بازگویی ماجرای انتقال مواد منفجره در ساک برخی ازحجاج به عربستان سعودی در ایام حج ۱۳۶۵ در مصاحبه حجتالاسلام احمد منتظری با برنامه «خشت خام» منجر به واکنش محسن هاشمی رفسنجانی شد.
احمد منتظری در این برنامه در رد تکرار ادعای رسمی جمهوری اسلامی از سوی مجری در انتساب این عملیات خرابکارانه به سیدمهدی هاشمی به خاطرات آیتالله حسینعلی منتظری استناد کرد که اقدام فوق از سوی شش پاسدار انجام شده است که با رئیس سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام همکاری داشتهاند.
بعد از این برنامه محسن هاشمی رفسنجانی که اکنون رئیس شورای شهر تهران است، در نامهای به احمد منتظری با تکذیب این ادعا مدعی شد که پدرش نقشی نداشته و آن کار را جمعی خودسر انجام دادهاند. او همچنین کشاندن پای اکبر هاشمی رفسنجانی به آن ماجرا در غیاب مستندات را عملی «غیر اخلاقی» و «غیر عقلانی» به شمار آورد!
رویارویی فرزندان آیتالله منتظری و اکبر هاشمی رفسنجانی فقط مرتبط با متن این رویداد نیست، بلکه در سطحی فراتر تقابل حقیقت و مصلحت را نمایان میسازد. آرایش سیاسی دهههای هشتاد و نود که منتظریها، خمینیها و رفسنجانیها را در برابر انحصارطلبی و اقتدارطلبی خامنهای در یک جبهه قرار داده است، نمیتواند پایدار بماند.
نقب زدن به حوادث دهه شصت، دو قطبی «اصلاح و جبران اشتباهات» مد نظر آیتالله منتظری و اصرار خمینیها و رفسنجانی و خامنهای و جناح چپ در «استمرار وضع موجود و انحرافات» را زنده میسازد و این بحثها تا کشف حقیقت ادامه خواهد داشت.
مصلحتسنجیهای مقطعی سیاسی ناتوان از آن است که این شکاف تاریخی را ترمیم کند. پیشرفت ایران و رعایت حقوق ملت به میزان زیادی نیاز به کشف حقیقت و رمزگشایی از اتفاقات دهه شصت و همچنین دادخواهی همه ادوار تاریخ بعد از انقلاب دارد.
دیگر حاشیه مهم این ماجرا برآشفتن حامیان رفسنجانی و زیر سؤال بردن ادعای احمد منتظری بود که با مشی اعتدالی رفسنجانی تطبیق نمیکند. اما بررسی تاریخ حکم به ابطال معیار این افراد میدهد. رفسنجانی در ادوار مختلف حضور خود در قدرت مشی و مواضع متفاوتی داشته است و ادعای اینکه رفسنجانی همیشه فرد معتدل و میانهرو بوده، افسانهای بیش نیست.
رفسنجانی در سالیان نخستین انقلاب و تا ۱۳۶۵ از چهرههای اصلی افراطگرایی در نظام بود. بعد از آن هم اگرچه به تدریج در فرایندی تدریجی به سمت تعدیل مواضع حرکت کرد، اما این اعتدال نسبی و در برابر بخش تندروی حکومت موضوعیت داشت و او هیچگاه در کسوت یک دولتمرد پایبند به خردورزی و بوروکراسی قرار نگرفت. همچنین سایه مناقشات قدرت تا پایان عمر بر سر او سنگینی میکرد و مصلحتسنجیهای سیاسی او اجازه نداد تا نقدی اصولی به مشکلات ساختار قدرت بعد از انقلاب انجام دهد.
ادعای محسن هاشمی رفسنجانی که پدرش همیشه رابطه خوبی با آیتالله منتظری داشته، نیز درست نبوده و حداکثر بخشی از واقعیت را بازتاب میدهد. روابط او با آیتالله منتظری نیز مانند سیاستورزیاش دستخوش دگرگونی شد. تا سال ۱۳۶۵ روابط حسنه بود و حتی رفسنجانی بر خلاف تمایل آیتالله خمینی در تعیین قائم مقام، این کار را در مجلس خبرگان انجام داد و در تعیین آیتالله منتظری به عنوان قائم مقام رهبری نقشآفرینی مؤثری داشت. اما از سال ۶۵ به بعد و به موازات تیره شدن روابط احمد خمینی و برخی از رهبران جناح چپ با آیتالله منتظری، او نیز فاصله گرفت.
سیدمهدی هاشمی در دو نامهای که قبل از بازداشت به آیتالله منتظری نوشته است، استدلال کرده که توصیه به صبحت با احمد خمینی و اکبر هاشمی رفسنجانی را پذیرفته است اما از خلال صحبتها دریافته که آنها نه تنها تمایل به حل مسئله ندارند بلکه به دنبال مشکلسازی برای بیت آیتالله منتظری نیز هستند.
رفسنجانی با پروژه برکناری آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری همراهی کرد و تلاش او برای تعدیل نظر آیتالله خمینی، هدف جلوگیری از برخورد تند که ممکن بود به صدمه جسمی و یا زندانی شدن منجر شود، را دنبال میکرد نه حفظ موقعیت سیاسی و حرمت آیتالله منتظری. در این راستا او در کل روی خوشی به ترور شخصیت آیتالله منتظری نشان نداد و بمانند دیگر پروژههای بزرگ حذف سیاسی در بین نیروهای انقلاب، کوشید تا در جلوی صحنه حضور پر رنگ نداشته باشد.
طرح روابط خوب رفسنجانی با خاندان آلسعود نیز باعث رفع اتهام از رفسنجانی نمیشود. روابط خوب مربوط سالیان ریاست جمهوری او تا پایان دهه هشتاد شمسی است. رفسنجانی بعد از فاجعه حج خونین تندترین اظهارات تاریخی مقامات جمهوری اسلامی علیه مقامات حکومت عربستان سعودی را به زبان آورد؛ از جمله این اظهارات:
«ما با راندن حکام آل سعود در کوره راهی که این خبیثها انتخاب کردهاند، آنها را به جهنم و مرگ حتمی میرسانیم...»
مروری بر خطبههای نماز جمعه رفسنجانی تا پیش از ریاست جمهوری نشانگر نطقهای آتشین علیه حکام سعودی است. کسی که چنین دیدگاهی در سال ۱۳۶۶ داشته، میتوانسته در رأس پروژه انتقال مواد منفجره و ایجاد بحران برای حکومت عربستان سعودی در سال ۶۵ نیز باشد.
اما فقدان مواضع ریشهدار اصولی در سیاستورزی رفسنجانی و حجم بالای مناسبات نوسانی در همین مناسبات با آلسعود به خوبی روشن است که ظرف دو تا سه سال از فرستادن آنها به جهنم، به تنشزدایی وبرقراری روابط دوستانه تغییر جهت میدهد! در حالی که در سیاستهای کلان حکومت عربستان سعودی تغییری ایجاد نشده بود و در فرازی از وصیتنامه آیتالله خمینی که قرار بود نصبالعین مسئولان باشد، نیز گنجانده شده بود «اگر از صدام بگذریم، از فهد نمیگذریم!»
اما در خصوص متن مناقشه نخست باید توجه داشت که احمد منتظری خاطرات مکتوب پدرش را روایت و تکمیل کرده است که در آن نه رفسنجانی به صورت قطعی به اطلاع از ماجرای انتقال مواد منفجره به مکه و مشارکت در آن پروژه امنیتی محکوم شده و نه در عین حال به صورت قطعی تبرئه شده است.
پاسدار مطلعی از جمع شش نفره مجری که پیش آیتالله منتظری آمده و شهادت داده بود، آن جمع را از همکاران رفسنجانی معرفی کرده است. از این رو همانطور که احمد منتظری به درستی خواهان تشکیل کمیته حقیقتیاب شده، موضوع علیرغم گذشت ۲۵ سال هنوز در مرحله تحقیقات ابتدایی است و حجم موارد نامکشوف و مبهم آن بیشتر از دانستههاست.
انتظار طرح مستند و مدرک در این چارچوب از سوی محسن هاشمی منطقی نیست، چرا که اسباب آن فراهم نیست. فعلاً یک شاهد دست اول، و نیز راوی معتبری مانند آیتالله منتظری وجود دارد و همین مسئله برای شروع تحقیقات کفایت میکند.
محسن رفسنجانی روی بعد اخلاقی ماجرا مانور داده است، در صورتی که پدر او در این زمینه آسیبپذیر و شایسته نکوهش است. در شرایطی که پدرش به زعم او اطلاع داشته که جمعی خودسر آن ماجراجویی و اقدام مغایر با منافع ملی را انجام دادهاند، چرا در برابر ادعای رسمی نظام در اتهامزنی بدون استناد به مهدی هاشمی سکوت کرده است؟ این رفتار او مصداق بارز بیاخلاقی است.
در اعترافات انتسابی به مهدی هاشمی که با توجه به شرایط بازداشتش اعتبار آنها زیر سؤال است، او به صراحت اقدام فوق را زیر نظر هاشمی رفسنجانی دانسته است. جالب است علی رغم طرح این موضوع در گذشته، هیچگاه نه خود اکبر هاشمی رفسنجانی و نه خانوادهاش اعتراضی نکرده بودند. برای روشن شدن ماجرا بخش مربوطه در اعترافات منتسب به مهدی هاشمی به شرح زیر ارائه میشود:
«یک روز برادر [...] به دیدن من آمد و اعتراف کرد که اکیپ مأمور به مکه عبارت بودهاند از (افرادی را گفت که من فقط نام [...] و خودش یادم هست) گفت که قضیه از روز اول توسط آقای هاشمی رفسنجانی به برادر [...] پیشنهاد شده و ایشان با برادر [...] مسئول اطلاعات [...] مطرح کرده و در واحد اطلاعات برادر [...] و چند نفر دیگر را مأمور کرده که پیگیری نمایید. برادر [...] اضافه کرد که ما دو تا طرح داشتیم یکی طرح گز که توسط جعبههای گز مقادیری مواد به مکه رساندیم و سالم رد شد و طرح دوم لو رفت و افراد دستگیر شدند... یکی از مواردی را که به من گفت این بود که برادر [...] و [...] با چند نفر از نمایندگان مجلس تماس گرفته و گفتهاند چرا این مسئله مکه را پیگیری نمیکنید... ... بعد از اینکه آیتالله منتظری مطمئن شده بودند که کار توسط [...] انجام گرفته به آقای موسوی اردبیلی فرمودند اگر آقای هاشمی را دیدی از قول من بگویید این چه کاری بود کردید. رفسنجانی نیز در جواب گفته بودند اگر طرح موفق شده بود که نمیآمدید تشویق کنید، ولی چون لو رفته است انتقاد میکنید».
اما در پرتو اطلاعات موجود، گمانهها و نشانههای قابل اعتنایی وجود دارد که انگشت اتهام را به سمت مقامات نظام و یا جریانهای با نفوذ در بلوک قدرت دراز میکند. در زمان انجام این عملیات خنثیشده، مهدی هاشمی تحت کنترل وزارت اطلاعات بود و امکان برنامهریزی و سازماندهی چنین حرکتی را نداشت و همین امر مستمسک دستگیری او میشد که او در پی گریز از آن بود.
احمد خمینی سالها بعد در رنجنامه به صراحت میگوید اگرچه با این روشها موافق نیست اما برای انجام کارهای انقلابی راهی غیر از این موارد وجود ندارد!
مهندس میرحسین موسوی یکی از دلایل استعفای خود را حمل مواد منفجره در ساکهای حجاج بدون اطلاع دولت میداند که اثرات فاجعهبار در سیاست خارجی داشته است. از این سخنان معلوم میشود آمران و عاملان از جریانات خودسر نبودند و گرنه چه دلیلی دارد که مهندس موسوی نسبت به مطلع نبودن دولت اعتراض کند.
هاشمی رفسنجانی در نیمه اول دهه شصت رابطه نزدیکی با نیروهای عملیاتی خارج از کشور که در آن مقطع در سپاه و یا وزارت اطلاعات فعالیت میکردند، داشته است. یکی از پروندههای مهم جمهوری اسلامی، اطلاع از چگونگی فعالیت اقدامات خرابکارانه، تروریستی و تهاجمی علیه نیروهای اپوزیسیون و اهداف خارجی در دهههای شصت و هفتاد است.
انداختن بار مشکلات بر دوش کسانی که در مخمصه قرار گرفتهاند و یا امکان دفاع از خود را ندارند، در هنگام گرفتار شدن در مخمصهها یک الگوی رفتاری در جمهوری اسلامی است. به عنوان مثال در هنگام انفجار بمب در حرم امام رضا، برخی از زندانیان سازمان مجاهدین خلق را به تلویزیون آوردند و آنها مسئولیت انفجاررا بر عهده گرفتند، بعداً خود نظام رسماً اعلام کرد که آن ادعا غلط بوده است.
در زمان کشف قتلهای زنجیرهای اخبار تأیید نشدهای شایع بود که برخی از مقامات از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی به محمد خاتمی پیشنهاد کرده بودند، برای حفظ آبروی نظام و جلوگیری از تبعات منفی، برخی از زندانیان سیاسی را بیاورند تلویزیون تا مسئولیت آن جنایتها را بر عهده بگیرند و سپس وزارت اطلاعات از درون جراحی شود که رئیس دولت اصلاحات نپذیرفت.
منتهی موارد پیشگفته اجزای یک فرضیه هستند که هنوز قطعیت آن ثابت نشده و نیاز به تحقیق و دستیابی به اطلاعات و مدارک دارد.
اهتمام بیت آیتالله منتظری برای روشن شدن مسائل اصلی تاریخ بعد از انقلاب و بخصوص دهه شصت کار بسیار ارزشمندی است که هم برای ثبت حقیقت تاریخی اهمیت دارد و هم برای درس گرفتن و بازدارندگی در برابر اقدامات غلط و فاجعهآفرین.