايرانی امروز در غربت به سر می برند و اين ايرانيان حتی در کشورهای خارج نيز با محدوديت های غير ضروری و تبعيض های غير قابل قبول روزانه رو به رو هستند. در برابر همه اين گرفتاری ها يک سوأل مهم مطرح است، سود اين سياست تجاوز گرانه و رفتار تروريستی عايد چه کسی شده است و بهره آن چه خواهد بود؟ چرا بايد نام نيک يک ملت بزرگ و کشور کهنسال اين چنين قربانی ماجراجويی گروهی بنيادگرای افراطی قرارگيرد؟
XS
SM
MD
LG