این صدای اعتراض مردم ترکیه به خشونت علیه زنان است. اعتراضها پس از آن بالا گرفت که جسد سوخته اوزگهجان اصلان دختر جوان ترکیهای توسط پلیس کشف شد. او پس از مقاومت در برابر مرد متجاوز به قتل رسید و به آتش کشیده شد.
پس از انتشار خبر قتل اوزگهجان راهپیماییهای گسترده در ترکیه شکل گرفت و مقامات حکومتی به این قتل واکنش نشان دادند. زنان ترکیه در اقدامی نادر اجازه ندادند که حتی تابوت اوزگهجان توسط مردان تشییع شود و به رغم تاکید امام جماعت مبنی بر حمل تابوت توسط مردان، زنان خود تابوت را بر دوش کشیدند.
این هفته هم دیلارا گورسو از فعالان فمینیست ترکیه که اکنون در پاریس به سر میبرد مهمان ماست.
دیلارا، برای ما بگو که جدیدترین اخبار در مورد پرونده اوزگهجان در ترکیه چیست؟
بیشتر خبرها بر قتل اوزگهجان اصلان و واکنشهای عمومی نسبت به آن متمرکز است. تا به حال۳ مرد به اتهام مشارکت در قتل دستگیر شدهاند و در حالی که یک وکیل برای پذیرفتن وکالت آنها داوطلب شده، بسیاری از وکلای ترکیه از پذیرفتن وکالت آنها خودداری کردهاند. دادستان منطقه نیز برای اتهام جنایت، خواستار اشد مجازات شده است. در حال حاضر منتظریم تا ببینیم روند محاکمه چگونه پیش می رود.
در همین حال پس از قتل اوزگهجان، ۴ زن توسط شرکای فعلی و یا سابق خود در ترکیه کشته شدهاند. در حالی که کمتر از دو ماه از آغاز سال ۲۰۱۵ میلادی گذشته ست، ۴۱ زن توسط مردان در ترکیه به قتل رسیدهاند.
متاسفانه دولت حزب عدالت و توسعه در حال حاضر در مورد مجازات اعدام و حتی مجازات اخته کردن مردانی که مرتکب تجاوز به عنف شدهاند بحث میکند، در حالی که من فکر میکنم که این خواسته هیچ فمنیستی در ترکیه نیست. ما میخواهیم این مردان به حبس ابد محکوم شوند و هیچ تخفیفی در مجازات آنها اعمال نشود.
زیرا مردان زیادی پس از اعمال خشونت علیه زنان، توانستهاند از تخفیف قانونی برخوردار شوند. مردی که دوست دخترش قرص ضدبارداری مصرف میکرد از تخفیف در مجازات قتل او برخوردار شد. مرد دیگری توانست از حداکثر مجازات قتل همسرش معاف شود زیرا همسرش جوراب شلواری نازک پوشیده بود و مرد دیگری که در دادگاه کراوات زده بود، به دلیل نوع پوشش خود شامل تخفیف مجازات شد. من میتوانم برایتان دهها مورد از این قبیل تخفیف مجازاتها مثال بزنم.
آیا قتل زنان در ترکیه یک جنایت گسترده است؟
بله این یک جرم و جنایت بسیار معمول است. همانطور که گفتم، مردان به صورت روزانه از زنان در ترکیه سوء استفاده میکنند. تجاوز به عنف بسیار معمول است هنوز بسیاری از قربانیان آن به دلیل شرم از مورد تجاوز قرار گرفتن، علیه متجاوز شکایتی نمیکنند.
زنان فکر می کنند نجابتشان را از دست دادهاند و به همین دلیل احساس شرمندگی میکنند. هنوز دختران دوازده-سیزده ساله، برای دریافت شیربها به فروش میرسند و هر شب از سوی شوهر ۵۰ سالهشان مورد تجاوز قرار میگیرند. این مساله فقط تجاوز یک مرد به یک زن نیست، این تجاوز مرد به زنی است که او را جزو اموال خود میداند.
با این همه چرا حالا زنان ترکیه در مورد این مساله واکنش نشان دادهاند؟
این سئوالی است که از زمان آغاز موج فمینیستی در ترکیه، من بارها از خودم پرسیده ام. به اعتقاد من قتل اوزگهجان آخرین حد تحمل زنان بود. به اعتقاد من مردم به آن واکنش نشان دادند زیرا هر کدام از آنها میتوانستند به جای این دختر جوان باشند.
اوزگهجان دختر جوانی از طبقه متوسط ترکیه بود که وقتی از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکرد مورد حمله و تجاوز جنسی قرار گرفت. بنابراین بسیاری از زنان میتوانند به این فکر کنند که این اتفاق برای آنها رخ دهد و با او احساس همذاتپنداری کنند.
از سوی دیگر شیوه این جنایت توجه بسیاری را به خود جلب کرد. مرد با قصد تجاوز به اوزگهجان حمله کرده و زمانی که با مقاومت او روبرو شد، با چاقو به وی حمله کرد و سپس با ضربات دیلم او را به قتل رساند. برای این که آثار دی ان ای باقی مانده بر دستان اوزگه جان را از بین ببرند، دستان او را قطع کردند و سپس بدنش را به آتش کشیدند. این حد از خشونت غیر قابل تحمل است.
رسانههای رسمی ابتدا خبر قتل را پوشش ندادند و پس از این که خبر در رسانههای اجتماعی منتشر شد، آنها نیز به آن پرداختند. بدین ترتیب مردم بیشتری در جریان آنچه رخ داده قرار گرفتند.
در ماههای گذشته، اردوغان رئیس جمهور ترکیه نکاتی را در مورد نابرابری زن و مرد مطرح کرد که واکنشهای مختلفی را در جامعه ترکیه برانگیخت. آیا سخنان اردوغان در وقوع چنین رخدادی موثر بود؟
من یک ارتباط مستقیم بین نظرات اردوغان و قتل اوزگهجان نمیبینم، با این حال معتقدم ارتباط غیر مستقیم وجود دارد. مردم، به خصوص در ترکیه، به سخنان و رفتار سیاستمداران دقت میکنند.
وقتی اردوغان به عنوان رهبر کشور در مورد حقوق زنان در ترکیه سخن میگوید، مردم به حرفهای مهم از فردی مهم گوش میکنند. اگر او می گوید «زنان و مردان برابر نیستند» مردم خواهند گفت «این درست همان چیزی است که من هم به آن فکر می کردم.»
پس از قتل اوزگهجان، اردوغان در سخنرانیای گفت: «زنان امانت خدا هستند و مردان باید از آنها محافظت کنند.» این واقعاً شیوه درستی برای مقابله با وضعیت موجود زنان نیست. او باز هم زنان را در موقعیت «جنس دوم» و نیازمند به حمایت قرار داد.
او در سخنرانی خود به فمینیستها هم حمله کرد و گفت «فمینیستها نمیتوانند با اسلام مبارزه کنند.» بدترین کاری که یک رئیس جمهور پس از جنایت علیه یک زن میتواند انجام دهد، هدف قرار دادن فمینیستهاست. زیرا این گونه جرائم، بدون انجام ایدههای فمینیستی، هرگز متوقف نخواهد شد.
و فمینیستهای ترکیه تا کی به مبارزات خود در خیابانها ادامه خواهند داد؟
در حال حاضر گروه «کشتار جنسیتی را متوقف میکنیم» در حال رهبری مبارزات علیه این جنایت است. آنها خود را به عنوان فمینیست معرفی نمیکنند و در تلاشند تا با مسئول دانستن حکومت آن را متوقف کنند. آنها از سیاستمداران میخواهند تا جلوی این جنایات را بگیرند و قوانین را تغییر دهند.
گروههای فمینیستی هم به این موضوع از منظرهای متفاوتی نگاه میکنند. من هم جزو گروهی از فمینیستها هستم که مردسالاری جامعه ترکیه را عامل بروز این خشونت ها میداند. ما از گروه «کشتار جنسیتی را متوقف میکنیم» حمایت میکنیمم اما پس از پایان کار آنها، به تلاشمان برای مبارزه با مردسالاری و زن ستیزی ادامه میدهیم.
تقریباً هر روز خیابانهای ترکیه شاهد حضور زنانی است که به خشونت علیه زنان اعتراض دارند. هر روز زنان بیشتری به تلاش گروهی علیه این خشونت روی میآورند و به سازمان های غیردولتی زنان میپیوندند. کارگاههای آموزشی در جریان است و بحث های بیپایان در مورد چگونگی پایان دادن به این خشونت ها ادامه دارد.
در حال حاضر منع خشونت علیه زنان موضوع مهمی است که در همه جا در حال گسترش است و من امیدوارم که این حرکت هرگز متوقف نشود.
****
اما در کشور هممرز ترکیه، در ایران، ماهها است که از اسیدپاشی به زنان و دختران در اصفهان میگذرد اما هنوز نه خبری از پروندهها منتشر شده و نه حتی کسی به اتهام اسیدپاشی بازداشت نشده. نسرین ستوده، حقوقدان و فعال حقوق بشر که در راهپیماییهایی اعتراضی به اسیدپاشی حضور داشته و محبوبه عباسقلیزاده فعال حقوق زنان ساکن نیویورک مهمان صدای دیگر این هفته هستند.
خانم ستوده، چرا اعتراض زنان به مسئله مدنی که مستقیماً هم با امنیت آنها سروکار داشت متوقف شد و ادامه پیدا نکرد؟
نسرین ستوده: شما اگر از فعالان مدنی در ایران بپرسید که چرا در برابر خواستههای مدنیشان سماجت و گستردگی به خرج نمیدهند به شما خواهند گفت ما فوراً با سرکوب مواجه میشویم. من این را متوجه هستم.
برگردیم به عقب به زمانی که موضوع اسیدپاشی در ایران مطرح شد. تعداد اندکی از مردان در اصفهان و تهران شهامت پیدا کردند که به خیابان بیایند و مراتب اعتراض خودشان را به این نوع جنایت که هم هولناک و هم گسترده بود نشان بدهند. تعداد زیادی از آنها دستگیر شدند و من هم یکی از دستگیرشدگان بودم.
ولی در نظر داشته باشید که در همه جوامع برای رسیدن به خواستههای مدنی هزینهها پرداخت شده و حتی خیلی بیش از دستگیری. زندان، حبسهای طولانی مدت یا حتی شکنجه یا توهین؛ همه اینها رایج بوده.
وقتی چنین سرکوبهایی صورت میگیرد واکنش برخی افراد را که با جامعه مدنی همراه هستند به دنبال میآورد و خود آن عاملی میشود برای ایجاد یاس و دلسردی.
من هیچکدام اینها را موجه نمیدانم. بلکه توجه عمومی را به این موضوع جلب میکنم که در یک حرکت مدنی واکنش از سوی دولتها و حکومتها یک امر عادی است. ایستادگی مدنی وزنه واکنش دولت را تعیین میکند و آن را به عقبنشینی وادار میکند.
علاوه بر آن، ایجاد یاس و دلسردی از سوی همراهان، ریزش نیروها در بین کسانی که این حرکت را انتخاب کردهاند باز هم یک رفتار پیشبینی شده است که خیلی غیرمنتظره نیست. بنابراین من فکر میکنم باید یک جامعه به ضرورت حرکت مدنی رسیده باشد تا به مشکلات ناشی از آن غلبه پیدا کند.
خانم عباسقلیزاده، به نظر شما که از خارج از ایران شاهد فعالیتهای زنان در داخل کشور هستید چرا این اعتراضات ادامه پیدا نکرد؟
محبوبه عباسقلیزاده: موضوعی که من از اینجا دارم میبینم این است که یک اتفاق مهمی در داخل ایران در رابطه با فعالان زن دارد میافتد و آن اینست که دارند از یک دورهای که فقط بحثهای حقوقی بوده و فقط بحث در مورد مطالبات کلان زنها و سرشاخ شدن با نظام حقوقی داخل ایران بوده، وارد یک دورهای میشود که بحث اقتصاد مطرح میشود، بحث زنان در حاشیه مطرح میشود، اقلیتهای قومی و مذهبی مطرح میشود.
همه اینها باعث شده که یک دوره گذار را در میان فعالان جنبش زنان در ایران تجربه کنیم. به خصوص که یک عده زیادی از کسانی که نقش داشتند در موج قبلی جنبش زنان، الان در ایران حضور ندارند. یک موج جدیدی از نسل جدید وارد این حوزه شدند که همهشان تازه نفس اند و اصولاً فمینیستهایی هستند که حتی در نشستها و یا صحبتهای گروههای زنان قدیمی که حالا دیگر اسمش را میتوانیم بگوییم گروههای «مین استریم» زنان، با اینها ارتباط ندارند.
من فکر میکنم که به شدت علایمی از پوست انداختن توی بخشهای مختلف دیده میشود. الان گروههای زنان در استانهای مختلف و شهرهای کوچک به شدت دارند کار میکنند.
شاید مشکل این است که فضای عمومی اینقدر نیست که افراد بنشینند با هم گفتوگو کنند یا هنوز آن گفتمان آنقدر باز نشده که بخواهند بحثهایشان را به طور آشکار با همدیگر رو در رو بگویند. برای اینکه از دوره قبل خیلی آسیب خوردهاند.