جشن باستانی نوروز در ذهن و خاطرهٔ بسیاری از ایرانیها با صداها، رنگها و تصاویر خاصی ثبت و محفوظ است. از صدای سرنا و دهل نوازندگان خیابانی، تا تصویر سبزههایی که فروشندگان فصلی در گذرگاهها کنار هم قطار کردهاند تا بوی سمنو و نوای باران و غرش توپ تحویل سال. اما در سالها و دهههای اخیر یک آهنگ جای خود را در گنجینه میراث نوروزی ایرانیان باز کرده است؛ آهنگ نوروزی با مطلع «آمده نوروز در ایران زمین» که مرتضی برجسته، خواننده و هنرمند سازندهٔ آن، میگوید: نامش «سرود نوروزی» یا «مارش نوروز» است. آهنگی که علاوه بر موسیقی گوشنواز، صدای هنرمندان پرآوازهای از زندهیاد ویگن تا لیلا فروهر و عارف آن را برای میلیونها فارسیزبان در سراسر جهان خاطرهانگیز کرده است.
مرتضی برجسته به مناسبت فرارسیدن نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی در گفتوگو با رادیو فردا از تاریخچهٔ این آهنگ و نحوهٔ ساخت آن در سالهای نخست پس از انقلاب ۱۳۵۷ گفته است؛ رخدادی که این هنرمند ایرانی اصرار دارد با عنوان «شورش» از آن یاد کند، تحولی که به تبعید ناخواسته از ایران منجر شد.
نکتهای که شاید بسیاری از علاقهمندان به این آهنگ ندانند این است که در آن سالها، نسخهٔ اولیهٔ این آهنگ با شعری متفاوت و با خوانندگانی دیگر ضبط شد، خوانندگانی که بهجز شخص مرتضی برجسته، هیچکدام حرفهای نبودند و به قول او «بچهها و فامیل» بودند که به عنوان گروه همخوان او را در استودیو همراهی کردند: «این آهنگ را حدود ۴۲ سال پیش، در بدو ورودم به آمریکا، با امکاناتی بسیار کم و در یک استودیوی کوچک ضبط کردیم. کار در عمل خانوادگی بود، چون کیبوردهایش را خودم زدم و بچهها آمدند و کمک کردند و این آهنگ را با یک شعر دیگری درست کردیم. شعری که حماسی بود و ترجیعبندش این بود: در چنین عیدی جهان از آن ماست / کاندر آن آزادی ایران ماست».
مرتضی برجسته میگوید دو سال بعد از انقلاب و زمانی که او به اجبار دست از کار کشیده بود، برای بررسی آغاز یک کسب و کار به دوبی سفر کرد: «قرار شد بروم به آمریکا و فکر کنم چه کسب و کاری را میشود به دوبی آورد که هم نزدیک ایران باشم و هم خانوادهام بتوانند برای دیدنم به این شهر سفر کنند».
اما واقعیت جهان و تحولات ایران برای او سرنوشت دیگری رقم زده بود. مرتضی تعریف میکند که بعد از سفر به آمریکا، برای تمدید گذرنامهاش به سفارت الجزایر، حافظ منافع وقت دولت جمهوری اسلامی در ایالات متحده، مراجعه کرد: «پاسپورت من اعتبارش تمام شد و متاسفانه پاسپورت من را توقیف کردند و من ناچار لسآنجلسنشین شدم و آن اهدافی که داشتم برای اینکه در نزدیکی ایران زندگی کنم همه منتفی شد».
این خوانندهٔ سرشناس ایرانی میگوید بعد از این ماجرا او که به شدت دلتنگ خانه شده بود، در حسرت وطن دچار شرایط نامساعد روحی شد: «دقیقا حال و هوای خود من بود که در آمریکا اسیر شده بودم و حالت یک تبعیدی را داشتم که حس میکردم از کشورم تبعید شدهام و دیگر نمیتوانم در کشور خودم کار کنم».
این گفتههای آقای برجسته در حال و هوای حسرتبار نوروز آن سال بازتاب دارد: «منت هستیکشم جانم بده / جان دیگر بهر ایرانم بده / تا فدا سازم به پای کشورم / درد غربت را کُشم در پیکرم / بس بود خفت در این شهر و دیار / بهر ایران جان دهم با افتخار».
سالها از آن روزهای نخست غربت گذشت و با افزایش جمعیت ایرانیان مهاجر، هنرمندان ایرانی هم رفتهرفته فعالیتهای خود را از سرگرفتند و رسانههای ایرانی در خارج از کشور رونق گرفتند. از جملهٔ این رسانهها تلویزیون «جامجم» بود که در سال ۱۳۶۰ به دست منوچهر بیبیان تاسیس شد.
مرتضی برجسته میگوید ایدهٔ ساخت نسخهٔ کنونی آن آهنگ روزهای تلخ تبعید را مسئولان جامجم مطرح کردند: «حدود هشت یا ۹ سال بعد، مسئولان تلویزیون جامجم به من پیشنهاد دادند که این آهنگ را وسیع کنیم و با همکاران دیگری به شکل گستردهتری آن را اجرا کنیم.»
به این ترتیب نسخهٔ نهایی این سرود نوروزی با شعری از هما میرافشار، شاعر و ترانهسرای معروف، آکنده از نمادهای ملی، زبانی غنی و شعری بسیار ایرانی و نوروزی کلید خورد.
مرتضی توضیح میدهد: «به اتفاق خانم میرافشار مجدد نشستیم و ایشان شعر زیبایی را بر روی این آهنگ نوشتند و خوانندگان دیگر را دعوت به همکاری کردیم، ویگن، عارف، لیلا فروهر، فتانه، اندی، کوروس، دلارام، ستار و خود من نسخهٔ جدید آهنگ را اجرا کردیم و ویدئوی آن هم با همراهی محمد خردادیان و گروهش ضبط شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت».
مرتضی برجسته میگوید مایهٔ افتخار او است که این آهنگ سالها بعد به یک نماد نوروزی تبدیل شد و «اگر در تمام طول دوران فعالیت ۵۷ سالهام، اگر همین یک آهنگ را ساخته بودم برای شناسنامه کاریام کافی بود».
این خواننده ایرانی توضیح میدهد زمانی که این کار را میساخت لزوماً فکر نمیکرد که آهنگ نوروزیای که زمانی با امکاناتی اندک در دلتنگی غربت خلق کرده بود این چنین مورد توجه مردم ایران و فارسیزبانان دوستدار نوروز قرار بگیرد و ماندگار شود. به گفته او، «در کار هنری و بهویژه کار موسیقی، هیچ اطمینانی نیست که بعد از خلق آن کار، در جامعه تاثیرگذار شود و بماند».
آقای برجسته البته حضور هنرمندانی که در این کار همکاری کردند و چیرهدستی تنظیمکنندگان نسخهٔ نهایی را در ماندگاری سرود نوروزی موثر میداند: «البته وقتی نسخهٔ دوم کار با تنظیم مجدد ضبط شد- که دو تن از دوستان من انجام دادند، به نام گروه (اِفاِم فیلارمونیک) که آقای فرشید مقصود و دوست دیگری بودند. بعد از این تنظیم بود که آهنگ جان دیگری گرفت. مخصوصاً که اسمهای بزرگی آمدند و به این آهنگ اعتبار بخشیدند».
این بود که «سرود نوروزی» ساختهٔ مرتضی برجسته متولد شد. ترانهای که در نسخهٔ اولیهاش پیامرسان غم غربت و دلتنگی نوروزی هنرمندی بود که فکر میکرد برای همیشه از وطن دور مانده، و حالا با پیامی همیشگی و به کمک چهرههایی آشنا آمده بود تا مرزهای جغرافیای ایران بزرگ را فتح کند: «حالا دیگر میدیدم که در جاهای مختلف، خوانندههای دیگری این کار را میخواندند. دیدم که در تاجیکستان هم آن را بازخوانی کردهاند».
مرتضی برجسته میگوید به کمک دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی با ایرانیان داخل کشور در تماس است و بعد از اعتراضهای «زن، زندگی، آزادی» آن چنان تحت تاثیر نقش زنان ایرانی در جنبش اجتماعی داخل کشور قرار گرفت که کاری را خواند با عنوان «کاوه آینده ایران زن است».
اینک در نوروز ۱۴۰۴ مرتضی برجسته میگوید «گرچه غمخوار دشواری روزگار بر هممیهنان است» اما برخلاف سالهای نخست خروج از ایران امیدوار است. مرتضی میگوید او امروز آرزو دارد و امیدوار به اینکه «در یک فضای سالم به ایران برگردم و تنها برای یک بار هم که شده برای مردم خودم در میدان شهیاد بخوانم».