پخش سریال «صد سال تنهایی» نتفلیکس بار دیگر رمان شاهکار مارکز و موضوع اقتباسپذیری آن را بر سر زبانها انداخته، ازجمله در میان ایرانیان که ۵۰ سال است این نویسندۀ کلمبیایی و رمان او را ستودهاند و برخی حتی به صرف خواندن آن به خود بالیدهاند.
شاهکار مارکز که سالیان دراز بهدلیل روایت پیچیده، رئالیسم جادویی و داستانسراییِ چندنسلیاش «غیرقابل فیلم شدن» تلقی میشد و خود مارکز هم بهشدت مخالف اقتباس از آن برای فیلم یا سریال بود، سرانجام به تصویر کشیده شد.
اما این اقتباس، که حالا پای «صد سال تنهایی» را به عرصهای عمومیتر از محافل علاقهمندان ادبیات باز کرده، آیا موفق شده است روح این کتاب آقای گابو را هم به تصویر بکشد؟
چرا «صد سال تنهایی» رمانی مهم و ماندگار است؟
تیراژ این رمان از سال انتشارش در سال ۱۹۶۷ تا ترجمه به دهها زبان در سراسر جهان سر به دهها میلیون نسخه گذاشته و همچنان جزو آثار پرفروش دنیا است؛ رمانی که وقتی پس از ۱۸ ماه روزانه شش ساعت نوشتن و ۱۳ سال پس از شکلگیری طرح اولیه به پایان رسید، مارکز حتی پول کافی برای پست کردن آن به ناشر آرژانتینی را هم نداشت.
حالا اما بعید است بتوان فهرستی از آثار برتر قرن و حتی تمام دورانها یافت که این اثر در آن جا نداشته باشد.
این رمان، برای مثال، نهتنها در فهرست «۱۰۰ کتاب قرن» لوموند و «۱۰۰ رمان برتر تمام دورانها»ی گاردین و فهرست بیبیسی از «۱۰۰ داستانی که جهان را شکل دادهاند» قرار دارد که بسیاری منتقدان و نویسندگان و حتی عموم خوانندگان ازجمله خوانندگان ایرانی آن را در میان ۱۰ کتاب برتر خود معرفی میکنند.
باید به این افزود تأثیری را که رئالیسم جادویی در این رمان، که ترکیبی از تاریخ و اسطوره و تخیل است، بر ادبیات مدرن جهان گذاشته تا جایی که حتی الهامبخش نویسندگان نامدار دیگر نیز بوده است، ازجمله سلمان رشدی، ایزابل آلنده و تونی موریسون. کیست که نتواند «بچههای نیمهشب» سلمان رشدی را با رئالیسم جادویی اثر مارکز مقایسه کند؟
«تنهایی»، «سرنوشت» و «قدرت» بهعنوان موضوعات اصلی رمان «صد سال تنهایی» همچنان موضوعاتی جهانشمول و دغدغهٔ خوانندگان در سراسر جهان است.
چرا مارکز مخالف اقتباس از «صد سال تنهایی» بود؟
مارکز تا زمان مرگش، یعنی همین ۱۰ سال پیش، بارها پیشنهادهای هالیوود و سایر استودیوها حتی از جانب اروپاییها را برای اقتباس از «صد سال تنهایی» رد کرد، چون باور داشت که هیچ اقتباسی نمیتواند پیچیدگی، گستردگی و رئالیسم جادویی این رمان را بهطور کامل به تصویر بکشد. تردید او دربارۀ ساخت اقتباس، ناشی از چند نگرانی اساسی بود که در حرفها و مصاحبههایش به آنها اشاره کرده بود.
۱. ساختار و زبان رمان
مارکز بارها تأکید کرده بود بخشی مهم از اثرگذاری این کتاب به سبک روایت و زبان آن مربوط است و احتمال اینکه این ویژگیها در یک اقتباس تصویری از بین برود، بسیار است. حتی یک بار گفته بود کتابش «بدون اینکه که به جوهرهاش خیانت شود»، نمیتواند به فیلم سینمایی تبدیل شود.
روایت پیچیده و چرخهایِ رمان، همراه با تکرار اسامی مشابه میان شخصیتها، باعث میشود که انتقال داستان به یک قالب خطی و مرسوم سینمایی تقریباً غیرممکن باشد.
۲. خطر سادهسازی بیش از حد داستان
یکی دیگر از نگرانیهای مارکز این بود که اقتباس سینمایی ممکن است عمق داستان را کاهش دهد و آن را به نسخهای سطحی و تقلیدگونه از فرهنگ آمریکای لاتین تبدیل کند.
مارکز بهویژه نگران هالیوود بود، چون فکر میکرد که صنعت سینمای هالیوود زمینۀ فرهنگی و سیاسی داستان را تحریف خواهد کرد. معروف است که به یکی از دوستانش گفته بود «مجبور میشوند داستان را آنقدر خلاصه کنند که دیگر صد سال تنهایی نباشد بلکه فقط صد دقیقه تنهایی شود».
۳. اهمیت زبان اسپانیایی
یکی از نگرانیهای اصلی مارکز زبان فیلم بود. او بارها تأکید کرده بود که اگر اقتباسی ساخته شود، باید به زبان اسپانیایی باشد تا اصالت آن حفظ شود. معتقد بود که ترجمۀ داستان به زبان انگلیسی، غنای زبانی و فرهنگی آن را از بین خواهد برد.
این مسئله یکی از دلایلی بود که باعث شد خانوادۀ مارکز سرانجام اقتباس نتفلیکس را تأیید کنند، زیرا این سریال بهطور کامل به زبان اسپانیایی ساخته شد و از بازیگران و تیم تولید کلمبیایی هم بهره برد.
۴. ترجیح مارکز به اتکا به تخیل خوانندگان
مارکز همچنین اعتقاد داشت که «صد سال تنهایی» تنها در تخیل خوانندگانش بهترین شکل خود را حفظ میکند. اساساً او ادبیات را یک تجربۀ کاملاً ذهنی میدانست؛ جایی که هر خوانندهای هنگام خواندن کتاب، انگار خودش فیلمی از آن در ذهن خودش میسازد.
اقتباس نتفلیکس؛ موفق یا فرصتی که از دست رفت؟
با همهٔ این اوصاف، پس از درگذشت گابریل گارسیا مارکز در سال ۲۰۱۴، فرزندانش رودریگو و گونزالو تصمیم گرفتند اقتباس نتفلیکس را تأیید کنند با این دیدگاه که پیشرفتهای فناوری در تولید و پخش و داستانگویی سریالی این امکان را فراهم کرده که نسخهای ساخته شود که وفادار به روح کتاب باشد.
به همین دلیل هر دو آنها بهعنوان تهیهکنندگان اجرایی نظارت بر روند تولید را بر عهده گرفتند تا مطمئن شوند این اقتباس به میراث پدرشان وفادار میماند. ساخت سریال به زبان اسپانیایی و فیلمبرداری آن در کلمبیا دستکم دو مورد از توصیههای مارکز است که در ساخت این سریال عملی شد.
هنوز مدت چندانی از پایان پخش فصل اول سریال «صدسال تنهایی» نمیگذرد، اما تا همین جا با استقبال گستردهای از سوی منتقدان مواجه شده است.
در وبسایت راتن تومیتوز، این سریال امتیاز ۸۲ درصد را بر اساس ۲۸ نقد از منتقدان کسب کرده است. و برای نمونه، آرامیده تینوبو از ورایتی دربارهٔ آن نوشته است: «این سریال بهطرز شگفتانگیزی دقیق و در لایههای نمادین پیچیده غوطهور است. یکی از وفادارترین اقتباسهایی است که در سالهای اخیر از یک رمان به تصویر کشیده شده.»
وفاداری به جوهرهٔ رمان
یکی از بزرگترین موفقیتهای این سریال، تعهد آن به اقتباس وفادارانه از داستان پیچیده و درهمتنیدهٔ کتاب است. منتقدان نشریاتی همچون ورایتی و تایم این اقتباس را بهدلیل پایبندی به سبک منحصربهفرد روایت مارکز تحسین کردهاند.
علاوه بر تینوبو که آن را «بهطرز شگفتانگیزی دقیق و مملو از نمادگرایی پیچیده» توصیف کرده، جودی برمن در تایم نیز میگوید این سریال نهتنها جوهره داستان را حفظ کرده بلکه «روح پرتحرک کتاب» را هم به نمایش گذاشته است.
از نظر بصری، این مجموعه بازنمایی خیرهکنندهای از رئالیسم جادویی ارائه میدهد، از ارواح سرگردان ماکوندو گرفته تا بارش گلهای زرد هنگام مرگ خوزه آرکادیو بوئندیا.
یک نمونهٔ تکنیکی که از نظر فرمی در خدمت روح این اثر قرار گرفته، در فیلمبرداری سریال هویدا است؛ وقتی دوربین بدون قطع صحنههای متعدد را میکاود و میپوید و تماشاگر را همچون خوانندهٔ رمان بهگونهای سیال با خود در لابهلای واقعیت و رؤیا و تخیل همراه میکند.
نمایشی چشمنواز با ضرباهنگی آهسته
با وجود شکوه بصری و وفاداری به متن، برخی منتقدان معتقدند که این اقتباس در زمینه ریتم روایت دچار مشکل است. برای مثال، اد پاتن، منتقد تایمز آن را «زیبا اما کُند» توصیف کرده و میگوید این سریال، با وجود غوطهور کردن تماشگر در فضای داستان، فاقد انرژی لازم برای جذب مخاطبانی است که با آثار مارکز آشنایی ندارند.
اینکه ضرباهنگ اثر در مقایسه با خود رمان کند است، شاید جای مخالفت نداشته باشد، اما اقبال عمومی از این سریال، چه به هنگام پخش اولیه و چه اکنون میتواند گویای این باشد که حتی کسانی که با صد سال تنهایی و اساساً جهان ادبی مارکز آشنا نبودند، مجذوب این سریال شدهاند.
سنگینتر و نفسگیرتر از رمان
با این حال، لحن سنگین و جدی سریال «صد سال تنهایی» تا حدی در تضاد با لحن بازیگوشانه و طنز ظریف این رمان است که در زبان آن جاری است. یکی از مشخصههای مارکز در آثارش برقراری تعادل میان تراژدی و طنز است، اما سریال «صد سال تنهایی» بهگفتهٔ برخی منتقدان بیشتر بر جنبههای غمانگیز داستان تکیه دارد و در مقایسه با روایت نسبتاً متعادل رمان، سنگینتر و نفسگیرتر به نظر میرسد.
اصالت فرهنگی و زبانی
یکی از برجستهترین نقاط قوت این اقتباس، استفاده از زبان اسپانیایی بهعنوان زبان اصلی است. برخلاف بسیاری از اقتباسهای هالیوودی از ادبیات آمریکای لاتین که معمولاً به زبان انگلیسی ساخته میشوند، این سریال اصالت فرهنگی و زبانی خود را حفظ کرده و بهویژه به ریشههای کلمبیایی خود وفادار مانده است. این وجه از سریال که برای حفظ هویت رمان و غرق کردن مخاطبان در دنیای خیالی ماکاندو انجام شده، بیش از دیگر موارد به چشم میآید.
در مجموع، میتوان گفت برای کسانی که «صد سال تنهایی» رمان محبوبشان است، ازجمله ایرانیانی که برگردان فارسی آن را خواندهاند، این سریال نشانههای بسیاری از ادای احترام عاشقانه به شاهکار مارکز را دارد. اما مخاطبانی که با این رمان و اساساً رئالیسم جادویی آشنا نیستند، ممکن است تماشای سریال برایشان به نوعی چالش درآید با این امتیاز که آنان را به این دنیای جادویی از روایت دعوت میکند.
در نهایت، هرچند هیچ اقتباسی نمیتواند جادوی ادبی «صد سال تنهایی» را کاملاً بازآفرینی کند، اما این سریال تلاشی جسورانه و تا حد زیادی موفق است و احتمال اینکه تا سالها مورد بحث و تحلیل و نیز قدردانی قرار بگیرد، کم نیست.