من هر هفته از زیر آوار میام بیرون و دوباره شروع می کنم از نو! من هر هفته دوباره متولد میشم!
تولد، درد زایمان، کودکی، دبستان، راهنمایی، دبیرستان، دانشگاه، عشق، پیروزی، شکست، موفقیت، زمین خوردن، عاشقی، دوباره شکست، عاشقی، دوباره شکست، موفقیت، زمین خوردن، دوباره عاشقی، حالا دیگه وقت سفر شده، شهر جدید، کشور جدید، آدمهای جدید، دوستای جدید، دوباره عاشقی، حالا گریه، حالا لبخند، حالا جدایی، حالا آشنایی، دوباره شکست، حالا شرمندگی، خسته، ولی زنده، پایین، بالا.
…در این لحظه با خودم تصمیم میگیرم که بشینم و دیگه کم کم شروع میکنم متن برنامه این هفته رو نوشتن! با خودم میگم حتماً برنامه این هفته بهتر از برنامه هفته پیش میشه! ولی معمولاً میخورم به دیوار! و دوباره ...
دوباره اما عاشقی، حالا خستگی، دوباره خستگی، باز هم خستگی، یه ذره ناامیدی، باز دوباره خستگی، در اوج خستگی ولی امیدواری، امیدواری، امیدواری بیشتر، کار، کار، کار، استرس، لحظه زایمان، درد زایمان، برنامه در میاد، برنامه همین که در میاد یک ثانیه بعد از پخش میمیره و منم باهاش میمیرم و میرم دوباره زیر آوار!
ولی باز هر هفته از زیر آوار میام بیرون و دوباره شروع میکنم از نو!
در بخش ابتدایی متن این برنامه از یکی از اشعار «چارلز بوکوفسکی» به نام «پرنده آبی» استفاده شده است.