انقلاب ۵۷ جامعهٔ ایران را به دو بخش خودی و غیر خودی تقسیم کرد و این دوگانگی همچنان ادامه دارد. جامعهٔ ایران بیش از سه دهه است در وضعیت «نه جنگ، نه صلح» میان دو گرایش اسلامگرایانه و عرفیگرایانه (اسلام شخصی غیر سیاسی به علاوهٔ بیدینی) به سر میبرد. این وضعیت بسیار عمیقتر از وضعیت جنگ میان اسلامگرایان و کمونیستها و بعد میان خود اسلامگرایان در دههٔ اول تاسیس جمهوری اسلامی است که به کشتار دهها هزار نفر انجامید. شکاف اسلامگرایی/عرفیگرایی حتی به سطح خانوادهها نیز بسط پیدا کرد.
سخن گفتن مدام مقامات از فتنه/نفاق/دشمن در سطح سیاسی، زنده بودن دائمی بحث از سبک زندگی و مولفههایش مثل حجاب و امر به معروف و نهی از منکر و گشت ارشاد در حوزهٔ تبلیغات ایدئولوژیک و سرکوب اجتماعی، و مواجههٔ دائمی دو گرایش غرب ستیز و قائل به تنشزدایی در حوزهٔ سیاست خارجی چهرههایی از این وضعیت هستند.
اما این جنگ ایدئولوژیک و شکاف رفتاری و گرایشی عمیقتر از این حرفهاست و حداقل طرف اسلامگرا نه تنها هیچ تلاشی برای رفع خصومت نمیکند بلکه هر روز بر طبل جنگ میکوبد. عرفیگرایان امروز ایران خواهان زندگی مسالمتآمیز با اسلامگرایان در صورت احترام متقابل هستند اما اسلامگرایان به دنبال نابودی و حذف طرف مقابلاند.
در یک طرف این شکاف جمعیتی حدودا ۳ تا ۵ میلیون نفری از اسلامگرایان و جمعیت برخوردار در حاشیهٔ آنها وجود دارد که با دولتی شدن صنایع بزرگ و مصادره اموال سرمایهداران بزرگ بخش قابل توجهی از ثروت و منابع کشور، قدرت سیاسی، رسانهها و نهادهای امنیتی و نظامی و انتظامی را در اختیار دارد و در طرف دیگر بیش از ۹۰ درصد جمعیت که بدون قدرت و ثروت در برابر تمامیت خواهی این اقلیت مقاومت میکند و در برخی مقاطع مثل انتخابات نیز پیادهنظام آن اقلیت قرار میگرفته است. بیش از ۵۰ درصد جمعیت کشور حقوق بگیر حکومت هستند که با حداقلها زندگی میکنند: ۸.۵ میلیون نفر حقوق بگیر دولت (مهر، ۷ بهمن ۱۳۹۳) و میلیونها نفر دیگر کارکنان شهرداریها (بخش عمومی) و نهادهای اقتصادی تحت نظر رهبر (بنیادها، اوقاف، و ستادها) که آمار آن هیچگاه اعلام نشده است. با احتساب بعد خانوار حدود ۴ نفر حدود نیمی از جمعیت کشور با حقوق دولتی زندگی میکنند. آنها نیز که حقوق بگیر دولت نیستند اگر از رانت حکومت برخوردار نباشند (حدود ۴۵ درصد دیگر) نمیتوانند زندگی اشرافی مدیران و نزدیکان به حکومت را داشته باشند.
در دورههای انتخابات رقابت میان اعضای همان قشر ۳ تا ۵ میلیون نفری است که در ۳۶ سال گذشته در سطوح عالی رتبهٔ دولتهای مختلف قرار داشته است: حدود ۳۰۰ هزار نفر در سطح قضات، سفرا، فرماندهان، و مدیران دولتی در ۳۶ سال گذشته که با اعضای خانوادهٔ خود جمعیتی ۱.۵میلیون نفره را تشکیل میدهند. (جمعیت مدیران دولتی در دورهٔ احمدینژاد به حدود ۱۵۰ هزار نفر رسید: تسنیم ۱۴ بهمن ۱۳۹۳) به علاوه جمعیت کوچک ثروتمندانی که با مدیران حکومتی و دولتی همکاری میکنند و برخوردار از رانتهای ناشی از امکانات دولتی و منابع عمومی هستند. اما بخشی از جمعیت بیقدرت نیز همواره احساس کرده که در این رقابت ممکن است چیزی گیرش بیاید که چنین اتفاقی نیفتاده است.
امروز عمق این شکاف را در کدام قلمروها میتوان مشاهده کرد؟
گردهمایی و شرکت در اجتماعات
وفاداران به حکومت در روضه خوانی و نذری و دیگر مراسم مذهبی و سیاسی از جمله گردهمایی برای اصرار بر نقض حقوق دیگران و سرکوب گردهم میآیند. در مقابل سکولارهای مذهبی و غیرمذهبی مراسم خود را دارند. مهمانیهای شبانه یکی از موارد این گردهمایی است که همیشه مورد حملهٔ نیروی انتظامی و سپاه و بسیج قرار میگیرند. بعد از هر حمله نیز قوای قهریه اعلام میکنند که تعدادی بطری مشروب و دستهٔ پاسور کشف کردهاند گویی سلاح میکروبی یا خمپاره و بمبافکن کشف کردهاند. حکومت این میهمانیها را تهدیدی برای بقای خود ملاحظه میکند.
روضه خوانی و دیگر مراسم مذهبی از یک سو و مهمانی شبانه و دیگر مراسم خوشگذرانی دو دنیای متفاوت هستند که در جامعهای متساهل میتوانند در کنار هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشند چنان که در همهٔ جوامع دارند و در ایران نیز پیش از انقلاب ۵۷ داشتند. اما در جمهوری اسلامی قدرت رفته است پشت روضه خوانی و مراسم مذهبی و از این جهت مهمانی شبانه یا خوشگذرانی عرفی را سرکوب میکند. اما این سرکوب موجب از میان رفتن مهمانی شبانه یا انواع دیگر پارتی نشده بلکه میان کسانی که به یکی از آنها میروند شکافها عمیقتر شده است. در عروسیها نیز این شکاف کاملا به چشم میخورد: عروسیهای رسمی تفکیک شده و عروسیهای عرفی مختلط در خانهها یا باغهای خارج شهر.
خوراک و پوشاک
متشرعان و کسانی که در طبقهٔ مدیران جمهوری اسلامی قرار میگیرند به شدت با جویدن آدامس در گسترهٔ عمومی مخالفاند و این یکی از نشانههای سبک زندگی آنهاست (در مدارس دینی شیعه و در جمعها و گردهماییهای مدیران دولتی، مدرسان و مدیران عالی رتبه به شدت با این موضوع برخورد میکنند) اما ایران با ۸۲ درصد از شهروندانش که آدامس میجوند در صدر میزان آدامس جویدن در دنیاست. (ایرنا ۲۴ دی ۱۳۹۳)
از حیث مصرف لوازم آرایش نیز که متشرعان با آن در حوزهٔ عمومی کاملا مخالف هستند ایران مقام اول یا دوم را در سرانهٔ مصرف لوازم آرایش خاورمیانه در اختیار دارد. جالب است که عربستان سعودی در هر دو موضوع در سطح یا نزدیک به ایران است. در حوزهٔ مشروبات الکلی مردم ایران به تولیدکنندگان انبوه در خانههای خود تبدیل شدهاند و حکومت در برابر آنها دست بسته است. حکومت در فصل زمستان مشکل چکمه پوشی و در فصل تابستان مشکل ساپورت پوشی زنان و دختران را دارد.
گردشگری
اسلامگرایان در حوزهٔ گردشگری همهٔ بودجههای دولتی در اختیار خود و اهتمامشان را بر حوزهٔ زیارت مکه و عتبات گذاشتهاند در حالی که بخش عرفیگرا برای گردشگری به دبی، ترکیه، آذربایجان و دیگر کشورهای اروپایی میرود. در سال ۹۳ همهٔ دستگاههای دولتی و نظامی و عمومی (شهرداریها) برای دادن خدمات مجانی به زائران کربلا بسیج شدند تا جمعیت بیشتری را به کربلا ببرند. اما از آن سو عرفیگرایان نیز بیکار ننشسته و کرور کرور به استانبول و آنتالیا و باکو و ایروان سفر میکنند تا دور از چشمان نهادهای انتظامی و بسیجیان نفسی بکشند. سفری به کربلا و استانبول کاملا این دو جبهه و تفاوتهای عمیقشان را در گرایشها و رفتارها به خوبی نمایانگراست.
آمارهای سازمان گردشگری از سفر هفت میلیون نفری گردشگران ایرانی در سال ۲۰۱۳ (۹۲) به خارج از کشور حکایت دارد که دو میلیون و ۲۰۰ نفر به عتبات و ۶۰۰ هزار نفر به عربستان برای حج تمتع و عمره و بقیه به کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان بوده است. (جام جم ۲۴ دی ۱۳۹۳) مقامات جمهوری اسلامی حاضر شدند بساط برائت از مشرکان را در ایام حج جمع کنند تا بتوانند برنامهٔ اعزام به عربستان را نگاه دارند. سفرهای نوروزی خامنهای به مشهد برای جهت دادن گردشگری وفاداران به نظام به زیارت در ایام عید نوروز است.
رسانهها
رادیو و تلویزیون دولتی و دیگر رسانههای وابسته به حکومت و دولت اگر صرفا به پخش برنامههای تبلیغاتی اسلامگرایان مثل روضه خوانی یا سخنرانی روحانیون اقدام کنند حتی در میان آن ۳ تا ۵ میلیون وفادار به حکومت نمیتوانند مخاطب قابل توجه پیدا کنند. اما برنامههای غیر مذهبی مثل فوتبال یا فیلم سینمایی هنوز مخاطبانی دارد (حدود ۲۵ درصد از جامعه). اما بنا به گفتههای مکرر مقامات رسانهای و نظامی حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد مردم از شبکههای ماهوارهای استفاده میکنند. میزان کسانی که هم از برنامههای تلویزیونی دولتی و هم از شبکههای ماهوارهای استفاده میکنند درصد کوچکی از هر دو طرف است.
تیراژ روزنامهها (اکثرا دولتی و حکومتی) که بوق تبلیغاتی حکومت یا جناحهای درون حکومتی هستند به کمتر از یک میلیون کاهش یافته و آن یک میلیون نیز بیشتر توسط ادارات دولتی و بخش عمومی خریداری میشود. وضعیت کتاب هم به همین منوال است که اکثر آثار را بخش دولتی خود تولید میکند و خود میخرد. ظاهرا بخش عرفیگرای جامعه حساب خود را از رسانههای دولتی جدا کرده و دیگر بدان باز نمیگردد.
معاملات دو طرف
البته این دو جبهه برای همزیستی به یکدیگر باج کافی میدهند: بخش قابل توجهی از عرفیگرایان در داخل سعی میکنند دستورات دولت اسلامی را رعایت کنند (به شکل حداقلی) و آنها که برخوردارند رانتها و امتیازات روحانیت را به رسمیت میشناسند و حتی اگر بتوانند به حاکمان تقرب میجویند تا از رانتها بهره گیرند و فرزندانشان این گونه پولها را در استانبول و پاریس و لندن خرج کنند. از سوی دیگر اسلامگرایان برای خرید وفاداری سرریزی از منابع را در اختیار عرفیگرایان دارای نفوذ قرار میدهند تا مبادا روزی ندای مخالفتی از آنها به گوش جهانیان برسد. اصلاحطلبان مذهبی در همهٔ قلمروهای فوق در سمت آن اقلیت قرار میگیرند و تنها در حرف، حساب خود را از بخش دیگر حاکمیت جدا میکنند.
***
بدین ترتیب ایرانیان در فضای عمومی ظاهرا در یک کشور یا جامعه زندگی میکنند اما دو دنیای متفاوت یا دنیاهای متفاوتی دارند. یک دنیا همان بهشت امتیازات و بهره مندیهای حکومت است برای اقلیتی کوچک و دنیای دیگر دنیای مردمانی است که میخواهند مثل مردم بقیهٔ نقاط دنیا زندگی کنند. بخشی از اعضای این دنیای دوم به زیارت و مراسم عزاداری مذهبی و افطاری نیز میروند اما در خانه شرابشان را هم مینوشند و حجاب را هم رعایت نمیکنند. اعضای این دنیای دوم برای گرفتن شغل یا تحصیل گزینش ایدئولوژیک میشوند اما بختک گزینش آنها را وادار به زندگی در دنیای اول نمیکند. همین شکاف دو دنیا و سرکوب دومی توسط اولی است که ظرفیت تنشها و جنبشهای اجتماعی و سیاسی را در جامعهٔ ایران بالا نگاه داشته و حکومت مجبور بوده مدام به روغن کاری و روشن نگاه داشتن ماشین سرکوب خود مشغول باشد.
.....................................................................................................
نظر نویسنده بیانگر نظر رادیو فردا نیست.