لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۵۷

پدر نوجوان محکوم به مرگ؛ بهنام را نکشید!


هنوز تاريخ اجرای حکم اعدام قطعی نشده، اما اکنون شمارش معکوس روزهای مانده به پايان عمر بهنام زارع، آهنگ تندتری به خود گرفته است.( عکس: www.stopchildexecutions.com)
هنوز تاريخ اجرای حکم اعدام قطعی نشده، اما اکنون شمارش معکوس روزهای مانده به پايان عمر بهنام زارع، آهنگ تندتری به خود گرفته است.( عکس: www.stopchildexecutions.com)

ميان دشت های روستای دستجرد تا پای چوبه دار، برای بهنام فقط يک «کفتر پرانی» فاصله بود.


بهنام ۱۶ سال داشت؛ شايد هم کمتر؛ اول دبيرستان بود. نزديک خانه اش داشت کبوترهايش را پرواز می داد. مهرداد، دوست هم کلاسی اش، از سر شيطنت سنگی به سوی کبوتر پرتاب می کند. کار به درگيری می کشد؛ و لحظه ای بعد بهنام، ناخواسته قاتل دوستش شده بود.


دو سه سالی در زندان گذشت تا سن ۱۸ سالگی؛ و اکنون بهنام زارع، فرزند صمد، متولد سوم خرداد ماه ۱۳۶۸ در روستای دستجرد استان فارس، پای چوبه دار است.


حکمش تاييد شده، و اوليای دم هم رضايت نمی دهند. حکم اعدام برای اجرا به زندان ابلاغ شده، و فاصله بهنام تا مرگ را اکنون فقط بخشايش خانواده مقتول می تواند حفظ کند.


محمد مصطفايی، وکيل مدافع پرونده بهنام زارع در گفت و گو با راديوفردا می گويد که آيت الله شاهرودی در نامه ای به زندان نوشته است: «سعی شود با صلح و سازش موضوع خاتمه پيدا کند. و در صورتی که در زمينه قصاص و رضايت اوليای دم نتيجه ای حاصل نشد، حکم طبق موازين قانونی قابل اجراست.»


  • آيت الله شاهرودی در نامه ای به زندان نوشته است: «سعی شود با صلح و سازش موضوع خاتمه پيدا کند. و در صورتی که در زمينه قصاص و رضايت اوليای دم نتيجه ای حاصل نشد، حکم طبق موازين قانونی قابل اجراست.»
محمد مصطفایی، وکیل بهنام زارع

به گفته آقای مصطفايی، در حال حاضر «بخش اجرای احکام، طی نامه ای به شورای حل اختلاف استان فارس در شيراز، خواهان برگزاری جلسه ای با اوليای دم و حل اختلاف شده است.»


وکيل مدافع پرونده می گويد: تعدادی از افراد با قصد کمک، پا پيش گذاشته اند تا بتوانند رضايت اوليای دم را برای قبول ديه جلب کنند، اما کماکان موفقيتی حاصل نشده است.


هنوز تاريخ اجرای حکم اعدام قطعی نشده، اما اکنون شمارش معکوس روزهای مانده به پايان عمر اين نوجوان، آهنگ تندتری به خود گرفته است؛ شمارشی دردناک که برای خانواده زارع از اول خرداد ماه ۱۳۸۴ آغاز شد.


«غروب پنج شنبه بود؛ خيلی هم غروب دلگيری بود.» اين را صمد زارع می گويد؛ پدر بهنام. غروبی که خانواده مهرداد – مقتول – را داغدار کرد؛ و اکنون می رود بعد از ماه ها، خانواده ديگری را سياه پوش کند؛ خانواده زارع را.


راديو فردا: آقای زارع، از روز حادثه بگوييد !


صمد زارع: غروب پنج شنبه بود. غروبی بسيار غمگين. پسرم ناخواسته با مهرداد که دوستش بود دعوا کرد و اين دعوا به قتل مهرداد منجر شد. من از پدر و مادر مهرداد و تمام کسانی که صدای مرا می شنوند خواهش می کنم که دست مرا بگيرند و کمکم کنند. فرزند من در سن ۱۵ سالگی مرتکب قتل شده و اين ماجرا، اتفاقی بوده که هيچ کس آن را حدس نمی زد.


آقای زارع! شما در آن دوران با خانواده مهرداد رابطه داشتيد؟


بله، من و پدر مهرداد از قبل به مدت هفت سال با هم دوستی صميمی داشتيم و من نمی دانم اين ماجرا فقط يک حادثه بود يا خواست خدا.


آيا با خانواده مهرداد در مورد اين حادثه صحبت کرده ايد و آنها چه می گويند؟


بله ، من در طول اين سه سال بارها با آنها صحبت کرده ام، آخرين بار همين چند روز پيش بود که با آنها صحبت کردم ولی به هيچ عنوان رضايت نمی دهند.


آقای زارع! خود بهنام در مورد اين ماجرا چه می گويد؟


بهنام می گويد: من باورم نمی شود که با دست خودم دوستم را از بين برده باشم و تمام اين مدت هم که در زندان بوده ام برای اين مسئله ناراحتم و برای مهرداد نماز می خوانم و شب های جمعه برايش خيرات می دهم.


وضعيت بهنام در زندان چگونه است؟


وضعيت روحی او بسيار بد است و باورش نمی شود که دوستش را با دست خودش کشته باشد. او می گويد که من نمی خواستم مهرداد را از روی عمد بکشم من فقط می خواستم اورا بترسانم ولی متأسفانه چاقو به جايی خورده که ديگر کاری از دست کسی بر نمی آيد.


فرزندم از آن زمان تاکنون هميشه مضطرب و ناراحت است و حتی دو سال برای مهرداد لباس مشکی پوشيد. الان مدت سه سال است که پسرم در زندان عادل آباد به سر می برد و با سختی زندگی می کند چون با اين سن و سال زندگی در زندان بسيار سخت است.


از شخصيت و رفتار بهنام بگوييد؟


بهنام هميشه دنبال درس بود و شاگرد اول کلاس می شد. داخل خانه هرگز با من و مادرش مشکلی نداشت و تمام کارهای مادرش را انجام می داد و گوسفندها را به صحرا می برد و هميشه دنبال کارهای خير بود. من هرگز نديدم با کسی دعوا کند به جز همان بار که با مهرداد دعوا کرد. نمی دانم چرا اين حادثه پيش آمد که هم مهرداد بميرد و هم من پسرم را از دست بدهم.


  • «بهنام در سن ۱۵ سالگی، يعنی وقتی که هنوز طفل محسوب می شده مرتکب چنين عملی شده است. فرزند من آدم کش نيست و اين ماجرا کاملا اتفاقی بوده است بنابراين نبايد از طرف رئيس قوه قضاييه حکم اعدام برای او صادر می شد. من خواهش می کنم او را ببخشند.
صمد زارع، پدر بهنام

بهنام به چه چيزهايی علاقه دارد و دوست دارد در آينده چکاره شود؟


رشته دبيرستانی بهنام، برق است و دوست داشت در اين رشته به جايی برسد. تا اين که در کلاس اول دبيرستان با دست خودش، خرمنش را آتش زد و ما را هم دچار بحران کرد.


آخرين بار چه زمانی بهنام را ديده ايد؟


دو هفته قبل با او ملاقات کردم. هنوز از حکم اطلاعی نداشت. او هميشه سؤال می کند که حکمش آمده يا نه و من به او دلداری می دهم و می گويم که هنوز حکمش نيامده است.


يعنی بهنام از حکمش خبر ندارد؟


خير، تا ديروز که از حکمش هيچ خبری نداشت.


در مورد حکمش صحبت می کند؟


بله، او تا کنون پدر مقتول را نديده است و می گويد دوست دارم پدر مهرداد را ببينم و برای آخرين بار با او صحبت کنم و با او درددل کنم. بگويم که هيچ قصدی برای کشتن مهرداد نداشتم و اين حادثه، اتفاقی بود. دوست دارم به دست و پای او بيفتم و خواهش کنم که مرا ببخشد واز مرگ نجات دهد.


آقای زارع شما با خانواده مهرداد و مسئولين قضايی ايران صحبتی داريد؟ حرف دلتان چيست؟


من از اوليای دم خواهش می کنم فرزندم را به بزرگی و مردانگی خود ببخشند و بهنام را به خدا بسپارند زيرا اين اتفاق ناخواسته برای او پيش آمده است.


بهنام در سن ۱۵ سالگی، يعنی وقتی که هنوز طفل محسوب می شده مرتکب چنين عملی شده است. فرزند من آدم کش نيست و اين ماجرا کاملا اتفاقی بوده است بنابراين نبايد از طرف رئيس قوه قضاييه حکم اعدام برای او صادر می شد. من خواهش می کنم او را ببخشند.


XS
SM
MD
LG