اعلام آغاز بازگشت «فشار حداکثری» علیه ایران پیرو «یادداشت اجرایی» دونالد ترامپ وضعیت تازهای در رویارویی بین جمهوری اسلامی ایران و دولت آمریکا پدید آورده است.
البته امتناع جمهوری اسلامی از مذاکره هنگام بازگشت ترامپ به کاخ سفید از ابتدا هم تا حدی روشن بود. در عین حال، امکان مذاکره در آینده را نیز نمیتوان کاملاً منتفی دانست. اما این اتفاق محتمل از کریدور زورآزمایی دو طرف میگذرد که مدت زمان آن مشخص نیست.
تضاد هویتی، تنگناهای ساختاری و اختلاف زیاد مواضع دولت ترامپ و جمهوری اسلامی کماکان اجازه نمیدهد روابط ایران و آمریکا از حالت بحرانی خارج شود.
در این میان، دولت پزشکیان بازندهٔ اصلی احیای کارزار فشار حداکثری است. شکست آن فقط در فروپاشی رؤیای توافق با آمریکا و ترسیم چشمانداز امیدوارکننده برای برداشتن تحریمها نیست بلکه عامل مهمتر عیان شدن رؤیافروشیِ انجامشده در انتخابات و افشای بیشترِ ماهیت امنیتی و وابستهٔ آن است.
اظهارات مسعود پزشکیان در ستایش نهی خامنهای از مذاکره و سخنانش در مراسم راهپیمایی حکومتی سالروز ۲۲ بهمن در تأکید مجدد بر فصلالخطاب بودن فرامین رهبر جمهوری اسلامی نهتنها قرابتی با پزشکیان در دوران تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری نداشت بلکه گویی سعید جلیلی صحبت میکند.
پزشکیان در سخنرانی خود خطاب به ترامپ گفت: «اگر اهل مذاکره بودی، چرا این غلطها را میکردی!»
دلایلی که او و دیگر حامیانش در منطقی بودن مخالفت خامنهای با مذاکرات مطرح میکنند، جدا از تعارض با مواضع قبلیشان، نشانگر تصور خوشبینانه و خطای ادراکی در مورد ترامپ است؛ گویا قرار بوده ترامپ با دادن امتیازاتی مذاکره با آنها را شروع کند.
این در حالی است که ترامپ برجام را توافقی منفی و مشکلساز برای آمریکا خوانده و یکطرفه از آن بیرون آمده بود. تلاشهای جمهوری اسلامی برای اقناع جو بایدن به بازگشت به برجام بدون دادن امتیازهای معنادار و تغییرات در سیاست خارجی نیز به بنبست خورده بود.
طیف میانه و محافظهکار اصلاحطلبان و مسعود پزشکیان، با اطلاع از این وضعیت، به رؤیافروشی روی آوردند و وعدهٔ بیپشتوانهٔ رفع تحریمها را دادند و تحریمها را نتیجهٔ نقشآفرینی سعید جلیلی و اصولگرایان قلمداد کردند.
آنها مدعی بودند که با حضور نیروهای متعادل، بنبست در سیاست خارجی نظام به نفع مردم باز میشود. اما اکنون همان دلایل سعید جلیلی را مطرح میکنند و در تلاش هستند تا مشکل حکومت را در چالش مخالفت مردم با سیاستهای تحریمآفرین و امتناع از مذاکرهٔ مستقیم با دولت آمریکا برطرف کنند.
البته عباس عراقچی، وزیر خارجه، از ابتدا موضع بدبینانهای نسبت به انجام مذاکره داشت، اما پزشکیان، علی عبدالعلیزاده (نمایندهٔ مسعود پزشکیان در توسعه اقتصاد دریامحور) و جواد ظریف (معاون راهبردی رئیسجمهور) بر تنور خوشبینی و ایجاد انتظارات غیرواقعبینانه میدمیدند.
مقامات وزارت اطلاعات دولت پزشکیان نیز از ابتدا نظر مخالف در این خصوص داشتند. زمانی هم که علی لاریجانی، مشاور خامنهای در روابط خارجی، در صداوسیما دولت پزشکیان را به دلیل «ولع بلاوجه» در تمایل به مذاکره سرزنش کرد، معلوم شد که نظر نهاد ولایتفقیه نسبت به مذاکره با دولت دوم ترامپ که پیشتر «قاتل شهید سلیمانی» نامیده میشد، مثبت نیست.
راه برونرفت از بحران در روابط خارجی نیاز به راهحلی جامع داشت که از اساس با راهکارهای ناقص، نیمهکاره و غیرواقعبینانهٔ پزشکیان و حلقهٔ حامیانش عملی نبود. آنها بر روی گریزگاههای تاکتیکی حساب کرده بودند، اما از زمان جو بایدن معلوم شده بود که مصلحتاندیشی اعمالشدهٔ هستهٔ سخت قدرت در جریان برجام پاسخگوی انتظارات دولت آمریکا نیست.
اگرچه فرقی نیز بین جمهوریخواهها و دموکراتها در این خصوص وجود نداشت، ولی معلوم بود که ترامپ در اجرا سختگیرتر و آستانهٔ تحملش کمتر است. تضاد آمریکای ترامپ در سیاست جهانی با جمهوری اسلامی بیشتر است و تعارضات ایران و آمریکا را در منطقه افزایش داده است.
مصالحه و معاملهٔ پایدار با آمریکا بدون تغییر معنادار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و عقبنشینی از غربستیزی، شعار نابودی اسرائیل و تقویت بنیادگرایی اسلامی در قالب «جبههٔ مقاومت» امکانپذیر نیست.
جمهوری اسلامی نمیتواند اتکا به شرق را گسترش دهد و درعینحال انتظار داشته باشد با توافقات تاکتیکی بتواند مناسباتش با غرب را از بحران و تنگنا خارج کند. در واقع در چارچوب استراتژی امنیت ملی موجود، ظرفیتی برای گشودن بنبست سیاست خارجی وجود ندارد؛ ضمن آنکه موقعیت ژئوپلیتیک و بافت امنیتی ایران به گونهای است که امکان رشد برای یک ایران نامتخاصم بیشتر فراهم است؛ ایرانی که به دنبال روابط متوازن و عاری از تنش با همهٔ قدرتهای جهانی باشد.
وضعیت سیاسی و اجتماعی دولت پزشکیان
این اتفاق و این وضعیت موقعیت اجتماعی دولت پزشکیان را متزلزلتر کرده و فقدان اعتبار اخلاقی آن را برجستهتر ساخته است. بار دیگر معلوم شد که تسلیم و عقبنشینی در برابر نهاد ولایتفقیه و محافظهکاری راهگشا نیست و نمیتواند نظر هستهٔ سخت قدرت را نسبت به تغییرات سیاسی و فرهنگی تغییر دهد.
در این شرایط، انتظار میرود که پزشکیان با ریزش بیشتر رأی و تشدید بحران اعتماد مواجه شود. اما مشکل اصلیتر او و دولتش تشدید بحران اقتصادی بهویژه در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه و مرگ کامل برجام است.
جهش چشمگیر قیمت دلار در یک هفته هشداری جدی است که اثرش را بر نرخ تورم هم خواهد گذاشت و عملکرد دولت چهاردهم، برخلاف ادعاهایی که داشت، از دولت ابراهیم رئیسی در حوزهٔ اقتصادی بدتر خواهد شد؛ همان وضعیتی که بعد از خروج آمریکا از برجام در دولت دوم حسن روحانی رخ داد.
البته فعلاً واکنش بازار در حد سال ۱۳۹۷ گسترده نیست، اما نبود چشمانداز امیدوارکننده و خالی شدن دست قوهٔ مجریه میتواند زمینهساز جهش قیمتها در سال آینده شود، بهویژه که افزایش کسری بودجهٔ دولت محتمل است.
در این میان، اگر دولت ترامپ بتواند در سایهٔ «فشار حداکثری ۲» فروش نفت ایران را کاهش دهد، تکانههای منفی اقتصادی شتاب بیشتری میگیرد. در این میان، دولت چین نقش مهمی داشته و چهبسا تعیینکنندهٔ اصلی فرجام بازگشت «فشار حداکثری» باشد.
عامل مهم بعدی تروئیکای اروپا هستند که با فعال کردن مکانیسم ماشه، به دلیل بازگشت دوبارهٔ تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، میتوانند تأثیرات منفی بهمراتب بزرگتری بر اقتصاد نحیف و لرزان ایران بگذارند.
در این میان، اثرگذاری کارزار ترامپ به تصمیم دولت چین در تداوم یا کاهش و یا قطع خرید نفت از ایران وابسته است. امید جمهوری اسلامی و دولت پزشکیان به این است که تشدید تنش بین دولتهای چین و آمریکا اجازه ندهد که چین تغییری در مبادلات تجاری خود با ایران ایجاد کند.
چین، حتی اگر این انتظار جمهوری اسلامی را که مزیت ویژهای بهواسطهٔ خرید نفت ارزان دارد، برآورده کند، در صورتی که مکانیسم ماشه فعال شود، در اجرای قطعنامههای سازمان ملل با وضعیت سختی مواجه خواهد شد.
اما مسئله فقط چین نیست. چین نفتی را از جمهوری اسلامی میخرد که با نفتکشهای غیرتحریمشده به این کشور منتقل شود. دولت ترامپ در حال تلاش برای مهار و خنثی کردن فعالیت شبکههایی معروف به «ناوگان سایه یا ارواح» که نفت ایران را در پوشش کشورهای دیگر به چین منتقل میکنند و تحریمها را دور میزنند.
حتی اگر چین پذیرای خرید نفت ایران باشد، اما مجاری انتقال پنهانی بسته یا محدود شود، درآمد جمهوری اسلامی کاهش مییابد. در این شرایط، میتوان انتظار داشت که خروج سرمایه از کشور سرعت بگیرد و چین و روسیه نیز اقدام به سرمایهگذاری در ایران نکنند.
بنابراین، دولت پزشکیان علاوه بر بیاعتباری سیاسی، با مشکلات اقتصادی بیشتری مواجه میشود و ناگزیر از تولید پول بیپشتوانه خواهد شد. شاخص فلاکت اقتصادی نیز بدتر شده و وعدههای کاهش تورم و رونق فضای کسبوکار محقق نخواهد شد.
همچنین مرگ محتمل برجام و بازگشت تحریمهای سازمان ملل، بر اساس نوع استدلالی که پزشکیان و ظریف در ایام رقابتهای انتخاباتی داشتند، جمهوری اسلامی را مسئول قرار گرفتن دوباره در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد بهعنوان تهدیدی برای صلح جهانی معرفی خواهد کرد؛ امری که آنها سعید جلیلی را مسئول آن معرفی میکردند، درحالیکه خامنهای را از این مسئله تبرئه میکردند و مدعی بودند که در صورت حضور آنها در ساختار دیپلماسی نظام، چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.