مجید محمدی جامعهشناس ایرانی مقیم آمریکاست.
اخباری که در مورد تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه، قاچاق مواد مخدر و قتل در جامعه منتشر میشود، تأییدکننده روند افزایشی جرایم در جامعه ایران است. مقامهای ایرانی این افزایش را چگونه توضیح میدهند، و چگونه میتوان آن را توضیح داد؟ برای مقابله با آنچه راههایی را پیشنهاد میکنند و چه نقدهایی بر این روشها وارد است؟
سالانه به طور هفتگی و بالاخص در نیمهٔ شعبان میلیونها نفر به زیارت مسجد و چاه جمکران در حاشیهٔ قم میروند. مقامات دولتی پیشبینی میکردند که در نیمه شعبان سال ۱۳۹۰ در جمکران، سه میلیون نفر شرکت کنند. دولت احمدینژاد سهم بسیار قابل توجهی در ساختن تاسیسات و بسط قابل توجه مسجد جمکران داشته است. (اختصاص بودجهٔ یک میلیارد تومانی برای سال ۱۳۸۵)
از حرکتها و مواضع و سخنان مربوط به انتخابات مجلس آينده چه تصوری از اين رويداد به دست می آيد؟ رقبای اصلی کدامند؟ نظارت استصوابی تا چه حد پيش خواهد رفت؟ برنامههای تيم محمود احمدی نژاد و تيم آيت الله خامنهای چيست؟ گروههای منتقد دولت تا چه حد بخت دست يابی به اکثريت مجلس را دارند؟ اصلاح طلبان چه موقعيتی دارند؟ ترکيب مجلس آينده چه خواهد بود؟ و مشارکت عمومی به چه ميزانی خواهد بود؟
بيش از سه دهه پس از تاسيس جمهوری اسلامی، مبارزه با مظاهر غير اسلامی (از منظر اسلامگرايان) در فضاهای عمومی به جمع آوری و نابودی مجسمهها بسط يافته است.
علی خامنهای مثل دیکتاتورهای دیگر زیاد سخن میگوید، هر هفته چند بار و هر بار حدود یک ساعت. او بخش عمدهای از بار تبلیغات سیاسی کشور را یکتنه بر دوش میکشد و دستگاهها و تریبونهای حکومت مطالب وی را تکرار و بازتولید میکنند.
رابطهٔ احمدینژاد و خامنهای همچنان تیره است و نشانهای از بهبود به چشم نمیآید و مجلس و قوهٔ قضاییه و برخی مقامات نظامی و امنیتی عزم خود را برای تحقیر وی جزم کردهاند. اکنون پرسش آن است که جریان سیاسی اقتدارگرا پس از احمدینژاد چه وضعیتی پیدا خواهد کرد. دو تیم رئیس دولت و طرف مقابل (نیروهای وفادار به خامنهای) بر کدام عِده و عُده متکی هستند؟ راهبردها و تاکتیکهای دو طرف در شرایط امروز چیست؟ و عوامل بازدارنده و محدودکنندهٔ دو طرف کدامند؟
دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی هر از چند گاهی اعلام می کنند که چندین جاسوس را بازداشت کردهاند. چند هفته بعد نسخه ویدیویی این داستان نیز در تلویزیون دولتی (بخش فارسی یا انگلیسی آن) به نمایش در میآید (آخرین آنها مجموعه دشمنان ملت است که ظاهراً جزئیات دستگیری جاسوسان آمریکایی را بیان میکند و قسمت اول آن از شبکه اول تلویزیون دولتی در دوم تیر ۱۳۹۰ پخش شد).
در سه دههی گذشته و بالاخص در دو سال اخير بسياری از زندانيان سياسی برای ابراز مخالفت با رفتار زندانبانان، بازجوها، قضات و ديگر عوامل و روندهای اطلاعاتی، نظامی و قضايی در زندانها دست به اعتصاب غذا زدهاند.
تجاوز جمعی در خمینی شهر و کاشمر نه تنها اسلامگرایان حاکم را نسبت به ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی و سیاستهای فرهنگی و اجتماعی ناهمساز با نیازهای معمول افراد بیدار نکرده بلکه آنها را سر شوق و وجد آورده است تا به جامعه و مخالفان خود بگویند «این را به شما گفته بودیم.» اطلاعرسانی مقامات قضایی و انتظامی در مورد این تجاوزها همزمان با آغاز طرح امنیت اخلاقی قابل تأمل است.
در چند دهه اخیر هزاران نفر توسط حکومت جمهوری اسلامی کشته شدهاند، اما در این میان جانکاهترین و جانسوزترین موارد قتل، کشته شدن زنانی بوده است که در میان ایرانیان نماد معصومیت و پاکدامنی بوده و بدون هیچ اتهام یا حکم دادگاه قربانی نظام سرکوب حکومت در زندان و خیابان شدند.
با گذشت دو سال از آغاز اعتراض به نتیجهٔ انتخابات ۸۸ و وارد شدن جنبش به مرحلهای فراتر از درخواست «رای من کو؟» بخش عمده نیروهای معترض همچنان همگرا و شمولگرا هستند. این نیروها تلاش میکنند جنبش افرادی با تعلقات مختلف دینی، جنسی، قومی و طبقاتی را در خود جای دهند. اما دو گرایش واگرا و تقلیلگرا که همواره در جنبشهای اجتماعی ایران حضور داشتهاند صدای بیشتری یافته یا در برخی از قلمروها عرصه را به دست گرفتهاند. این گرایشها را چه گروههایی نمایندگی میکنند و چه مواضعی دارند؟
جنبش سبز یک حرکت ملی و مدنی علیه اسلامگرایی یا ایدئولوژی تمامیتگرایانه و اقتدارگرایانه اسلامی و حکومت متناظر با آن بود. فعالان این جنبش برای زندگی و شادی و آزادی و کرامت و فردیت و دموکراسی به پا خواستند و هر آنچه با این عناصر سر دشمنی نداشت جایی در گستره وسیع این حرکت یافت.
در کنار تحليلهای سياسی اقتدارگرايان از جنبش سبز مثل فتنهی خوارج، توطئه جنگ نرم استکبار جهانی و مسجد ضرار، و تحليلهای اخلاقی و روانشناختی (جاه طلبی، هواهای نفسانی و قدرت طلبی مخالفان، علی خامنهای، ۴ آذر ۱۳۸۹) برخی از اقتدارگرايان تلاش کردند به ريشههای اجتماعی اين جنبش بپردازند تا هدايت کنندگان و فعالان سياسی را از تودهی معترضان جدا کنند و از اين طريق از دامنهی جنبش بکاهند.
"اين زنان و دختران خانواده با وضع نا مناسب وضعيت حجاب بوده و داخل باغ نيز اقدام به رقص و پايکوبی می کردند و اراذل نيز با سوء استفاده از اين موضوع با ورود به باغ اقدام به ربودن آنها می کنند." (تجاوز به تعدادی زن در خمينی شهر اصفهان، تابناک، ۱۸ خرداد ۱۳۹۰) ملامت زنان برای تجاوز جنسی به آنان متاسفانه ديدگاهی منفرد و منحصر به فرد در جامعه ی ايران نيست و نه تنها در ميان هيئت حاکمه بلکه در ميان اقشاری از جامعه رواج دارد. اقتدارگرايان مرد سالار و اسلامگرايان مدافعان جدی اين ديدگاه هستند که امروز قدرت و رسانهها و کنترل فضای عمومی را در ايران در اختيار دارند. مشکل اين تحليل کجاست؟
رادیو و تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی در ۱۸ خرداد ۱۳۹۰ یکی از آشفتهترین و ازهم گسیختهترین رمانهای تصویری خود در سه دههٔ گذشته را به نمایش گذاشت که بازیگر نقش اول آن یک اطلاعاتی به نام ادعایی محمدرضا مدحی است و داستاننویسان آن وزارت اطلاعات. این فتورمان که صدها هزار دلار هزینه بر روی دست سربازان گمنام امام زمان گذاشته و حدود یک سال وقت آنها را گرفته با چهار هدف به رشتهٔ تحریر درآمده است.
داستان جمهوری اسلامی داستان بسيار آموزندهای است در اين باب که چگونه يک نظام استبدادی فردی از دل يک انقلاب عمومی زاده شده و به تدريج تحکيم می شود. اين داستان به خوبی نشان می دهد که نظامهای استبدادی ساخته می شوند و جبر تاريخی نيستند.
سیاست در جامعهٔ امروز ایران بیش از همه چیز به دنیای رازآلود داستانهای جنایی شبیه شده است. در این دنیای تخیلی، اما واقعی، داستان مرگ انسانها از زوایا و توسط راویان گوناگون به طرقی روایت میشود که در نهایت حقیقتی باقی نمیماند و خواننده به این نتیجه میرسد که اصولا حقیقتی در کار نبوده و نیست. مدیریت رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی اصولا در پی ایجاد چنین فضایی است تا مخاطبان آنها دست از کشف حقایق بردارند.
آرمانشهر در دنیای واقعی وجود ندارد و همه جا قانونشکنی و خلاف و نقض حقوق انسانها وجود دارد، اما اولا میزان این امور در جوامع مختلف متفاوت است و ثانیا جوامع بر حسب نظامهای حقوقی و سیاسی، ایدئولوژیهای حاکم یا رقیب، فرهنگ عمومی، خدمات عمومی، آزادیهای اجتماعی و سیاسی، و میزان توسعهیافتگی در نوع مواجهه با این رفتارها با هم تفاوتهای بنیادین دارند.
بیشتر