لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۸:۰۲

جین شارپ: حکومت ایران از انتقاد من به دیکتاتوری عصبانی است


جین شارپ
جین شارپ
جین شارپ در کشورهای دمکراتیک شناخته شده تر است تا در در کشورهای غیر دمکراتیک. در ایران مدتهاست که نام او در محافل خبری وابسته به دولت و مستقل نیز شنیده می‌شود.

جین شارپ چند دهه از عمر ۸۱ ساله اش را صرف تحقیق و مطالعه در باره پیکارهای سیاسی بدون خشونت کرده است و همین عامل همواره موجب شده دولت هایی که به گونه ای با ایجاد جامعه باز و دمکراتیک مشکل دارند، با لحنی تند از او انتقاد کنند.

در ماه های اخیر در ایران مسئولان قضایی او را یکی از طراحان اصلی رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری۲۲ خرداد در ایران نامیده اند.


در دادگاه چهره‌های اصلاح طلب معترض به نتایج اعلام شده این انتخابات، نام این پژوهشگر آمریکایی در کنار نام ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، آورده شد.

پس از بزرگانی چون مهاتما گاندی رهبر جنبش استقلال هند و مارتین لوتر کینگ رهبر سیاهپوست جنبش حقوق مدنی آمریکا، کتاب ها و نوشته های جین شارپ را در جایگاه نظریه پرداز زنده مبارزه مسالمت آمیز در جهان قرار داده است. کتاب معروف جین شارپ به نام «از دیکتاتوری به دمکراسی» به فارسی هم ترجمه شده است.

در ایران، روزنامه های هوادار دولت، با طعنه از او به عنوان «رهبر معنوی اصلاح طلبان» یاد می کنند. جین شارپ محقق ارشد موسسه تحقیقاتی آلبرت اینشتن و پژوهشگر پیشین دانشگاه هاروارد است.

جین شارپ میهمان گفت و گوی ویژه رادیو فردا است تا درباره نظریه سیاسی مبارزه بی خشونت و پیوند آن با رویدادهای اخیر ایران پاسخ گوید.

آقای دکتر شارپ، به نظر می رسد که کتاب شما به بررسی طیف خاصی از نظام های دیکتاتوری می پردازد. آیا نظام ایران را که ماهیّتی سیاسی- مذهبی دارد می توان در این مقوله جای داد؟

نه فکر نمی کنم، این کتاب به صورت جامع نوشته شده و شامل تمام ایدئولوژی ها می شود. این ایدئولوژی ها می توانند مذهبی باشند یا غیر مذهبی؛ در واقع ایدئولوژی از هر نوعی که باشد یکی از نقاط ضعف حکومت های مستبد است، و آن چیزی که مهم است اینست که، در این کتاب پایه های هر نوع نظام ایدئولوژیک ویران می شود.

در تئوری خود از دین به عنوان ابزار کارآمدی برای از پای در آوردن یک نظام استبدادی یاد کرده اید و به نقش کلیسای کاتولیک در شکست رژیم کمونیستی لهستان اشاره می کنید. در این تئوری شما از گروه های مذهبی به عنوان بخشی از جامعه مدنی فعال مورد نیاز برای از پای درآوردن دیکتاتوری یاد می کنید. در این خصوص وضعیت ایران را چگونه توصیف می کنید؟

بله، حتما شامل حال ایران هم می شود. من آن بخش یادم نمی آید، ولی فکر می کنم در مورد نقش کلیسای کاتولیک در براندازی نظام کمونیستی کمی زیاده روی شده است؛ برای اینکه گروهی از مردم از سیستم موجود حمایت می کنند و گروهی دیگر مخالف آن هستند. اما به هر حال فاکتور مذهب در ایران بسیار مهم بوده و لازم است بطور دقیق در نظر گرفته شود.

با استناد به پایگاه اینترنتی موسسه آلبر ت آینشتاین، شما ارتباطی مستمر با فعالین دمکراسی خواهی در کشورهای برمه، تایلند، لتونی و لیتوانی ، استونی بلاروس و غیره داشته اید. چرا نام ایران در این فهرست دیده نمیشود، آیا مسائل ایران را دنبال نمی کرده اید؟

بله شما درست می گوئید، من شخصا درپیوند با مسائل ایران نبوده ام، البته با گروهی از افرادی که نگران جنبش آزادیخواهی در ایران بوده اند گفت وگوهایی داشته ام ، اما در هیچ موردی توصیه ای مبنی بر اینکه مردم باید چکار بکنند یا نکنند نکرده ام. بر اساس تئوری من این مردم ایران هستند که در شرایط بخصوص قرار داشته و می توانند تصمیم بگیرند.

منتقدان جمهوری اسلامی ایران می گویند، دولت ایران علاوه بر سرکوب فیزیکی، به تحریف اصطلاحات سیاسی نیز می پردازد. به عنوان مثال، تحریف اصطلاح جنبش های بدون خشونت به کودتای مخملی؛ نظر شما چیست؟

من فکر می کنم و امیدوارم که تئوری من روش های همه حکومت های دیکتاتوری را در سرکوب توضیح دهد و نه فقط سرکوب های فیزیکی. به عنوان مثال من در کتابم به روش های سرکوب روانی را در دوران آلمان نازی توضیح داده ام؛ مخصوصا از آنجاییکه جنبه خشن دیکتاتوری ها نمایان تر است نباید جنبه های دیگر آن را از نظر دور داشت.

شما در کتابتان، به روش مهاتما گاندی در مبارزات بدون خشونت بسیار تاکید کرده ایید. آیا این روش برای تمامی دیکتاتوری ها مثل آلمان نازی یا شوروی استالینیستی کارایی دارد؟


این سوال مهمی است و ممکن است برای بسیاری مطرح شود، اولا تصور اینکه انگلیسی ها در برخورد با انقلابیون هندی به نرمی برخورد کردند کاملا اشتباه است؛ قتل عام مردم در امیرستار توسط انگلیسی ها که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از مردان ،زنان و کودکان شد تنها بخشی از سرکوب خشونت آمیز مردمی بود که به طور مسالمت آمیز دست به اعتراض زده بودند. این همان چیزی بود که در زمان آلمان نازی و شوروی استالینیستی نیز اتفاق افتاد.

چرا بسیاری از حکومت ها از جمله حکومت ایران شما را متهم به همکاری با سازمان های جاسوسی می کنند؟

آنها مرا متهم به همکاری با سرویس های جاسوسی می کنند چون نی متوانند استدلال قابل توجهی در رد نظریات من ارائه دهند. سازمان های جاسوسی هیچوقت مرا حمایت نکردند، در واقع این موضوع مخالف نظریه من است چرا که من هر گونه دخالت خارجی را در جنبش های مسالمت آمیز مردم یک کشور عامل شکست آن می دانم؛ من از دانشگاه هاروارد برای تحقیقاتم حمایت مالی می گیرم که آن را در مقدمه کتابم هم توضیح داده ام. آنها از من می ترسند چون کتاب من صدای زنگ حقیقت را به صدا در می آورد و به مردمی که تحت حکومت های دیکتاتوری خواستار آزادی خود هستند پیام رهایی از جور و ستم حاکمانشان را می دهد و این مسلما گروهی را به هراس می اندازد.

به عنوان یک پژوهشگر در پیوند با مبارزات مسالمت آمیز، اوضاع کنونی ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟

من ایران را به خوبی نمی شناسم که بتوانم در مورد آینده این کشور اظهار نظری بکنم، هر نوع پیش بینی من بیشتر به یک خودستایی شبیه خواهد بود؛ اما وقتی به گذشته ایران در انقلاب های مشروطیت و انقلاب ۱۹۷۹ نگاه می کنم هر دوی آنها را از نوع مبارزات مسالمت آمیز می بینم.

پس از انتخابات ریاست جمهوری و در محاکمات دسته جمعی اخیردر ایران، از شما به عنوان یکی از متهمین نام برده شد. دادستان شما را به عنوان طراح پشت پرده اعتراضات اخیر دانسته، آیا تصور می کردید که شما و پژوهش هایتان اینگونه مورد حمله قرار گیرد؟

اگر نظریات من ولی نه در همه زمینه ها و همه جزئیات تقریبا درست باشد، آن وقت آن حکومت هایی که دمکراسی را رعایت نمی کنند و با روش های سرکوبگرانه سعی در کنترل تفکر و رفتار یک ملت دارند از دست من بسیار عصبانی می شوند. آنها از کسانی که به مردم نشان دهند که چه نیروی بالقوه‌ای دارند که قادرند بدون خشونت و دخالت نیروهای خارجی، بدست خودشان استبداد را به زیر کشیده و آزاد شوند متنفر می شوند. آنها باید بدانند که خشونت به تثبیت رژیمی کمک می کند که آنها دوست ندارند.

در نهایت بسیار خوشحال خواهم شد اگر بدانم تحقیقات من راه آزادی را برای مردم ایران روشن سازد.
XS
SM
MD
LG