پس از عملیات تروریستی تهران در خرداد ۱۳۹۶ عکسها و اسامی برخی از نیروهای انتخاری توسط نیروهای امنیتی منتشر شد. اما غیر از این اطلاعاتی از آنها رسما داده نشد. حدس و گمانهای متفاوتی در مورد پس زمینهی قومی آنها مطرح شد و برخی نیز این گمانهها را رد کردند. به هر حال اطلاع بسیار اندکی از آنها در اختیار عموم قرار گرفته است. این اطلاعات برای فهم چگونگی جذب، انگیزهها، پس زمینه عمل، آموزش و چگونگی سازماندهی آنها ضرورت دارد.
دستگاههای امنیتی در ایران اطلاعی در اختیار عموم نمی گذارند مگر آن که هدفی تبلیغاتی از آن مد نظر داشته باشند. بدین ترتیب بسیار غیر محتمل است که اطلاع بیشتری از عاملان حمله به مجلس و بارگاه خمینی داده شود. اما راه فهم رفتار این گونه افراد کاملا بسته نیست. با نگاهی به روش جذب نیرو و آموزش گروههای تروریستی اسلامگرا اعم از شیعه و سنی می توان تا حدی وضعیت آموزشی و شغلی، چگونگی و چرایی جذب و آموزشهای ایدئولوژیک آنها را حدس زد.
پرسش این است که اعضای گروههای تروریستی اسلامگرا از کدام قشر اجتماعی هستند؟ تحصیلات آنها تا چه حدی است؟ چگونه برای عضویت در این گروهها آماده می شوند؟ تحت چه آموزشهایی قرار می گیرند؟ و چگونه و چرا جذب این گونه گروهها می شوند؟
جذب نیرو
مشاهدات نویسنده از نیروهای جذب شده به بسیج (با توجه به سه بار عضویت در بسیج برای اعزام به جبهههای جنگ در سالهای ۶۰ و ۶۱) در ایران و نیز گزارشهای مربوط به ویژگیهای نیروی جذب شده به القاعده، حزب الله لبنان، حماس، انصارلله، جندالله، طالبان، داعش و بوکوحرام نشان می دهند که گروهای اسلامگرا برای جذب نیرو و نیز آموزش نیرو از یک الگوی بسیار مشابه استفاده می کنند. سران جاه طلب این گروهها به سراغ جوانان ناراضی از وضعیت موجود خود (بازنده ها) می روند و با ایدئولوژی تلاش می کنند جای خالی منزلت اجتماعی، شغل و تحصیلات را برای آنها پر کنند.
البته عوامل جذب شده برای فعالیتهای تبلیغاتی و سازماندهی نیروهایی هستند با تحصیلات دانشگاهی، از خانوادههای متوسط و آشنا با برخی از مظاهر تمدن غربی، به اندازهای که برای برانگیختن تنفر و تغییر موضوع یا سوء استفاده گزینشی کافی باشد. درک این افراد از کشورها و گروههایی که دشمن می دانند و علیه آنها تبلیغ می کنند بسیار ساده و ابتدایی است. البته همین حد برای فعالیت آنها در جهت جذب نیرو و آموزش ایدئولوژیک کافی است. افزایش درک از دشمن توهمی طبعا به تبخیر شدن بخشی از تنفرها منجر می شود. به همین علت آن دسته از مقامات جمهوری اسلامی با سوابق بسیجی و انقلابی هنگامی که چند سال در اروپا و امریکا زندگی می کنند (به عنوان دیپلمات یا تاجر یا دانشجو) از میزان تنفر آنها نسبت به غرب کاسته می شود. جهل نقشی اساسی در تنفر بازی می کند.
عوامل عملیاتی
عوامل جذب شدهی عملیاتی و بومی نیروهایی هستند با تحصیلات اندک (سواد خواندن و نوشتن)، از خانوادههای کم درآمد، بیکار، ناراضی از وضعیت موجود اما با غیرت (قبیلهای، مردسالار و انسان هراسانه): "از حدود ۵۰ نفری که در دو سال گذشته به اتهام وابستگی و گرایش به القاعده دیدهام، این دو نفر تنها تحصیلکردههایی بودند که در میانشان وجود داشتند؛ مابقی عمدتاً از طبقات پایین جامعه بودند و ازنظر اقتصادی ضعیف. کارگر ساده، نانوا، دستفروش، واسطهٔ دست چندم بازار، خیاط، جوشکار و... . حداکثر سواد کلاسی آنها بهزحمت به دیپلم میرسید." (بهمن احمدی امویی در گزارش خود از زندان، گویا نیوز، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶) باورمندی به متون دینی و شریعت عاملی است که بعدا برای رسیدن به اهداف در جامعهای که اکثریت مسلمان هستند اتخاذ می شود.
گروهای اسلامگرا برای جذب نیرو و نیز آموزش نیرو از یک الگوی بسیار مشابه استفاده می کنند. سران جاه طلب این گروهها به سراغ جوانان ناراضی از وضعیت موجود خود (بازنده ها) می روند و با ایدئولوژی تلاش می کنند جای خالی منزلت اجتماعی، شغل و تحصیلات را برای آنها پر کنند.
اعضای طالبان عمدتا طلاب مدارس دینی در افغانستان و پاکستان بودهاند. پس زمینهی اجتماعی آنها جامعه روستایی و خانوادهی کم درآمدی است که فرزندان خود را برای تحصیل دین و آموزش قران به دست ملایان می سپارند. سرازیر شدن درآمدهای نفتی با انگیزههای گوناگون (ضد امریکایی، بسط حوزه نفوذ) باعث جذابیت گروهای اسلامگرا برای این افراد می شود. هم اسلامگرایان سنی و هم اسلامگرایان شیعه از این دسته افراد در پاکستان و افغانستان استخدام نیرو داشتهاند: جمهوری اسلامی برای تیپهای فاطمیون و زینبیون جهت جنگ در سوریه در کنار حزب الله لبنان و وهابیون برای جنگ در افغانستان، عراق و سوریه در جبهه ی مخالف. اعضای بوکوحرام با انگیزهی دریافت وام و فرار از سرکوب توسط این گروه جذب آن می شوند. برخی نیز به اجبار و در قالب سربازی اجباری استخدام می شوند. بخشی از نیروهای داعش از میان زندانیان و مجرمان با سابقه در زندان جذب شدهاند.
اما عناصر غیر بومی داعش داستانی متفاوت دارند. بنا به گزارشی که آکادمی نظامی وست پوینت در ایالات متحده منتشر کرده (آوریل ۲۰۱۶) اعضای خارجی جذب شده به داعش در عراق و سوریه (که عمدتا از کشورهای اروپایی و امریکای شمالی آمده بودند) عمدتا افراد تحصیل کرده بودهاند. علی رغم تحصیلات بالاتر اینها از حیث مهارتهای شغلی وضعیت قابل توجهی نداشتهاند. مهارتهای اداری و فنی آنها نیز اندک بوده است و قبل از پیوستن به داعش کارهای یدی و سطح پایین داشتهاند. این موضوع در افراد بومی استخدام شده توسط بسیج، حزب الله لبنان و طالبان و اعضای غیر بومی (افغانستانی و پاکستانی) نیروی قدس سپاه نیز به چشم می خورد. به نظر می آید که پیوستن به این نیروها با توجه به پرداختهای نسبتا خوبی که دارند (با توجه به سطح درآمد عمومی) و امکانی که برای ارتقای اجتماعی پیدا می کنند نوعی فرار از وضعیت شغلی دشوارشان نیز بوده است. اکثر افرادی که به بسیج در ایران می پیوندند ترک تحصیل کرده و به دنبال جایی برای کسب عنوان (ارتقای اجتماعی) و درآمد بودهاند.
آموزش عقیدتی
همه این افراد آموزش مذهبی خود در حد روخوانی قران و آشنایی با شریعت را از مساجد محل زندگی خود (در جلسات قران، مدارس دینی یا کلاسهای آخر هفتهی دینی) کسب کردهاند. شبکه تربیت روحانی در ایران و عربستان و پاکستان آموزشگران این گونه تعالیم را تامین می کنند. در گزارشهایی که از تربیت دینی طالبان و لشکر طیبه در مدارس پاکستان (استفن تنکل، داستان لشکر طیبه، کینگ کالج لندن، ۲۰۰۹) عرضه شده همین تعالیم ذکر شدهاند. در یک کلاس یک هفتهای می توان روخوانی قران را به افراد یاد داد (نیازی به فهم آن نیست). چگونگی رجوع به رسالههای توضیح المسائل نیز در عرض چند روز قابل آموزش است. پس از آن خود افراد می توانند به طور موردی یا با تماس تلفنی و پیامک پاسخ سوالات فقهی خود را پیدا کنند. چیزی فراتر از آن نه تنها به عمق باور مذهبی آنها کمک نمی کند بلکه ایجاد تردید و شک در آنها می نماید. از این جهت اطلاعات مذهبی اعضای این گروهها بسیار اندک است و این اندک بودن هدفمند و برنامه ریزی شده است.
ممکن است روحانیونی که اینها را آموزش مذهبی دادهاند نمی خواستهاند مشخصا تروریست بپرورند اما پایههای باورهای دینی و آشنایی با شریعت اسلامی را به آنها دادهاند تا بعدا بتوانند آنها را بر اسب جاه طلبی قدرت سیاسی سوار کنند. تعداد اندکی از روحانیون مساجد به صراحت تروریسم را تایید می کنند اما مبانی اسلامگرایی را انتقال می دهند و به صراحت نیز تروریسم را رد نمی کنند.
آموزش سیاسی
این آموزش خلاصه می شود در انتقال پنج نکته اصلی و محوری:
این که وفاداری اعضای این گروهها نباید به کشوری که در آن زندگی می کنند یا قشری که بدان تعلق دارند یا حرفهای که دارند یا دانشگاهی که رفتهاند باشد بلکه باید فقط به اسلام باشد (اسلام هویت) چون تنها اسلام است که انسانها را نجات می دهد؛
غرب و مدرنیته منشا همهی بدبختیهای بشر است و تمدن غربی هیچ دستاوردی بجز آزادی زنان ("فساد") و خوشگذرانی و لذت محوری و کفر و بدعت نداشته است؛ دولتهای موجود در دنیای اسلام (غیر از جمهوری اسلامی و داعش و طالبان) همه عروسکهای غرب هستند و باید آنها را خلع کرد؛ در مقابل غرب باید به صدر اسلام رجوع کرد (احیای امارت، خلافت یا حکومت اسلامی)؛ در مطالعهای که توسط کینگ کالج لندن انجام شده بالاخص نگرش نیروهای جهادی به مدرنیته و نقش آن در شکاف طبقاتی در جهان اسلام تاکید شده است. (جنگ، خشونت و تروریسم در دنیای معاصر اثر حارث سید)
غربیها به سرزمینهای اسلامی طمع دارند و باید برای بریدن دست آنها به هر اقدامی دست زد؛ مهمترین اقدام کسب قدرت، مقاومت در برابر دول غربی و نابودی مخالفان (عوامل سکولار دول غربی) است (جنگ ابدی اسلام و کفر، یا "مقاومت")؛
اسلام برای زندگی بشر کافی است و همه خواستهها و نیازها را باید در آن جستجو کرد؛ شریعت برای زندگی سالم و سعادتمندانه تعبیه شده است (اسلام شریعت)؛ و
تنها دو نوع جامعه وجود دارد: امت و بلاد کفر. از هر آنچه از بلاد کفر می آید تا حد ممکن باید پرهیز کرد (اسلام جماعت)
این پنج آموزه سه ویژگی دارند که آنها را برای اعضای بالقوه و بالفعل جذاب می سازند:
اینها سادهاند و همه پیچیدگیهای عالم و روایات و دیدگاههای رقیب در آنها نادیده گرفته شدهاند؛ مدل این نوع آموزش سیاسی، مارکسیسم بوده است. آموزههای سادهای مثل "جنگ طبقاتی" و "بورژوازی عامل امپریالیسم" در مارکسیسم جای خود را به جنگ "اسلام و کفر" و "سکولاریسم عامل امپریالیسم" در اسلامگرایی دادهاند؛
همهی مشکلات را به غرب نسبت می دهند و سرزنش را به جای دیگری می برند؛ طبعا افراد از این دیدگاه خشنود می شوند چون قرار نیست زحمتی بکشند و مسئولیتی احساس کنند؛ کافی است خود را در مقام قربانی جا بزنند (در مارکسیسم کافی است شما از طبقهی کارگر باشید. تا ابد هر کار خلافی انجام دهید قربانی "سیستم" بودهاید)؛ و
در این آموزهها دادن احساس خوب به خود، خود حق بینی و خود برتر بینی در جای دعوت به عقل و دانش و یادگیری نشسته است. به کار گیری عقل و دانش همیشه دشوار تر است از پیدا کردن احساس خوب بدون انجام هیچ کاری. به همین علت مواد دستگاههای تبلیغاتی حکومتها و جنبشهای اسلامگرا (از جمله سخنان رهبران آنها) مملو است از تعریف و تمجیدهای توخالی از هواداران که آنها هم عرض یا حتی بهتر از امت پیامبر اسلام تلقی می شوند.
بن بست ادراکیای که اعضای جذب شده قبل از جذب دچار آن می شوند (به دلیل انزوا و جدا افتادگی، حاشیهای شدن، تحقیر، طرد از جامعه یا خانواده، و احساس بیآینده بودن) به پذیرش این گونه نگرشها یاری می رساند. ارتقای افراد از بازنده به قهرمان و شهید می تواند بسیار انگیزاننده باشد.
—————————————————————
یادداشتها، آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان میکنند و بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.