میگفت:«باید مادر باشی تا بدانی چه میکشند. بچههایی که هر جایشان درد میکند، به سراغ مادرشان میایند تا خوبش کند، اما با چه؟ همه چیز زیر آوار مانده، گاهی حتی شویشان، مادرشان، یا فرزندشان.»
میگفت:«زن کرد مثل سرو ایستاده است، سر خم نمیکند. گرسنگی میکشد و نمیگوید گرسنهام.»
میگفت:« قبل از زلزله ماشین به روستایشان نمیرسید، وای به امروز. زنان خودشان گور کندند برای دفن شوهرهاشان.»
این واگویههای زنی بود که در اولین روز پس از زلزله در میان همهمه عزاداری زنان دیگر فریاد میکشید.
آنها که زلزلههای بزرگ را تجربه کردهاند میگویند روزهای اول، شوک ناشی از آوار آنقدر زیاد است که هیچ کس انگار نمیفهمد که زندگی چگونه میگذرد. اما کم کم داغها تازه میشود و زخمها عفونت میکند و گرسنگی را دیگر نمیتوان فراموش کرد.
اما آیا این تجربه، تجربهای است انسانی که در آن، زن و مرد و پیر و جوان نمیشناسد و همه به یکسان در معرض آسیب قرار دارند؟ یا زنان تجربهای متفاوت را زندگی میکنند؟
پاسخ اعظم بهرامی، کارشناس زنان و محیط زیست ساکن ایتالیا، به این پرسش این است:«اگر از منظر تفاوت در نیازها و توانمندیها به این موضوع نگاه کنیم، به نظرم این جا ضرورت پیدا میکند که این موضوع را به شکل زنانه و مردانه ببینیم. یعنی به معنای نگاه جنسیتی به سانحهای که مردم آن اقلیم از آن آسیب دیدهاند، نیست. در واقع واشکافی این ماجراست تا در گذار از این بحران و مراحل پس از آن، به نیازهای مردم و تفاوت نیازهای افراد، با دقت نظر بیشتری بررسی کنیم.»
با این که سالهاست فعالان مسایل زنان در تلاشند تا برابری را در میان زنان و مردان در قوانین و فرهنگ سنتی و اجتماعی ایجاد کنند، اما همچنان زنان ایرانی با نابرابریهایی آشکار دست و پنجه نرم میکنند. از این که براساس قوانین جمهوری اسلامی مرد رئیس خانواده محسوب میشود و با فقدان او خانواده به عنوان خانواده بیسرپرست شناسایی میشود، تا فقدان امنیت برای زنان در موقعیتهای بحرانی و غلبه فرهنگی که زنان را خانهنشین و خانهدار معرفی میکند، همه و همه سبب میشود تا در صورت وقوع بحران، زنان در موقعیت دشوارتری قرار گیرند.
اعظم بهرامی در این مورد میگوید:«آمار این مساله را به شکل جهانی نشان میدهد و به نظر من انکار ناپذیر است. مثلا در سونامیکه سال ۲۰۰۵ اتفاق افتاد، اعلام شد که ۸۵ درصد کشته شدگان، زن بودند. حتی در خود زلزله بم، ۲۵۰۰ تا سه هزار زن، خانواده هاشان را از دست دادند و خودشان تبدیل شدند به سرپرست خانوار. به نظرم این مساله نشان میدهد که در حوزه گذار از آن بحران طبیعیای که اتفاق افتاده و بعد از آن، نیاز هست که ما این [مشکلات زنان و مردان] را به صورت دوپارهی مجزا از هم ببینیم.»
مراقبتهای بهداشتی از زنان باردار
اما این تنها تفاوتهای اجتماعی و حقوقی زنان و مردان نیست که مواجهه با بلایای طبیعی را برای زنان دشوارتر میکند. زهرا صفوی، بهداشتیاری در منطقه سرپل ذهاب در مورد وضعیت مادران باردار و کودکان زیر یک سال که تحت مراقبت زنان قرار دارند میگوید:«براساس پروتکلی که در منطقه اجرا میشود، مادران باردار باید از ماه چهارم بارداری مکملهای غذایی را مصرف کنند کهمتاسفانه داروهایشان زیر آوار مانده و به این مکمل ها دسترسی ندارند. همچنین برای بچههای زیر یک سال، قطره آ.ث و قطره آهن را داریم که متاسفانه[زلزله زدگان] دسترسی به اینها ندارند و فعلا برای ادامه مصرف،هنوز مکملها توزیع نشده است.»
لازم به یادآوری نیست که با توجه به مشکلات تغذیهای که گریبانگیر اکثر نقاط روستایی در ایران است، قطع شدن این مکملهای غذایی میتواند آثاری جبران ناپذیر برجای بگذارد.
نوار بهداشتی، ضرورت زنانه یا معضل فرهنگی
اما این فقط فقدان مکملهای ضروری نیست که مساله ساز است. در هیاهوی کمک به زلزلهزدگان غرب ایران، طرح ضرورت تهیه نوار بهداشتی برای زنان زلزله زده، پرده از بخشی از فرهنگ ایرانی برداشت که تا پیش از این، کمتر به آن پرداخته شده بود. تنها یک پست اینستاگرامی یک بازیگر سرشناس زن ایرانی، ۴۰ هزار واکنش به دنبال داشت؛ واکنشهاییکه اکثر آن در تقبیح طرح پریود شدن زنان و نیاز آنان به نوار بهداشتی به عنوان یک ضرورت بهداشتی بود. این واکنشها در حالی مطرح شد، که به نظر میرسد که زنان ایرانی در تلاشند تا جایگاه اجتماعی-سیاسی خود را ارتقا دهند. این که سالهاست زنان بیش از نیمیاز جمعیت دانشگاهی کشور را تشکیل میدهند، نمونهای از این تلاش است. اما اعظم بهرامی میگوید که تلاش زنان به تنهایی کافی نیست:«این نشان میدهد که طی فرآیند اجتماعی، حداقل در مرحله گذار، وقتی برابریخواهی در جامعهای مطرح میشود، در قالب جنبشی اجتماعی که زنان آن را پیش میبرند، خواست شهروندان میتواند خیلی خیلی موثر و مهم باشد ولی کافی نیست. شرط لازم دیگری وجود دارد که آن ابزار قانون است، ابزار اجرایی است، و این که حمایت از طرف دولت، سازمان و ساخت و کار دولتی وجود داشته باشد. شما ببینید در همین موضوع، چه قدر سازمان زنان یا حتی خانم ابتکار اعلام کرده اند که ما همکاری میکنیم یا وجود داریم، حضور داریم، یا تشکر کنند از این همه تشکل های زنان که داشتند کار میکردند؟ من در توئیتر چند کامنت ساده از خانم مولاوردی خواندم. این نشان میدهد که به هرحال در راس سیستم تصمیم گیری، محدودیتهایی وجود دارد که به آن تن دادهاند و پذیرفتهاند یا این که محدودیتهایی وجود دارد که قانون از رسیدگی به آن عاجز است. »
با همه بحث و گفت و گوها در فضای مجازی، زهرا صفوی میگوید که مشکل تامین نوار بهداشتی در منطقه زلزله زده حل شده است: «خوشبختانه از این نظر، ما مشکلی نداشتیم و حجم بالای کمک هایی که شد، نیاز مردم را برطرف کرد.حرکتی که من فکر نمیکردم که اتفاق بیفتند. ولی کنار پوشک بچه، نوار بهداشتی هم وجود داشت. علاوه بر این در بسته های کمکهای مردمی هم قرار دادهبودند. از این نظر مشکلی نبود.»
از خانم صفوی پرسیدم:« اما گفته شده از آن جایی که امدادگران مرد این لوازم را بین خانوادههای زلزلهزده توزیع میکردند، و یا این که استفاده از نوار بهداشتی جا نیفتاده و زنان از دستمال استفاده میکنند، خیلی از این کمکها در واقع بیفایده مانده. آیا این حرفها صحت دارد؟»
زهرا صفوی پاسخ داد:«نه، مردم منطقهی ما از نظر فرهنگی در این زمینه غنی هستند و فکر نمیکنم موردی باشد که بخواهند از دستمال استفاده کنند. همین طور که گفتم حجم بالایی از کمک ها، قسمت اعظمش نوار بهداشتی بود برای بانوان، که این ها توزیع شدند.»
زنان روستایی توامندترند
با همه مسایل و مشکلاتی که گریبانگیر زنان روستایی زلزله زده است، اعظم بهرامیمعتقد است که زنان روستایی از توانمندی بالاتری نسبت به زنان شهری برخوردارند: «در روستاهای ایران، زنان نقش بسیار ویژهای دارند. مثلا شما میبینید که همپای مردان در حوزه کشاورزی و دامداری کار میکنند، حتی در قسمت ایلات و عشایر، زنان پیشقدم هستند و فقط بازار و در واقع خرید و فروش است که به دست مردها اداره میشود. وگرنه تولید و فن آوری به دست زنان انجام میشود. به خاطر همین، وقتی چنین آسیبی به منطقه وارد میشود، موضوع زنان میتواند در این جا اهمیت پیدا کند.»
زلزله غرب ایران نیز میرود تا روزهای بحرانی خود را پشت سر بگذارد، شور و هیجان امدادرسانی فروکش کند و داوطلبان به زندگی عادی خود بازگردند. از خانم صفوی میپرسم مهمترین نگرانی زنان زلزله زده چیست؟ «سرپناه. اینها اکثرا نگران هستند که خانه هایشان تخریب شده و وسایلشان کاملا از بین رفته. بیشتر استرسشان برای همین است و البته منهای کسانی که سرپرست خانواده شان هم از بین رفته یا داغ دیده اند و بچه هایشان فوت شده... الان اصلیترین مشکلشان، اصلیترین نگرانی و استرسی که دارند بحث سرپناه است.»
"سرپناه، امنیت، تامین آینده کودکان" به گفته اعظم بهرامی، تجربه نشان داده اینها مهمترین خواسته زنان در مناطق بحران زده است. «پس از زلزله بم، نظرسنجی انجام میشود بین زنان و مردانی که در زلزله بم آسیب دیده بودند.در پاسخ به این پرسش که اولویت بندی شما برای نگرانیهای فعلی و پس از بحران چیست،دغدغهی اصلی زنان،ناامنی بود، ترس و نگرانی از سارقین منطقه. و این که وضعیت ساخت و ساز چه طور پیش برود، زیرا میخواستند زودتر به وضعیت [عادی و] مدرسه و زندگی بازگردند. و همینطور از شیوع بیماری ابراز نگرانی کرده بودند. در حالی که دغدغه اصلی مردان، بیکاری جوانان منطقه و قیمت زمین بود. و این که نمیتوانند به زندگی سابقشان بازگردند. »