لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۲۵

آتش‌بس در غزه؛ از اما و اگرها تا «انحطاط و ورشکستگی» در تهران


نمایی از اردوگاه خان یونس در جنوب نوار غزه
نمایی از اردوگاه خان یونس در جنوب نوار غزه

ماجرای توافق آتش‌بس در غزه اگر از از روز یکشنبه ۳۰ دی‌ماه عملی شود حاوی نکات روشنی است. آتش‌بس میان اسرائیل و حماس یک پیشرفت مهم است، پیشرفتی که هم دولت مستقر آمریکا (دولت بایدن) و هم دولت آینده (دولت ترامپ) مدعی نقش محوری در تحقق آن هستند.

واقعیت شاید در میانهٔ این دو مدعا باشد. کار تدارکاتی و چانه‌زدن‌های اصلی برای حصول توافق را در تمامی سال گذشته دولت بایدن همراه با متحدان منطقه‌ای‌اش، یعنی قطر و مصر، پیش برد. ادغام تیم ترامپ در این مذاکرات و فشارها و وعده‌های رئیس‌جمهور منتخب آمریکا به هر دو طرف درگیری هم نقشی موثر در این ماجرا داشت.

توافقی که بر بستر ضعف «محور مقاومت» به دست آمد

پافشاری دو طرف بر خواست‌های حداکثری خود از عوامل اصلی شکست آتش‌بس اول و عدم دستیابی به توافقی تازه بود. این‌که حالا بالاخره توافق تازه‌ای به دست آمده در وجهی مهم به ضربات سخت به توان نظامی حماس و فراتر از آن به پشتیبان اصلی آن یعنی «محور مقاومت» تحت هدایت و حمایت جمهوری اسلامی برمی‌گردد.

در مقیاسی گسترده‌تر، ضرباتی که به حزب‌الله به خاطر ایجاد جبهه‌ای جدید به سود حماس و علیه اسرائیل وارد شد، نه تنها توان نظامی آن را به شدت تحلیل برد، بلکه به نقش پررنگ آن در حیات سیاسی لبنان هم پایان داد، به گونه‌ای که لبنان حالا رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جدیدی دارد که متحد و دمساز با حزب‌الله و تهران نیستند و کل شاکله سیاسی این کشور به سوی غرب و کشورهای عربی رقیب جمهوری اسلامی متمایل شده است. ضربات نظامی و سیاسی سخت به حزب‌الله در کنار ضرباتی که به امکان مانور نظامی و مستشاری جمهوری اسلامی در سوریه فرود آمد به سهم خود زمینه‌ساز سقوط بشار اسد هم شدند.

به این ترتیب «محور مقاومت» جمهوری اسلامی که قرار بود «یاور» حماس در مقابله با اسرائیل باشد خود با تحولات لبنان و سوریه به حضیضی کم‌سابقه دچار شد. فشارها در عراق برای انحلال حشد الشعبی و حملاتی که اسرائیل و متحدان آن علیه حوثی‌ها در یمن انجام دادند نیز این ضعف و حضیض را دوچندان کرد، به گونه‌ای که اسرائیل به لحاظ امنیتی در وضعیت مساعد کم‌سابقه‌ای قرار گرفته است، بدون آن که تهدید اصلی و مزمن علیه این امنیت، یعنی مناقشه با فلسطینی‌ها رفع شده باشد، سهل است که جنگ غزه این زخم را احتمالا عمیق‌تر خواهد کرد.

عواملی که کابینه نتانیاهو را به قبول توافق سوق دادند

هرچه که هست این وضعیت امنیتی مساعد ولو موقت برای اسرائیل باد را از بادبان نیروهای تندرو در مقابله با حصول توافق در جنگ غزه تا حدودی گرفت.

تا پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در نوامبر گذشته این شائبه نیز قوی بود که نتانیاهو دو انگیزه مهم در عدم تمایل به توافق برای آتش‌بس دارد؛ یکی ترس از خروج نیروهای تندرو از کابینه‌اش و فروپاشی این کابینه که احتمالا با به جریان افتادن دوباره پرونده‌های فساد علیه نتانیاهو همراه خواهد بود و دیگر این‌که هر گونه توافق آتش‌بس می‌تواند امتیاز و برگ برند‌ه‌ای برای دولت بایدن در کارزار اننخاباتی‌اش بدل شود، آن هم در حالی که با توجه اختلافات میان نتانیاهو و دموکرات‌ها در آمریکا و به‌خصوص با توجه به تجربهٔ دور اول زمامداری ترامپ و اقدامات بی‌سابقه‌ای که به سود اسرائیل انجام داد، ورود دوبارهٔ او به کاخ سفید ایده‌آل‌ترین گزینه برای نتانیاهو و راست‌های اسرائیل بود.

با پیروزی ترامپ به نظر می‌رسد که نتانیاهو و راست اسرائیل به ایده‌آل خود دست یافته‌اند. حالا او و همه تندروهای درون کابینه‌ا‌ش می‌توانند مطمئن باشند که ترامپ بر خلاف بایدن و دموکرات‌ها هیچ تمایلی به ایدهٔ ایجاد کشور مستقل فلسطینی و فشار بر اسرائیل در این مورد ندارد و در راستای تداوم پیمان ابراهیم و عادی‌سازی مناسبات اسرائیل با سایر کشورهای عربی، به‌خصوص عربستان سعودی هم، بیش از دولت بایدن تلاش و فشار به کار خواهد گرفت.

در مورد فشار بر ایران هم تجربه دولت اول ترامپ برای نتانیاهو (از خروج از برجام تا کشتن قاسم سلیمانی) اثربخش‌تر از آن بوده است که نادیده‌شان بگیرد.این فراغ خاطرها در کنار فشاری که تیم ترامپ به نتانیاهو وارد آورد که در حصول توافق باید انعطاف نشان دهد نهایتاً در سوق دادن سلانه سلانه او و کابینه‌اش به سوی توافق نقشی عمده داشتند، هر چند که تشدید نارضایتی‌ها در درون ارتش، اثرات جنگ بر اقتصاد کشور، فشارهای خانواده گروگان‌ها و برآشفتگی و خشم افکار عمومی جهان از وضعیت غزه هم نقش کمی در کوتاه‌آمدن کابینه نتانیاهو بازی نکردند.

توافقی با اما و اگرهای بسیار

حالا، چند روز پیش از شروع دوران ریاست‌جمهوری‌ ترامپ در هفته آینده، توافقی حاصل شده است. اگر کش‌وقوس‌های کنونی و ابهام‌ها در موضع اسرائیل رفع شود از روز یکشنبه، در مرحله اول آتش‌بس به مدت شش هفته برقرار خواهد بود و ۳۳ گروگان در ازای فلسطینی‌های زندانی تبادل خواهند شد.

آتش‌بس اما لزوماَ به معنای پایان جنگ نیست و تا آن زمان هنوز راهی طولانی و دشوار در خاورمیانه پیش روست و مشخص نیست که آیا اصلاً می‌توان آن را پیمود.

این توافق متضمن این اشاره هم هست که نتانیاهو به دو هدف راهبردی جنگ دست نیافته است. حماس گرچه به لحاظ نظامی تضعیف شده است، اما نابود نشده‌، سهل است که حالا در میان فلسطینی‌ها در غزه و در کرانهٔ غربی موقعیت بهتری دارد و هرگونه تصمیم سیاسی در مورد این مناطق شاید با دورزدن آن ممکن نباشد.

این‌که حالا آزادی گروگان‌ها هم نه از طریق جنگ، بلکه از طریق توافق با حماس میسر می‌شود نیز در تناقض با هدف راهبردی جنگ است. گردن‌گذاشتن به امتیازی همچون آزادی شمار نسبتاَ بالایی از زندانیان فلسطینی در این توافق نیز برای دولت نتانیاهو آسان نبوده است.

با این همه گروگان‌ها، اگر هنوز زنده باشند، دیگر نیازی نیست از شرایط غیرانسانی وضعیتی که در آن نگهداری می‌شوند یا شلیک به سر از سوی اعضای حماس یا بمباران ارتش اسرائیل بترسند. آن‌ها پس از نزدیک به ۵۰۰ روز دردناک و پر از اضطراب به خانه‌های خود بازخواهند گشت.

این رهایی البته در ۴۲ روز اول تنها شامل یک سوم از نزدیک به صد گروگان خواهد بود. این‌که در این ۴۲ روز، مذاکرات جزئی‌تر در باره مرحله دوم و سوم آتش‌بس تا چه حد با موفقیت پیش برود همچنان با علامت سوال بزرگی روبرو است.

مردم غزه نیز شاید نتوانند باور کنند که دوران جنگ برای مدتی پایان یافته است. اما چگونه می‌توان در یک محیط ویرانه که اساساً هیچ زندگی‌ای در آن ممکن نیست، بقا را ادامه داد؟ غم از دست دادن انبوهی از بستگان وآشنایان جز نفرت و تفکرات انتقامی که حماس هم در آن خواهد دمید، چه چیزی دیگری در پی دارد؟

توافق غزه و انحطاط اخلاقی و ورشکستگی سیاسی در تهران

ادارهٔ بخش‌های مختلف غزه و امدادرسانی فوری به مناطق مختلف آن، آن هم در حالی که قرار نیست حماس به این ماموریت برگردد و اسرائیل با فعالیت نهادهای سازمان ملل نیز میانهٔ خوشی ندارد معلوم نیست که تابع چه سازوکاری خواهد شد و خود شاید به عاملی برای اختلال در آتش‌بس بدل شود. ضمن این که کلاً سرنوشت غزه پس از جنگ و این که تمشیت امور آن چگونه خواهد بود نیز در هاله‌ای از ابهام است.

در مقیاسی بزرگتر کینه و نفرتی که میان دو جامعه فلسطینی و اسرائیلی شکل گرفته است احتمالا تحقق ایدهٔ کشور مستقل فلسطینی را که راست اسرائیل مخالف اصلی آن بوده را تا اطلاع ثانوی به بخش‌های گسترده‌تری از این جامعه سرایت خواهد داد، آن هم در شرایطی که در میان برخی فلسطینی‌ها نیز بر خلاف تصور دولت نتانیاهو حالا حماس دست‌کم به لحاظ سیاسی و حضور و نفوذ، مقتدرتر از گذشته است.

در این میان، به رغم ویرانی غزه و کشته‌شدن ۴۰ هزار فلسطینی و نزدیک به هزار اسرائیلی و شمار کثیری از مردم لبنان هستهٔ سخت قدرت در ایران، از رسانه‌های «بیت رهبری» تا سپاه و دیگر نهادهای جمهوری اسلامی، نوعی شادی و غرور جعلی را القا کرده و توافق غزه را «ضربه بزرگ به دشمن صهیونیستی و پیروزی بزرگ برای مقاومت» توصیف می‌کنند.

این تبلیغات و مواضع جز انحطاط اخلاقی، جز کشیدن سرپوشی بر شکست راهبردهای منطقه‌ای‌ جمهوری اسلامی، جز فریفتن نیروهای خودی و فرار از پاسخگویی در باره سیاستی که از جمله عوامل اصلی انزوای ایران و عقب‌گرد آن در همهٔ عرصه‌ها است، دلیل دیگری برای آن نمی‌توان متصور شد.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG