لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ تهران ۰۴:۰۱

شهیار قنبری، سرایندۀ فارسی «عزیزم»: اِد شیرن ایران را دوباره جهانی کرد


در میان انبوه خبرهای سیاسی و اقتصادی، گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران و آمریکا تا سقوط قیمت نفت و بورس جهانی در جنگ تعرفه‌ها، به یکباره ترانه‌ای متولد شده است که تصویر تازه‌ای از ایران با خود دارد و مصداقی است بر شاه‌بیت «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد».

اِد شیرن، خوانندۀ بریتانیایی نوروز امسال با قطعۀ «عزیزم» نه تنها این واژه را بین غیرفارسی‌زبانان محبوب کرد بلکه با ارائه نسخه فارسی این ترانه همراه با گوگوش، شاه‌ماهی موسیقی پاپ ایران و کلام شهیار قنبری، ایرانی‌ها را شگفت‌زده کرد. در «عزیزم»، اندی، آرش و آیلار میرزازاده با این خواننده همخوانی کرده‌اند و تم اصلی آهنگ را ایلیا سلمان‌زاده طراحی کرده است.

شهیار قنبری و یک سادگی محترمانه برای اِد شیرن «عزیزم»
please wait

No media source currently available

0:00 0:09:43 0:00
لینک مستقیم

در این گفت‌وگو، آقای قنبری به این نکته اشاره می‌کند که این اثر با خود انرژی شاد و سرحال‌کننده‌ای به همراه داشت و توانست فضای گرفته و پرتنش جامعه ایرانی، چه در داخل و چه در خارج کشور، را برای لحظاتی از «زیر ضرب نگاه‌های متفاوت» رها کند.

او تأکید می‌کند که انتخاب واژۀ ساده و صمیمی «عزیزم» از سوی یک چهره جهانی مانند اد شیرن، نه‌تنها معنای تازه‌ای به این واژه بخشید، بلکه باعث شد نوعی بازنمایی انسانی از جامعه ایرانی در سطح بین‌المللی پدید آید؛ چیزی که به‌گفته او، «خودمان زورش را نداشتیم». قنبری از کارزار تبلیغاتی این ترانه به عنوان نمونه‌ای بی‌سابقه یاد می‌کند و معتقد است این قطعه به‌نوعی ایران را دوباره روی نقشه فرهنگ و موسیقی جهانی آورد.

او همچنین موافق است که با وجود فراوانی ترانه‌هایی با نام «عزیزم» در زبان فارسی، اد شیرن توانست با نگاهی بیرونی به این واژه، آن را به عنصری فراگیر و جهانی تبدیل کند؛ چنان‌که «عزیزم» اکنون برای مخاطب غیرایرانی نقشی مشابه واژه عربی «حبیبی» یافته است.

شهیار قنبری در این گفت‌وگو شما را به پشت صحنه اتفاق خلق نسخه فارسی «عزیزم» می‌برد:

این کیفیت از کجا می‌آید؟

اولاً، این اولین تجربه من بود که دست‌وپایم را بستند. گفتند ما یک آهنگی ساختیم این است و حالا می‌خواهیم یک نسخه فارسی درست کنیم. بعد از این و آن پرس‌وجو کردیم، آمدیم پیش شما، منتهی چند کار را نباید بکنید. یک، اصلاً نباید سیاسی باشد. دو، ساده‌تر از همیشه...

اتفاقاً این سادگی را که گفتید، نسخه فارسی «عزیزم» من را برد به شهیار قنبریِ ابتدای کار، که شما شروع کرده بودید...

بله دقیقاً همان است...

مثلاً کارهایی مثل کار عارف، «می دونم اما دلم اینو باور نداره» که خیلی ساده و...

برای اینکه راه دیگری نداشتم. وقتی که دست‌وپایم بسته است و نمی‌توانم به آنجایی بروم که دوست دارم، تنها کاری که می‌شد کرد همین‌کار بود. یعنی یک سادگی محترمانه با در نظر گرفتن غل و زنجیرهای دیگری هم که بود، مثل حروفی که نمی‌توانم استفاده کنم، برای اینکه تلفظ حروفی مثل خ و ق برای غیر ایرانی مشکل است. بنابراین کلی تابلوی ورود ممنوع داشتم.

چقدر طول کشید همه این سختی‌ها را پشت سر بگذارید و برسید به نسخه فارسی «عزیزم»؟

باید به سرعت این اتفاق می‌افتاد، یعنی کم‌کم شکل گرفت. من فکر نمی‌کنم که این‌ها از اول می‌خواستند که یک نسخه کامل این‌جوری با گوگوش و دیگران داشته باشند.

خانم گوگوش پیشنهاد داد که شما جزو گروهی باشید که ترانه را بنویسید یا خود ایلیا سلمان‌زاده...

گوگوش دقیقاً، حتماً گوگوش بود. آن‌وقت حالا دیگر بعضی از پیام‌های مردم را که می‌بینم دلگیر می‌شوم. یعنی ما داریم در یک دوره‌ای زندگی می‌کنیم که دوره «لات‌بازی» است دوره «لات‌ها» است. سن و سال هم مهم نیست. دوره‌ای است که آدم‌ها هیچ چیز یاد نگرفته‌اند، اما چون بیست دلار در ماه می‌دهند برای «چت جی‌پی‌تی» فکر می‌کنند که در همه امور باید حرف بزنند و اظهار نظر کنند. یک چیزهای این‌جوری که می‌بینی، یاد سرزمین‌هایی می‌افتی که آن‌ها وارونه ما عمل کردند. به عقیده من اگر که یک گروه دیگری مثل «لاتینو‌ها» [آمریکاییان اسپانیایی‌زبان] جای ما بودند یک کار دیگر می‌کردند؛ یعنی چی؟ یعنی اینکه اگر یادتان باشد، خانم جنیفر لوپز وقتی کارش را شروع کرد، اصلاً خواننده نبود، در نقش «سلنا» بازی کرد، با آغوش باز جهان رو‌به‌رو شد و تبدیل شد به یک آوازه‌خوان معروف. از آن‌جا به بعد یک بازار تازه‌ای به نام بازار «لاتینوها» باز شد.

حالا فکر می‌کنید همین اتفاق می‌تواند برای موسیقی ایرانی با کار اِد‌ شیرن بیافتد و ما شاهد این باشیم که یک بازار جدیدی باز شود؟

من امیدوارم. این بستگی مستقیم دارد به شکل طرف‌شدن ما با این کار. بالاخره اگر قرار باشد فقط برویم لینک مجانی پیدا کنیم که آن اتفاق نمی‌افتد.

چون خود اِد شیرن خیلی علاقه دارد به این‌جور کارها...

خیلی...

مثلاً با آفریقایی‌ها کار کرده با کلمبیایی‌ها و دوست دارد موسیقی‌اش را به سمت‌‌وسوهای مختلف ببرد.

پسری سی‌وچهار ساله است با یک کارنامه حیرت‌انگیز. الان در همین پروژه با هندی‌ها [همکاری کرده] و در چین هم بوده است.

یک ذره هم موسیقی ایرلندی یک جاهایی به موسیقی ما تنه می‌زند.

دقیقاً، خودش هم می‌گوید که این موسیقی برای من آشناست و من را به یاد ایرلند می‌اندازد. خلاصه پرسوناژ جالبی است، آرتیستی است که ما کمتر دیده‌ایم یا در این روزها به خصوص کمتر می‌بینیم.

شما گفتید که گفتند ترانه، سیاسی نباشد، ولی شهیار قنبری را در هر فضایی ببرید، امضای خودش را [پای آن اثر] می‌گذارد.

اصلاً شک نکن...

«سپید‌وسیاه» ترانه «عزیزم» سپید‌وسیاهی است که ما در روزگارمان داریم می‌بینیم و ایرانی‌ها این‌جوری قضاوت شده‌اند.

حتماً همین‌طور است. خلاصه من امیدوارم مردم نازنین ما به جای همان بازی همیشگیِ متلک پراندن؛ فلانی صدایش می‌لرزد، آن یکی پایش کج است؛ به جای حرف‌های این‌چنینی، کمک کنند از این فرصت به بهترین شکل بتوانیم استفاده کنیم. آرتیست بعدی در کار نخواهد بود که بخواهد بیاید یک چنین شرایطی را برای ما مهیا بکند.

الان بستر را اِد شیرن آماده کرده است، فقط ما کافی است بدانیم که چه جوری از آن استفاده کنیم که موسیقی‌مان را جهانی‌ترش کنیم. ضمن اینکه موسیقی این کار، «تلفیقی» است؛ تلفیقی که ما در آن شش‌وهشت ایرانی را می‌شنویم که خود شما هم در ترانه‌هایتان به آن انتقاد کرده‌اید.

به همین خاطر برای من جنبه جالب دیگرش همین بود که منِ نه چندان رفیق با شش‌وهشت، از فرصت باید استفاده کنم دیگر.

جالب است هم شش‌وهشت که در تضاد با دنیای موسیقایی شماست و هم اینکه پشت واژه «عزیزم» که برای ایرانی‌ها واژه‌ای معمولی است و یک جوری کلیشه‌ای است...

خیلی معمولی است. گفتم دیگر، اگر خود من باشم، غیر ممکن است اسم ترانه‌ام را بگذارم «عزیزم». ولی خب نشان می‌دهد که من نمی‌توانم تاجر باهوشی باشم.

از خود «عزیزم» الهام گرفتید یا الهام‌بخش شما چیزهای دیگری در موسیقی بود؟

من می‌خواستم از «عزیزم» به یک شکل دیگر استفاده کنم که این کار را کردم. «عزیزکم» امضای من است. «تو خودِ نوری، عزیزکم شو».

چون یک جوری می‌خواستم این را داشته باشم، بدون اینکه خود «عزیزم» باشد.

حضور خانم گوگوش را در این‌ کار چگونه دیدید؟

خیلی خوب، خیلی پر انرژی‌تر از آن‌چیزی که من حدس می‌زدم. چون ایشان در روزهای سختی زندگی می‌کند. من وقتی پس از این حوادث و این خبرهای تلخ با ایشان صحبت می‌کردم، گفتم که هیچ نسخه‌ای من ندارم، مگر کار. تنها نسخه کار کردن است. چون ایشان می‌گفت، تصادفاً الان توی حال کار و این‌ها نیستم. سخت است دیگر؛ وقتی حالت خوب نیست نمی‌خواهی کار بکنی.

شما کار تازه‌ای هم با خانم گوگوش دارید که ایشان در صحبتی که با هم داشتیم گفتند.

آن کار زیبای سیاسی و همه این چیزهاست دیگر. یعنی کار دیگری است. امیدوارم الان این کار باعث شود که ایشان با انرژی و علاقه بیشتری کار را ضبط بکند.

به نظر می‌رسد خود خانم گوگوش هم علاقه دارد که برگردد به روی ریلی که در گذشته بوده است و کارهای خوب را ضبط کند.

من هم این حس را دارم، آخر حیف است که برنگردد. برای اینکه الان شما با نگاه کردن به گذشته می‌توانید ببینید که کدام تجربه‌ها بهتر بودند و کدام سست‌تر، خیلی راحت می‌شود نقشۀ راه را پیدا کرد. چون خانم گوگوش نباید به این زودی صحنه را ترک کند، شما آرتیست دیگری نداری که روی صحنه مثل ایشان، این‌جوری صحنه‌گردان باشد و آن وقت «گولّۀ نمک» هم هست.

آقای قنبری نسخه فارسی «عزیزم» پیش شما هست که برایمان بازخوانی‌اش کنید؟

آخر یک تکه‌های را برداشتند و یک تکه‌هایی را دوباره تکرار کردند:

[آی، مگه جز فکر تو یادی هم هست؟

آی، مگه فریادی هم هست؟

آی، مگه جز آغوشت عطری هم هست؟

تا بارونه چتری هم هست؟]

همۀ من: تو! شکوه ما از نو

تو پر از نوری، عزیزکم شو

نوبت ما هم می‌رسه از راه

ما پر از رنگیم، سپید و سیاه

تو ای ساز قدیمی که بی‌خیال مایی

یه روز می‌بینی آخر که مال مال مایی

می‌بینی، تنها تویی که بهترین صدایی

تو بهترین صدایی

بعد چند خط دیگر بود مثل، زندگی رنگ صداته/ وزن این ترانه‌هاته/ یا همین لحظۀ خوبه/ که مثه تنگ غروبه/ مثل یک گیتار خوش‌دست/ با تو هستم با تو دربست/ مثل گلدونی که نشکست/ با تواَم، تا نفسی هست/ زندگی از جنس آهه/ هم سپیده هم سیاهه/

البته می‌فهمم حتماً فکر کردند که...

خواستند شاید برای مخاطب غیر فارسی‌زبان ساده‌ترش بکنند.

دقیقاً، همین را مطرح کردند که باید به این فکر کنیم که در برگردان انگلیسی‌اش همین مفهوم را منتقل خواهد کرد یا نه، که حرف درستی است دیگر.


XS
SM
MD
LG