محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر، در واقع نماینده ایران در زمینه حقوق بشر در نهادهای بینالمللی است و دیگر ارکان جمهوری اسلامی در این مورد نقشی ندارند. او با حکم برادرش (صادق لاریجانی) مسئول این اقدام- پاسخگویی به نهادهای حقوق بشری و دفاع از عملکرد جمهوری اسلامی- شده است.
لاریجانی در ۲۳ مهر ۱۳۹۷ در نشست با دانشجویان و اساتید دانشگاه علوم قضایی تهران به تبیین حقوق بشر در «اسناد بینالمللی و اندیشههای اسلامی» پرداخت. در واقع او شیوه پاسخگویی به گزارشهای گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در مورد ایران را به دانشجویان و اساتید میآموزد.
ادعاهای نظری
او ابتدا به تفاوت مبانی اندیشه غربی و اندیشه اسلامی پرداخته و به اصطلاح میکوشد تا از موضعی تئوریک وارد موضوع شود. لاریجانی از تهمت و هتاکی برای توصیف اندیشه غربی استفاده میکند. به عنوان مثال میگوید:
«امروز دنیا گرفتار یک کفر بسیار بد، احمقانه و خرافی و فریبکارانهای به اسم سکولاریزم است. سکولاریزم میگوید ریشه معنای هستی را رها کنید و مشغول لذت بردن شوید. خداوند برای اینکه ما در این دام نیافتیم نشانههایی گذاشته است؛ سکولاریزم یک نوع کفر قدیمی و خرافه عظیم معاصر است.»
توصیف و نقد یک اندیشه -در اینجا سکولاریسم- با عناوینی چون کفر، فریب، خرافه و حماقت، راه شناخت را مسدود میسازد. دشنام نه توصیف است، نه نقد. سکولاریسم یا سکولارها کجا گفتهاند معنای هستی را رها سازید و لذتطلبی را پیشه خود سازید؟ این ادعا -در واقع تهمت- نه جزو معنای سکولاریسم است، نه پیامد ضروری و منطقی آن. سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت است. آیا سکولارهایی چون گاندی، نلسون ماندلا، مارتین لوترکینگ، مادر ترزا، و...؛ فقط و فقط مشغول لذت بردن بودند؟ هزاران سکولاری که در راه ارزشها و آرمانهای اخلاقی و انسانی جان باختند، لذتگرا نبودند و این بهترین مبطل ادعای اوست.
در گام بعد او میکوشد تا بحث خود را عمیقتر سازد. ادعا میکند که متفکران سکولار ضد هستیشناسی و پایهها هستند. در موضوع مهم عدالت، نیز همین روش را دنبال کردهاند. جان راولز مفهوم انصاف و رونالد دورکین مفهوم مُساوات را مبنای عدالت قرار داده است. اما خط فارق اسلام با تفکر سکولار- لیبرال این است که شیخ انصاری اول ظلم را تعریف و تعیین کرده و سپس بر مبنای آن عدالت را ساخته است. تفاوتها چنین است: اول- ظلم به خود. دوم- ظلم به دیگری (همسر، خانواده، دیگران). سوم- ظلم به ولایت. چهارم- ظلم به خدا که عظیمترین ظلمهاست. عادل فردی است که به هیچ کس (خود، دیگری، ولایت و خدا) ظلم نمیکند.
آیا ظلم به خود یا دیگری مقتضای نظریههای عدالت جان راولز، رونالد دورکین، راز، آمارتیاسن، مارتا نسبام، تامس نیگل، هیلری پاتنام، و... است؟ از سوی دیگر، کدامیک از اینها مروج لذتطلبی بودند یا هستند؟
مسئله این است که متفکران مسلمان فاقد نظریه عدالت و برابری بوده و هستند و تبعیض بنیاد نظریه فقیهان درباره عدالت را تشکیل میدهد. اساساً جواد لاریجانی نظریههای برابری سکولارها (لیبرالها و غیر لیبرالها) را نفی میکند تا بتواند تحت پوشش هستیشناسی، تبعیضهای فقهی (نابرابری زنان و مردان، نابرابری برده و آزاد، نابرابری مسلمان و غیر مسلمان، نابرابری فقیه و غیر فقیه) را توجیه کند. آنها حکومت را «حق ویژه» فقیهان به شمار میآورند و انکار این تبعیض از سوی ناقدان را ظلم به ولایت قلمداد میکنند. آیا کفر خواندن سکولاریسم لیبرالی و غیر لیبرالی و حقوق بشر برساخته غربیان جایی برای بحث نظری باقی میگذارد؟
ادعاهایی درباره جمهوری اسلامی
لاریجانی ادعا میکند که تجربه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بهترین تجربه مسلمین است. این تجربه بهتر از تجربه اسلامگرایی اردوغانی و اسلامگرایی اخوانی مصریان است. میگوید مصریها با انقلاب حسنی مبارک را سرنگون کردند و انقلاب را به اخوان المسلمین سپردند. از دل اخوان المسلمین حزب النور سلفی در آمد و قدرت را در دست گرفت. سپس به دروغ متوسل شده و میگوید:
«حزب النوریها چون صبغه اسلامی داشتند روی کار آمدند در همان دو هفته اول علمای شیعه را به قتل رساندند، اجسادشان را به ماشینها بستند و در خیابانها گرداندند، مردم مصر این جنایات را دیدند و نظام سکولار را هم که رد کرده بودند، این را هم رد کردند. در نتیجه قیام مردم مصر به دلیل خلأ تئوریک زمین خورد.»
این ادعا با کدام اسناد تأیید میشود؟ سخن بر سر چند هزار یا چند سده پیش نیست، سخن بر سر چند سال پیش است که مرسی در انتخابات آزاد با رأی مردم به قدرت رسید و سپس در مدت کوتاهی با کودتای خونین ژنرال سیسی برکنار و زندانی شد. آیا در دوران کوتاه حکومت مرسی چنین حادثهای رخ داد؟
سپس ادعاهایی گزافی درباره جمهوری اسلامی مطرح میسازد. میگوید «ظرف ۴۰ سال قدرتمندترین کشور منطقه از لحاظ توان نظامی، علمی و تکنولوژیک شدیم». شاخصهای جهانی این ادعاها را رد میکنند.
او میگوید: «ترامپ گفت اگر ما حامی عربستان نباشیم ایران ۱۲ دقیقهای منطقه را میگیرد. اگر ۱۰ دقیقه هم میگفت خیلی دور از واقعیت نبود، باید بگویم این موضوع را خیلی خوب فهمیده است». ترامپ برای ایرانهراسی و پایگاه اجتماعی خود این ادعاها را میسازد. آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت نظامی جهان پس از ۱۷ سال جنگ در افغانستان، صدها میلیارد دلار هزینه و هزاران کشته و زخمی نتوانسته آن کشور را بگیرد یا ثباتی بر آن حاکم سازد، ایران چگونه قادر به گرفتن کل خاورمیانه در ۱۲ دقیقه (ادعای ترامپ) یا ۱۰ دقیقه (ادعای لاریجانی) است؟ «این چنین شیری خدا هم نافرید».
لاریجانی میگوید: تئوریسینهای داروینی گفتهاند که اولین جهش کامل انسانی (هوموساپین) در حبشه اتفاق افتاده و سپس به یمن منتقل شده است. اصالت نسل آریایی به خاطر همین نسل هوموساپین است که از یمن به قشم و از قشم هم به حواشی خزر و بالاتر از آن آمده است. سپس از آنجا چند شعبه شده، یک شعبه به سمت آسیای میانه، یک شعبه به سمت اروپا و یک شعبه به سمت هند رفت. بدین ترتیب، یمن گهواره تمدنی و گهواره تکاملی بشر است.
او بعد از این مقدمات نتیجه میگیرد که «غرب صهیونی که موتور صهیونی دارد و پرچمش دست آمریکا، انگلیس و فرانسه است» قصد دارد به همین دلیل یمن را نابود سازد. لذا «ما حتماً واکنش نشان میدهیم» و از یمنیها دفاع کرده و میکنیم. بدین ترتیب، یک مبنای به اصطلاح علمی -داروینیسم- برای حمایت از یمنیها اختراع میکند.
پاسخ به گزارش گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل
بخش مهم سخنرانی لاریجانی پاسخ به گزارشگر سازمان ملل است. پاسخ او بسیار قابل تأمل است. میگوید: «جاوید رحمان که به تازگی گزارشگر ویژه ایران شده عملاً بلندگوی غرب صهیونی است. یک بلندگو که از طرف آنها برای ما صحبت میکند». او در مورد احمد شهید هم میگوید: «گزارشگر اسبق احمد شهید مثل هنرپیشه از یک کانال به کانال تلویزیونی دیگر میرفت و علیه ما موضعگیری میکرد. آدمی بود غرق در شهوات انسانی و دو چیز بیشتر مد نظرش نبود زن وپول. در کشور مالدیو به علت تعّدد زوجات غیرقانونی که مورد پیگرد بود. صحبتهای او همواره با بیانیههای لندن یا کاخ سفید بود».
جواد لاریجانی به دانشجویان و اساتید میگوید پنج پاسخ یا نقد به گزارشگران سازمان ملل دارد. قبل از آن از معیارهای دوگانه غرب سخن گفته و میگوید: «جمهوری اسلامی بزرگترین دموکراسی غرب آسیاست. عربستان اصلاً بویی از دموکراسی نبرده است». اما پنج پاسخ او:
اول- گزارشگر ویژه سازمان ملل فاقد مشروعیت است، برای اینکه شورای حقوق بشر سازمان ملل که او را انتخاب کرده، خود فاقد مشروعیت است.
دوم- گزارشگران به عنوان حقهبازان سیاسی، علیه ایران پروندهسازی سیاسی میکنند.
سوم- غربیان نژادپرستانی هستند که خود را برتر از دیگران به شمار میآورند. آنان زنا را جرم نمیدانند. لاریجانی خطاب به آنان میگوید: «شما که مثل حیوانها زندگی میکنید چرا خودتان را محور قرار میدهید؟ لااقل به دیگران احترام بگذارید».
چهارم- ایدئولوژی سکولار-لیبرال چیزی جز زورمداری نیست. آنان میخواهند به زور لیبرال دموکراسی سکولار غربی را به همه تحمیل کنند. در حالی که «در ایران دموکراسی برقرار است، انتخابات برگزار میشود. مسئولین با رأی مردم انتخاب میشوند. مکانیزم دموکراتیک هم داریم تجربه هم کردیم... غربیها حاضر نیستند در هیچ یک از این گزارشها و اسناد اذعان کنند که ایران دارای نظام و حکومتی دموکراتیک است، چرا؟! چون ما سکولار نیستیم. چون دموکراسی ما بر اساس عقلانیت اسلامی است و لذا باید تحت فشار قرار بگیریم. پارلمان اروپا سال گذشته با عنوان «استراتژی کار با ایران» میخواستند دفتری در ایران باز کنند به این قصد که نیروهای سکولار را با هم متحد کنند و بتوانند در آینده نظام اسلامی را عوض کنند. کجای اسناد حقوق بشر این اجازه را به شما داده است؟... آیا در جهان ملتی حق ندارد بگوید من میخواهم زندگیم را بر اساس اسلام بنا کنم؟ میگویند نه شما باید بر اساس سکولاریزم زندگی خود را بنا کنید».
پنجم- گروههای تروریستی چون سازمان مجاهدین خلق، پژاک، و... را جاوید رحمان در گزارش خود «فعالان حقوق بشری» مینامد. در حالی که «او باید به دلیل صحبت با تروریستها تحت پیگرد قرار گیرد». اصلاً با طلاب، حزباللهیها، بازاریها و دیگر مردم ایران صحبت نکرده است، «این نامردی است که فقط با منافقین صحبت میکند». یک سال با این گروههای تروریستی صحبت کرده و ۴۷۰ اتهام علیه ایران نوشته و سپس میگوید: «من ۳ روز میخواهم در ایران باشم».
لاریجانی میافزاید آنان مجازات سبالنبی و توهین به انبیا را ذیل آزادی بیان نفی میکنند و در عین حال هولوکاست را به مقدسات تبدیل کرده و نفی آن را مجازات میکنند.
او میگوید در نسل سوم اسناد سازمان ملل در مورد حقوق بشر بازی خطرناکی تحت عنوان بازنگری مفاهیم راه انداختهاند. به عنوان مثال در مفهوم ازدواج میگویند، همراه میتواند مرد یا زن یا حیوان باشد. ما این را نمیپذیریم و رأی هم نیاورده است. مفهوم حق حیات را هم بسط داده و به حق دسترسی آزادانه به سکس و زنا تعمیم دادهاند.
لاریجانی در پایان میگوید تا به حال ۴ الی ۵ گزارشگر ویژه برای ایران تعیین شده و ما هیچ یک از آنها را نپذیرفتهایم. این میدان مبارک «دفاع از مکتب اهل بیت» است.
دفاعیات جواد لاریجانی در مورد نقض سیستماتیک حقوق بشر در جمهوری اسلامی، تهمت، دشنام و سخنان مضحک است. این دفاعیات به جای آنکه به سود جمهوری اسلامی باشد، به زیان همین نظام ناقض حقوق بشر است. این چه عدالتی است که مبنایش تبعیض است؟ هیچ فرد و گروهی نمیتواند از جمهوری اسلامی به هیچ شکل و نحوی دفاع کند، برای اینکه تبعیض بنیاد این نظام را تشکیل میدهد، نه عدالت و برابری. برابری انسان مبنای حقوق بشر است و بدین ترتیب عدالت به مثابه عدم تبعیضهای قومی و مذهبی و جنسی و طبقاتی، اساس کار است.