رهبر جمهوری اسلامی روز دوم شهریور در دیدار با هوادارانش ادعا کرد که تنها یک روز پس از حملهٔ ارتش اسرائیل به ایران، برخی قدرتهای غربی همراه با «یک فرد ایرانی» در اروپا نشستی برگزار کردند تا دربارهٔ «جایگزین جمهوری اسلامی» تصمیمگیری کنند.
علی خامنهای در سخنرانی خود با ستایش از «اتحاد مردم» در جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل گفت دشمن دریافته است که راه مقابله با جمهوری اسلامی ایجاد «اختلاف داخلی» است، نه جنگ.
او طرفداران مذاکرهٔ مستقیم با آمریکا را «ظاهربین» خواند و مدعی شد که «دشمنی» واشینگتن با ایران ریشهای و «حلنشدنی» است. علی خامنهای همچنین آمریکا را به تلاش برای «به زانو درآوردن ملت ایران» متهم کرد و آن را «اهانت به ایرانیان» دانست.
در همین زمینه با شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال حقوق بشر مقیم لندن، گفتوگو کرده و نظر او را در این رابطه پرسیدیم.
چرا علی خامنهای پس از یک دورهٔ طولانی غیبت، با طرح ادعای برگزاری نشست غربیها به همراه یک ایرانی برای تعیین حکومت جایگزین جمهوری اسلامی، چنین واکنشی نشان داد؟
سخنان اخیر آقای خامنهای در حقیقت امر تازهای نیست؛ ایشان همواره نواقص حکومت و حکمرانی خود را به دشمنان و بیگانگان نسبت میدهد و این اظهارات نیز باید در همین راستا ارزیابی شوند.
جلسهای که ایشان به آن اشاره کردهاند در بروکسل برگزار شده بود؛ هرچند از نظر تاریخی تنها یک روز پس از حملهٔ اسرائیل به ایران بود اما باید توجه داشت که برگزاری چنین جلسهای با تعداد زیادی سخنران، مدعو و شنونده به صورت ناگهانی امکانپذیر نیست؛ این برنامه از دو ماه قبل تنظیم شده بود و من نیز یکی از سخنرانانی بودم که دعوتنامه را دو ماه قبل از آن دریافت کرده بودم. بنابراین، تقارن زمان برگزاری جلسه با حملهٔ مذکور یک امر کاملاً اتفاقی بود. علی خامنهای، با توجه به رویکرد همیشگی خود، این موضوع را به شادمانی حاضران از حمله نسبت داده بود؛ در حالی که چنین چیزی صحت نداشت.
سخنرانیهای انجام شده در آن جلسه بر این مبنا بود که حکومت کنونی ناتوان است و باید به وسیله مردم سرنگون شود. برای سرنگونی نیز راهی جز اتحاد و ائتلاف مخالفان و منتقدان نیست، زیرا تجربهٔ ۴۶ سال گذشته نشان داده است که هیچ گروهی، چه سلطنتطلب و چه جمهوریخواه، به تنهایی نمیتواند از پس این حکومت غدار و ستمگر برآید. تنها راهکار این است که ایرانیان مخالف رژیم متحد شوند و به جای تقابل با یکدیگر، دست همکاری به هم بدهند.
مسئلهٔ اتحاد میان مخالفان پیشرفت قابل توجهی داشته و بسیار فراتر از سالهای گذشته است. به همین دلیل است که آقای خامنهای با اضطراب و نگرانی از انزوای خود خارج شده و خود را نشان داده تا اعلام کند که هنوز زنده است، هنوز مسلط بر امور است و میتواند هر کاری را که میخواهد انجام دهد. اما دوران سرکوب و بگیروببند دیگر به سر آمده و او نیز خود میداند که نفوذ و اعتبار گذشته را ندارد.شیرین عبادی
باید با خرسندی اعلام کنم که مسئلهٔ اتحاد میان مخالفان پیشرفت قابل توجهی داشته و بسیار فراتر از سالهای گذشته است. به همین دلیل است که آقای خامنهای با اضطراب و نگرانی از انزوای خود خارج شده و خود را نشان داده تا اعلام کند که هنوز زنده است، هنوز مسلط بر امور است و میتواند هر کاری را که میخواهد انجام دهد. اما دوران سرکوب و بگیروببند دیگر به سر آمده و او نیز خود میداند که نفوذ و اعتبار گذشته را ندارد.
با توجه به اینکه این ادعا به عنوان کشف سرویسهای اطلاعاتی مطرح شده، این نوع روایتسازی چه تاثیری بر اعتماد عمومی به نهاد اطلاعاتی و امنیتی میگذارد؟ آیا حکومت با استفاده از این شیوه در نهایت، به اعتبار خود لطمه نمیزند؟
ادعای «کشف اطلاعاتی» در مورد این جلسه نیز خود جای تأمل دارد. جلسهای که به عنوان «کشف اطلاعاتی» اعلام شد، اساساً به صورت آنلاین و همزمان پخش میشد؛ یعنی در لحظهٔ سخنرانیها، همه مردم میتوانستند به صورت آنلاین آن را مشاهده کنند و پس از اتمام جلسه نیز در یوتیوب قرار داده شد.
اگر این موضوع به عنوان کشف اطلاعاتی به ایشان گزارش شده است، نشاندهندهٔ عدم اطلاعرسانی صحیح به رهبری است. اما اگر با اطلاع کامل، آن را پیروزی اطلاعاتی قلمداد میکند، باید گفت که مانند همیشه در حال فریب مردم است.
این شیوه برخورد اطلاعاتی کاملاً اعتبار حکومت را خدشهدار کرده است. یک نمونه از ضعفهای اطلاعاتی و امنیتی، ورود نیروی نفوذی دشمن به ایران پیش از شروع جنگ بود که پهپادها را تنظیم و از داخل کشور شلیک کرد، پدافندها را از کار انداخت و حریم هوایی ایران را باز گذاشت. مقامات در آن زمان در خواب غفلت بودند و پرسش این است که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور چه عملکردی داشتند. این وقایع نشان میدهد که حکومت در این زمینه، فاقد اعتبار است و سناریوهای مطرح شده نخنما و تکراری هستند.
خانم عبادی، ادعای علی خامنهای برای برنامهریزی برای سرنگونی در یک پایتخت خارجی چه پیامی برای جامعه دارد؟ آیا او احساس خطر کرده، آیا این صدا را شنیده است؟
مسلماً آقای خامنهای احساس خطر کرده است که از انزوا خارج شده و خود را نشان داده تا اعلام کند هنوز زنده و در قدرت است. ایشان حتی روز اربعین، بر خلاف معمول سالهای گذشته، جرأت نکرد خود را نشان دهد. اما آنقدر احساس خطر از سقوط رژیم کرده بود که آن روز بیرون آمد و به قول خودش «از خطر استقبال کرد» تا به مردم نشان دهد که هنوز زنده است.
رهبر جمهوری اسلامی مذاکرهٔ مستقیم بین ایران و آمریکا را «بیفایده» و «ظاهربینانه» خوانده است. با توجه به پیامدهای جنگ ۱۲ روزه و تحریمها و اتفاقاتی که افتاد، او در داخل ایران مخالفانی دارد که موافق مذاکرات هستند. شما این شرایط را چگونه میبینید؟ به نظر میرسد او به تنهایی با ادامهٔ مذاکرات مخالف است و این اقدام را بیفایده میداند.
هرچند آقای خامنهای ظاهراً اعلام میکند که مخالف مذاکره است، ولی پنهانی در حال مذاکره است. البته مذاکرات آنها هنوز به نتیجه مطلوب نرسیده، زیرا جمهوری اسلامی به خواستههای آمریکا و دولتهای غربی رضایت نداده است. بنابراین، این حرفها ظاهر قضیه است؛ اما در نهان، طرفین نه تنها صحبت میکنند، بلکه در سالهای گذشته همکاری نیز داشتهاند.
علی خامنهای از کلمه «پیروزی» برای عملکرد جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل استفاده کرد. در حالی که گزارشها نشان میدهد که برنامه هستهای ایران به نوعی تخریب شد و مردم عادی از دست رفتند، چه دلایلی باعث شده در این بحرانی که وجود دارد، الان آن قدر روی روایت پیروزی پافشاری کند در حالی که هر لحظه ممکن است این آتشبس متزلزل باشد، بحران تشدید شود و مکانیسم ماشه فعال شود؟
علاوه بر مسائل ذکر شده، باید گفت که حریم هوایی ایران باز است؛ یعنی اسرائیل یا هر حکومت دیگری میتواند بدون نیاز به کسب اجازه وارد آسمان ایران شود، زیرا پدافندهای ما همان روز اول از کار افتادند. حکومتی بیلیاقت که دشمن خارجی وارد کشورش میشود، کارخانه پهپاد میسازد یا پهپاد را مونتاژ میکند و از داخل کشور شلیک میکند و باعث صدمات عمدهای میشود، آیا میتواند ادعای پیروزی کند؟ اینها تماماً شعارهایی برای فریب مردم است و خودشان نیز به آن شعارها باور ندارند؛ اما فکر میکنند با گفتن این حرفها به مردم قوت قلب میدهند تا از خانههایشان بیرون نیایند، اعتراض نکنند و به خیابان نروند. در واقع، قدرت آنها در سرکوب و کشتار مردم خودشان است. در مقابل دشمن خارجی، متأسفانه بسیار ضعیف و ناتوان هستند.
دقیقاً پیرو صحبت شما، سخنان رهبر جمهوری اسلامی دربارهٔ ایجاد «اختلاف و نفاق» در داخل و هشدار به منتقدان، چه پیامدهایی برای فضای سیاسی و مدنی ایران دارد؟ با توجه به اینکه بسیاری از مردم از شرایط حال حاضر ایران خسته شدهاند. بیآبی، بیبرقی، مشکلات اقتصادی که دارند و حالا این مشکلات را او «ایجاد اختلاف و نفاق در داخل» خوانده است. آیا باید منتظر سرکوب دوباره از سوی علی خامنهای و حامیانش باشیم؟
متأسفانه حکومت ضعف خود را در برابر دشمنان خارجی با سرکوب مردم ایران جبران میکند. یعنی هر چقدر که در مقابل بیگانگان ضعیف و ذلیل است، در مقابل مردم ایران سعی میکند تصویری قوی و قدرتمند از خود نشان دهد. از میزان بالای اعدامها میتوان متوجه شد که در داخل ایران چه میگذرد؛ پس از مدتها، اعدام در ملأ عام دوباره شروع شده است. تمام اینها برای اثبات این مسئله است که خامنهای نیز خود اعتراف کرد؛ خدای دههٔ ۶۰ زنده است. این یعنی همانطور که در دههٔ ۶۰ جوانان را بیرحمانه کشتیم، باز هم حاضریم شما را بکشیم تا بدانید ما باید در قدرت بمانیم و اجازه نمیدهیم مردم ایران نفس بکشند. البته این سرکوبها و خشونتها تا جایی اثر دارد و پس از آن دیگر اثر خود را از دست میدهد. دیدیم که ادعا میکرد «پیروان ما در گهوارهاند»؛ همان نسلی که در گهواره بودند و به وسیله جمهوری اسلامی تربیت شدند، چطور در جنبش «زن، زندگی، آزادی» به خیابان آمدند و بیپروا علیه حکومت صحبت کردند. مردم ایران روی دریای نفت خوابیدهاند، اما حداقل روزی سه ساعت قطع برق و آب دارند.
چطور بحرانهای داخلی، فشارهای اقتصادی و شکستهای منطقهای ایران میتواند چشمانداز آینده نظام را تحت تأثیر قرار دهد؟
نظام هیچ آیندهای ندارد، جز سقوط.
رهبر جمهوری اسلامی جنگ ۱۲ روزه را به «حرف گوش کن نبودن» ایران مقابل آمریکا ربط داده است. با توجه به اینکه او همچنان نمیخواهد مذاکره کند و این اتفاق را «بیفایده» خوانده و میخواهد رفتار گذشتهاش را پیش بگیرد، این اتفاق چه پیامدهایی ممکن است برای سیاست خارجی و امنیت ملی ایران داشته باشد؟
سیاست خارجی جمهوری اسلامی نه تنها اکنون، بلکه از روز اول اعلام کرده است که نابودی اسرائیل و بیرون کردن آمریکا از منطقه است، و این باعث شده که خسارات زیادی بر ایران وارد شود و این جنگ را بر ما تحمیل کرده است. من مخالف هر نوع جنگی هستم و بسیار متأسفم که به کشورم حمله کردند. اما اگر ما از ابتدا این سیاست خانمانبرانداز را نداشتیم، آیا هنوز در چنین شرایطی
با توجه به تداوم اعتراضها و تحریمهای انتخاباتی، ادعای علی خامنهای دربارهٔ حمایت اکثر مردم از حکومت تا چه اندازه با واقعیت همخوانی دارد؟ آیا او صدای مخالفان را نمیشنود؟
نمیدانم گوشهای او چقدر شنوا است و آیا اطرافیانش اجازه میدهند که صدای مردم به گوشش برسد یا خیر. اما با هر محاسباتی که نگاه کنید، حکومت در ضعیفترین حالت خود قرار دارد و تعداد طرفداران بقای شرایط موجود شاید بیش از ده درصد مردم نیستند. آنها نیز کسانی هستند که از حکومت منافع سرشاری دارند و نمیخواهند منافع خود را از دست بدهند.
کسی طرفدار این حکومت نیست؛ اگر هم تعداد معدودی خواهان بقای رژیم هستند، به خاطر حفظ منافع خودشان است، نه به خاطر خود رژیم.