لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۴۸

وبلاگ انتخابات آمریکا

آیا سندرز شکست خورد یا پیروز شد؟

برنی سندرز سناتور ایالت ورمانت است و خود را یک سوسیالیست می‌خواند.
برنی سندرز سناتور ایالت ورمانت است و خود را یک سوسیالیست می‌خواند.

من برای نخستین بار در آخرین روزهای اسفند سال ۱۳۹۲ (مارس سال ۲۰۱۴) نام برنی سندرز را در یک سخنرانی دانشجویی در «دانشگاه نیویورک در پراگ» شنیدم. مجموعه سخنرانی‌ها درباره کسانی بود که احتمالا در سال ۲۰۱۶ نامزد خواهند شد؛ یک فهرست بلند بالا که نام نزدیک به ۳۰ نفر را شامل می‌شد. از میان این افراد، هر قدر که بخت طرف برای نامزدی بیشتر بود، اطلاعات مفصل‌تری درباره او ارائه می‌شد. یکی از نامهای انتهای فهرست در اواخر سخنرانی پیرمردی به نام سندرز بود. سخنران با طعنه گفت: «بهانه من برای اینکه چیز زیادی درباره او نگویم ساده است. او خودش را سوسیالیست می‌خواند. سوسیالیست در ایالات متحده آمریکا!» و حاضرین خندیدند. پیش‌بینی سخنران این بود که او خیلی زود از رقابت حذف خواهد شد. به همین دلیل سندرز در آن سخنرانی در حد یک اسم باقی ماند. در عوض حاضرین حدود ۲۰ دقیقه درباره جب بوش شنیدند.

وقتی در روز سه‌شنبه هفته گذشته رقابت‌های درون حزبی انتخابات آمریکا به آخرین روز رسید، ماهها بود که دیگر خبری از جب بوش نبود. در عوض همه رسانه‌ها نگاهشان به همان سناتور متفاوت ایالت ورمانت بود که هنوز خود را سوسیالیست می‌خواند و حالا همه – از سران حزب دموکرات گرفته تا طرفداران بی‌تاب هیلاری کلینتون – منتظر بودند تا ببینند قدم بعدی‌اش چیست. او در پایان رقابت‌ها ۱۲ میلیون رای به دست آورد. و از مجموع ۵۰ ایالت آمریکا در ۲۳ ایالت برنده شد. او نه تنها در هفته‌های نخست از رقابت حذف نشد، بلکه تا آخرین روزهای رای‌گیری از نظر ریاضی می‌توانست به آرای کافی برای پیروزی نهایی دست یابد. از همه اینها مهمتر، سندرز وقتی به خط پایان رسید، اگرچه نامزدی حزب دموکرات را به دست نیاورد، اما به دلیل کمپین پرشور و هواداران بیشمارش به موقعیتی دست یافت که در نگاه برخی، بود و نبودش در ادامه رقابت، همچنان می‌تواند بر نتیجه نهایی اثر بگذارد.

سندرز چگونه به اینجا رسید و چرا به رغم شکست در رقابت‌های درون حزبی، کماکان می‌تواند در جنگ نهایی دموکرات‌ها در برابر جمهوریخواهان اثر بخش باشد؟ او در طی پنج‌ماه رقابت دراماتیکش با هیلاری کلینتون به چه دستاوردهایی رسید که هنوز توجه رسانه‌ها را از دست نداده و سخنرانی‌هایش به خبر فوری تبدیل می‌شوند؟ و سرانجام آیا «انقلاب سیاسی» که سندرز وعده داده بود شکست خورده است یا اینکه تلاش‌های تبلیغاتی او در ادامه کارزار انتخاباتی دموکرات‌ها می‌تواند بخشی از این انقلاب باشد؟ پاسخ‌های این سئوالات نه فقط در شعارهای عدالت محور برنی سندرز، بلکه در عملکرد مالی کمپین او و ادبیات سیاسی منحصربه‌فردش قابل ردگیری‌اند. برنی سندرز با یادآوری میزان تاثیر پول بر سیاست در آمریکا، همزمان با طرح خواسته‌های چپ‌گرایانه برای افزایش حمایت‌های مالی دولت از شهروندان موفق شد پای گروههای تازه‌ای را به مبارزات انتخاباتی باز کند. و این گروه هواداران هستند که عملا موجب شده‌اند تا بود و نبود سندرز در ادامه این انتخابات اهمیت پید کند.

لباس پادشاه

مساله انتقاد از نقش پول در سیاست در آمریکا، موضوعی نیست که با برنی سندرز شروع شده باشد. طرح‌های بیشمار کنگره و اصلاحات بسیاری که در دهه‌های اخیر یکی پس از دیگری تصویب شده‌اند (و البته محدودیت‌هایی که گاه این طرح‌ها برقرار کرده‌اند) نشان می‌دهد که مساله پول در مبارزات انتخاباتی، دغدغه‌ای جدی برای سیاستمداران آمریکایی است. اما قوانین تازه که در پی رای دادگاه عالی آمریکا از سال ۲۰۱۰ اعمال می‌شوند، عملا محدودیت سرمایه‌داران بزرگ را برای کمک‌ مالی به کمپین‌های سیاسی از میان برداشته و آنها می‌توانند از طریق تشکیل «سوپرپک»، با رقم‌هایی نجومی بر سرنوشت انتخابات تاثیر بگذارند؛ مساله‌ای که بسیاری از صاحب‌نظران و اساتید علوم سیاسی در دانشگاهها آن را فساد‌برانگیز توصیف می‌کنند. با این حال هنوز قوانین تغییر نکرده‌اند و کماکان دست میلیاردرها باز است! به بیان دیگر، با اینکه پادشاه لباسی بر تن ندارد و همه به این حقیقت واقفند، اما هنوز کسی اعتراض موثری نمی‌کند.

سوپر پک چیست و چه تاثیری بر انتخابات‌ آمریکا دارد؟

یکی از نخستین کارکردهای کمپین برنی سندرز برای انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۶ این بود که با صدایی رسا فریاد زد «پادشاه لخت است» و این فریاد موجب شد تا نگاه بسیاری به مساله فسادآفرین پول و تبلیغات سیاسی معطوف شود. به خصوص اینکه در حزب دموکرات، به رغم مخالفت اصولی اعضای این حزب با ورود بی‌حساب و کتاب میلیاردرها به کارزارهای سیاسی، در عمل، گاهی تبلیغات سیاسی این حزب، با کمک‌های مالی بدون محدودیت، ابعاد گسترده‌تری پیدا می‌کند. بر اساس جزئیاتی که هر ماه توسط کمیسیون فدرال انتخابات در آمریکا منتشر می‌شود، از صنایعی مانند مخابرات و الکترونیک تا سندیکاهای کارگران، انجمن‌های مدافع حقوق مدنی و لابی‌های حوزه بهداشت و درمان، همه در دسته گروههایی هستند که در حال حاضر از کمک‌های بدون محدودیت به سوپرپک‌های حامی دموکرات‌ها ابایی ندارند. به بیان دیگر، اگر قرار است دست همه برای خرج کردن در انتخابات باز باشد، گروههایی هم هستند که بدشان نمی‌آید به پای کمپین حزب دموکرات پول بریزند.

سندرز از کمک‌های نامحدود سرمایه‌داران استفاده نکرد و تا آخرین روز مبارزه سیاسی‌اش هیچ گاه با کمبود پول روبه‌رو نشد.

در کنار این مساله، استدلال نامزدهایی مانند هیلاری کلینتون هم در پیچیده کردن اوضاع بی‌تاثیر نیست. کلینتون و گروهی از سیاستمداران رده بالای حزب دموکرات می‌گویند تا روزی که قوانین بازی تغییر نکرده‌اند، باید به همین قواعد تن داد تا در رقابت پیروز شد. به همین دلیل هم حزب دموکرات برای کمک گرفتن از سرمایه‌داران ابایی ندارد و در عمل، کمپین نامزدی مانند هیلاری کلینتون به یکی از اصلی‌ترین کمپین‌ها تبدیل شده که از کمک‌های بدون محدودیت، به شکل غیرمستقیم بهره می‌برد. در میان چهار نامی که در حال حاضر برای رقابت نهایی مطرح هستند (دونالد ترامپ از حزب جمهوریخواه، هیلاری کلینتون از حزب دموکرات، ژیل استاین از حزب سبز و گری جانسون از حزب لیبرترین)، هیلاری کلینتون از حزب دموکرات بیشترین کمک‌های غیرمستقیم را در قالب «سوپر‌پک» یا کمیته‌های ویژه اقدام سیاسی دریافت کرده است.

در مقابل برنی سندرز نه تنها از کمک‌های بدون محدودیت استفاده نکرد، بلکه موفق شد در جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای تبلیغات سیاسی، پولدارترین کمپین این انتخابات را راه بیاندازد. در پایان رای‌گیری، میزان کمکهای مردمی به برنی سندز نزدیک به ۲۰۸ میلیون دلار بود؛ حدود چهار میلیون دلار بیشتر از هیلاری کلینتون و حدود ۱۵۰ میلیون دلار بیشتر از دونالد ترامپ. بماند که کمپین ترامپ مدعی است بخش عمده هزینه‌های تبلیغاتی‌اش را تا اینجا از حساب شخصی او پرداخت کرده است. این رقم‌ها نشان دادند که برخلاف اصرار برخی سران حزب دموکرات، برای پیروزی در این رقابت نباید لزوما به قواعدی تن داد که با ارزش‌های این حزب سازگار نیستند. سندرز از کمک‌های نامحدود سرمایه‌داران استفاده نکرد و تا آخرین روز مبارزه سیاسی‌اش هیچ گاه با کمبود پول روبه‌رو نشد. همانطور که باراک اوباما نیز در سال ۲۰۰۸ موفق شد ۸۸٪ بودجه کمپین خود را توسط کمکهای کوچک و محدود مردم عادی تامین کند.

سوسیال‌دموکراسی

یکی دیگر از دستاوردهای برنی سندرز، اصرار او بر اهمیت برنامه‌های اجتماعی و حمایت مالی دولت از شهروندان یود؛ کاری که از نگاه نوآم چامسکی، فیلسوف چپ‌گرای آمریکایی، «یادآوری» خواسته‌ها و اهداف ایدئولوژیک چپ‌های این کشور توصیف شد. در آمریکا، اثرات سالها نبرد بی‌امان این کشور با کمونیست‌ها در جریان جنگ سرد، تا همین امروز باقی مانده است. ضمن اینکه فاصله حزب دموکرات به عنوان مهم‌ترین حزب چپ‌گرای کشور، از ادبیات سیاسی چپ‌ها در اروپا روز‌به‌روز بیشتر شد و کار به جایی رسید که امروز برخی رسانه‌ها با مفاهیمی مانند «سوسیال‌دموکراسی»، چونان واژه ممنوعه‌ای برخورد می‌کنند. همزمان برخی دست راستی‌ها نیز اصرار بر ارزش‌های عدالت‌خواهانه را دشمنی با ارزش‌های آزادی‌خواهانه ایالات متحده آمریکا می‌خوانند. سندرز، با اتکا به دهه‌ها فعالیت سیاسی مستقل خود به یکی از معدود سیاستمدارانی بدل شد که در قرن ۲۱ خود را سوسیالیست نامید و تا یک قدمی نامزدی حزب دموکرات نیز پیش رفت.

اما این کار برای سندرز آسان نبود. او برای اینکه خود را سوسیالیست بخواند و در ابتدای رقابت از بازی حذف نشود، قبل از هر چیز ناچار شد در برنامه‌ها و مصاحبه‌هایش برداشت‌های خود را از سیاست‌های سوسیالیستی توضیح بدهد. او برای این اینکار بر روی مدل اقتصادی-اجتماعی کشورهای اسکاندیناوی متمرکز شد و تلاش کرد تا به مخاطبانش یادآوری کند که چپ‌گرایی با تشکیل «اتحاد جماهیر شوروی» برابر نیست. در عوض می‌توان چپ‌گرا بود، و سوسیالیست بود و همزمان زیر سایه لیبرال دموکراسی، آزادی‌های سیاسی و مدنی را تضمین کرد. مثالهای او از کشورهای اسکاندیناوی برای رسانه‌های آمریکایی تازگی نداشت. اما وسعت مخاطبان سندرز و توجهی که او هر روز به خود جلب می‌کرد موجب شد تا مباحثی که شاید برای دانشگاهیان آمریکایی، کهنه و تکراری به نظر می‌آمدند، در مقیاس ملی مطرح شوند و به بحثهای داغ بیشماری در رسانه‌ها دامن بزنند.

و این کارزار بزرگ و سراسری، به یک موتور محرک قدرتمند و پرانرژی نیز نیاز داشت. این انرژی را جوانان تامین کردند. طرح دانشگاه رایگان سندرز از سویی، و پتانسیل سیاسی باقی‌مانده از جنبش «اشغال وال‌استریت» از سویی دیگر دست به دست هم دادند و سوخت مورد نیاز کمپین سندرز را تامین کردند. در جریان طرح دانشگاه رایگان برای همه، او ایرادهای سیستم حمایت‌های مالی کنونی را برشمرد و گروه بزرگی از منتقدین این سیستم را با خود همراه کرد. و عملا برای دانشجویانی که همین حالا با مساله هزینه‌های تحصیل دانشگاهی روبه‌رو هستند و بسیاری‌شان نمی‌توانند بدون وام‌های دانشجویی به تحصیل ادامه بدهند، نامزدی که از تحصیل رایگان سخن می‌گفت به قهرمانی بزرگ تبدیل شد. این برنامه که برخی آن‌را بلند‌پروازانه توصیف می‌کردند، در کنار نارضایتی روبه‌افزایش از نابرابری اقتصادی در آمریکا پای جوانها را کمپین سندرز باز کرد.

در آستانه خط پایان رقابت‌های درون حزبی و در ابتدای رقابت بزرگ دموکرات‌ها با جمهوریخواهان، همین جوانان پرشور و خستگی‌ناپذیر می‌توانند به یکی از عوامل موثر در نتیجه نهایی تبدیل شوند.

حالا در آستانه خط پایان رقابت‌های درون حزبی و در ابتدای رقابت بزرگ دموکرات‌ها با جمهوریخواهان، همین جوانان پرشور و خستگی‌ناپذیر می‌توانند به یکی از عوامل موثر در نتیجه نهایی تبدیل شوند. آنها اگر در انتخابات فعال باقی بمانند و از هیلاری کلینتون حمایت کنند، یا با هیلاری کلینتون مخالفت کنند، یا اینکه سرخورده و خانه‌نشین شوند، همه می‌تواند بر شکست و پیروزی نامزد دموکراتها اثر بگذارد. به ویژه اینکه گروهی از هواداران سندرز اساسا دموکرات نیستند و گرایش سیاسی خود را مستقل از دو حزب اصلی کشور توصیف می‌کنند. در انتخابات آمریکا، رای ایالت‌های بلاتکلیف (مناطقی که اکثریت دموکرات یا جمهوریخواه ندارند) برای پیروزی در انتخابات نقش حیاتی دارد و در این ایالت‌ها نیز، آرای بلاتکلیف عموما متعلق به کسانی است که خود را مستقل از دو حزب می‌دانند. حمایت بخشی از مستقل‌ها از سندرز، اگرچه نتوانست در نهایت او را به نامزدی حزب دموکرات برساند، اما در مبارزه نهایی می‌تواند برنده و بازنده انتخابات را تغییر بدهد.

«انقلاب سیاسی»

سندرز در جای جای مبارزات انتخاباتی‌اش، مبارزه خود را برای کاخ سفید، یک «انقلاب سیاسی» توصیف کرد که با پیروزی نهایی در انتخابات، به ثمر خواهد نشست. اما به رغم تمامی موفقیت‌های دور از انتظاری که به دست آورد، این «انقلاب سیاسی» در عمل ناکام ماند. حالا او به جای این انقلاب از لزوم اصلاحات در درون حزب دموکرات سخن می‌گوید. برخی معتقدند همین‌که یک سناتور مستقل این روزها از لزوم تغییرات در حزب دموکرات سخن می‌گوید و سران حزب نیز ناچارند که سخنان او را جدی بگیرند، خود یک موفقیت سیاسی قابل اعتنا برای برنی سندرز است. حتی این احتمال مطرح شده که در صورت پیروزی دموکراتها در انتخابات مجلس سنا، پستی قابل احترام مانند ریاست کمیته بودجه مجلس سنا به برنی سندرز سپرده شود. چنین پستی برای سناتوری که عمر سیاسی‌اش را خارج از حزب دموکرات سپری کرده، دستاورد کمی نیست. اما انقلاب سیاسی؟

نه! حتی تغییرات احتمالی که سندرز بتواند در دستور کار کنوانسیون ملی حزب دموکرات در میانه تابستان تصویب کند هم با یک انقلاب سیاسی فاصله معناداری خواهند داشت. سندرز قطعا موفق شده تا هیلاری کلینتون را در لزوم اجرای برنامه‌های اجتماعی بیشتر به سوی موضعی چپ‌گرایانه سوق بدهد، اما حتی این تغییرات هم چندان انقلابی به نظر نمی‌رسند. به عنوان نمونه، ایده سندرز برای افزایش حداقل دستمزد در سراسر کشور به ساعتی ۱۵ دلار، پیشتر در برنامه‌های کلینتون به شکل محدودتری وجود داشت و او از حداقل دستمزد ۱۲ دلار حمایت می‌کرد. کلینتون هنوز به شکل رسمی از همان رقم ۱۲ دلار حمایت می‌کند. در عوض از افزایش این رقم در شهرهای بزرگ مانند لس‌آنجلس یا نیویورک به ۱۵ دلار در چارچوب قوانین ایالتی نیز حمایت کرده است.

خانم کلینتون هر قدر که در برنامه‌های حمایتی و مسایل مربوط به سیاست داخلی آمریکا مواضعی شبیه به سندرز دارد، در سیاست خارجی به کلی مسیر دیگری را ترجیح می‌دهد.

اما خانم کلینتون هر قدر که در برنامه‌های حمایتی و مسایل مربوط به سیاست داخلی آمریکا مواضعی شبیه به سندرز دارد، در سیاست خارجی و مسایل امنیتی و دفاعی به کلی مسیر دیگری را ترجیح می‌دهد. کلینتون که بارها هنری کسینجر، وزیر خارجه معروف جمهوریخواهان را به عنوان الگوی خود معرفی کرده، در سیاست خارجی بر لزوم حفظ نقش رهبری آمریکا بر جهان باور دارد و معتقد است که بودجه سازمان‌های امنیتی باید افزایش یابند. در مقابل برنی سندرز نیز با نام بردن از کسینجر گفت که به پیروی نکردن از او افتخار می‌کند! و هر دو بر سر مساله اسرائیل-فلسطین اختلاف نظری بنیادین دارند. موضع کلینتون، پیگیری پروژه صلح، همزمان با حمایت قاطعانه از امنیت اسرائیل است. در حالی که سندرز از وارد آوردن فشار بر اسرائیل برای تن دادن به صلح سخن می‌گفت. «انقلاب سیاسی» سندرز در این حوزه تا کنون هیچ اثری بر مواضع خانم کلینتون نداشته و به نظر نمی‌آید که او چندان علاقه‌ای به پیگیری سیاست خارجی ملایم‌تری که سندرز مبلغ آن بود، داشته باشد.

فصل انتخاباتی سال ۲۰۱۶ برای انتخاب چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا برای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، شروعی کاملا متفاوت داشت. در میان جمهوریخواهان بعد از یک رقابت شلوغ و پرخبر، یک چهره غیرحزبی نامزد شد که شاید به سختی بتوان او را یک سیاستمدار حرفه‌ای نامید. اما در حزب دموکرات، رقابت خیلی زود به یک دوگانه نفس‌گیر تبدیل شد که در آن هم کلینتون و هم سندرز، هر دو به موفقیت‌های قابل توجهی دست یافتند. در پایان این رقابت اگرچه هیلاری کلینتون عنوان نامزدی را به دست ‌آورد، اما واقعیت این است که تمرکز بر روی پیروزی او به تصویر کاملی از این رقابت منجر نخواهد شد. همانطور که در سال ۲۰۰۸، پیروزی نهایی باراک اوباما در انتخابات بدون حمایت همه جانبه کلینتون دشوارتر بود، در سال ۲۰۱۶ نیز، نامزد حزب یعنی هیلاری کلینتون بدون حمایت همه جانبه سندرز، راه ناهمواری را برای رسیدن به کاخ سفید در پیش خواهد داشت.

یک رای‌دهنده بر سر صندوق رای‌گیری در ایالت نیوهمشایر.
یک رای‌دهنده بر سر صندوق رای‌گیری در ایالت نیوهمشایر.

سئوال بزرگ این است: آیا رسانه‌ها باید در پایان رای‌گیری روز سه‌شنبه، هیلاری کلینتون را پیروزی قطعی و نهایی رقابت‌های درون حزبی معرفی کنند یا آنگونه که برخی هواداران سندرز و خود او اصرار دارند، تا روز کنوانسیون ملی حزب دموکرات یعنی حدود یک ماه و نیم دیگر صبر کنند؟

چرا این سئوال اهمیت یافته و مجادله دو طرف بر سرچیست؟

بعد از بردهای اخیر هیلاری کلینتون او حالا به چیزی در حدود ۱۵ تا ۲۵ نماینده یا دلیگیت (فرستاده‌های حزبی که در روز کنوانسیون با رای خود نامزد نهایی را انتخاب می‌کنند) نیاز دارد تا به شکل رسمی تعداد دلیگیتهایش از ۵۰ درصد عبور کند و اکثریت دلیگیتها را به دست بیاورد.

اما این ۵۰ درصد از مجموع دلیگیتهایی که از رای مردم به دست آمده و سوپردلیگیتها (آرای ویژه اعضای مهم حزب مانند نمایندگان کنگره یا فرمانداران دموکرات) شکل خواهد گرفت. اگر سوپردلیگیتها را از مجموع آرای هیلاری کلینتون کم کنیم، او به ۵۰ درصد نخواهد رسید.

سوپردلیگیتهایی که هم اکنون گفته‌اند به هیلاری کلینتون رای خواهند داد، از نظر مقررات حزبی مجازند که تا روز کنوانسیون نظرشان را تغییر بدهند و در آن روز به سندرز رای بدهند. در واقع رای آنها وقتی قطعی می‌شود که در روز کنوانسیون اخذ شود. تا آن روز هر چه می‌گویند می‌تواند بادهوا باشد!

اما در عین حال سوپردلیگیتها از دهه ۷۰ میلادی که شکل نوین انتخاب نامزد ریاست جمهوری در حزب دموکرات تثبیت شده تا امروز، هرگز با رای و امتیاز ویژه‌ای‌ که در اختیار داشته‌اند، برخلاف نظر مردم و آرایی که در طول انتخابات درون حزبی اخذ شده، نامزدی را برنده نکرده‌اند. به بیان دیگر بدون هیچ استثنایی در حزب دموکرات همیشه کسی که بیشترین رای را در جریان انتخابات درون حزبی در ۵۰ ایالت و سرزمین‌های تابعه آمریکا به دست آورده است، در نهایت نامزد این حزب در رقابت‌های ریاست جمهوری بوده است.

در حال حاضر هیلاری کلینتون بیش از سه میلیون رای و حدود ۳۰۰ دلیگیت از سندرز جلوتر است. بعد از آخرین دور رای‌گیری بعید است که در این نسبت تغییر خارق‌العاده‌ای رخ بدهد. حتی اگر به شکل دور از انتظاری و برخلاف برخی نظرسنجی‌ها اکثریت قاطعی روز سه‌شنبه به سندرز رای بدهند این اختلاف مثلا به دو میلیون رای و ۲۰۰ دلیگیت کاهش پیدا می‌کند. باز هم کلینتون با فاصله در جلب آرای مردم از سندرز جلو خواهد بود.

این نخستین بار خواهد بود که یک زن در تاریخ آمریکا نامزدی یکی از دو حزب اصلی را به دست می آورد و گزارش این اتفاق تاریخی، قبل از وقوع از سوی برخی زیر سئوال رفته است.

با این وصف فرض کنیم که سندرز موفق شود در یک ماه و نیم آینده با سوپردلیگیتها ملاقات کند و برایشان دلایل کافی بیاورد که باید به او رای بدهند. منطقا اگر سوپردلیگیتها رای خود را برگردانند و تصمیم بگیرند به سندرز رای بدهند، اقدامشان کاملا غیردموکراتیک خواهد بود و میلیونها نفری که به هیلاری کلینتون رای داده‌اند، سرخورده می‌شوند. ضمن اینکه چنین کودتایی علیه نامزدی که بیشترین رای را آورده، برخلاف سنت حزب دموکرات نیز هست و تا امروز سابقه نداشته است. آنها اگر چنین کاری بکنند عملا منطق رای‌گیری از مردم برای انتخاب نامزد را نیز زیر سئوال می‌برند.

و نکته آخر اینکه با توجه به آرای نسبتا بالای سوپردلیگیتها که حدود ۱۵ درصد کل آراست، تاکنون هیچ کدام از موارد معدود رقابت‌های درون حزبی دموکراتها که در آن رقابت نزدیک بوده، کسی نتوانسته بدون سوپردلیگیت برنده شود. آخرین نمونه باراک اوباما بود که وقتی رای‌گیری در سال ۲۰۰۸ به پایان رسید تنها با اختلاف چهار درصد در شمارش دلیگیت‌ها از کلینتون پیش بود. اوباما در آن انتخابات حتی از نظر شمارش آرا از کلینتون عقب بود ولی از آنجا که دلیگیتهای بیشتری داشت، در پایان با اضافه شدن رای سران حزب، برنده شد. هیلاری کلینتون در آن سال خیلی زود و هفته‌ها قبل از کنوانسیون به نفع اوباما کنار رفت و در روز کنوانسیون شخصا در گردهمایی شرکت کرد و با رویی گشاده و یک سخنرانی تبیلغاتی در نامزد شدن باراک اوباما مشارکت کرد.

حالا برگردیم به سئوال اصلی: آیا رسانه‌ها فردا باید کلینتون را برنده نهایی معرفی کنند یا تا روز کنوانسیون صبر کنند؟

دیگر چه چیزی می‌تواند هیلاری کلینتون را از رسیدن به نامزدی باز دارد؟

پاسخ به این سئوال در کمپین سندرز این است: تحقیقات اف بی آی درباره ایمیلهای خانم کلینتون در دوران وزارت خارجه. یعنی در واقع همان ماجرایی که در نخستین مناظره از نظر برنی سندرز هیچ اهمیتی نداشت و بهانه جمهوریخواهان بود برای گمراه کردن مردم آمریکا از موضوعات اصلی مانند حداقل دستمزد یا سطح رفاه طبقه متوسط. گویا حالا همان ماجرای «گمراه کننده» که جمهوریخواهان علم کردند، از نظر برنی سندرز اهمیت کافی یافته که به خاطرش باید صبر کرد و دید که آیا نامزدی کلینتون به خطر خواهد افتاد یا نه.

و این تحقیقات چگونه نامزدی هیلاری کلینتون را با خطری جدی روبه‌رو خواهد کرد؟ در صورتی که در یک ماه و نیم پیش‌رو، اف بی آی به این نتیجه برسد که هیلاری کلینتون در دوران تصدی وزارت خارجه، با استفاده از سرورهای شخصی، عملی مجرمانه انجام داده است. در این حالت اف بی آی علیه هیلاری کلینتون اعلام جرم خواهد کرد. چنین اتفاقی فارغ از نتیجه نهایی دادگاه به معنای مرگ کمپین خانم کلینتون برای رسیدن به کاخ سفید خواهد بود. این بزرگترین بخت برنی سندرز برای تبدیل شدن به نامزد حزب دموکرات است.

رسانه‌ها تا فردا شب وقت دارند که تصمیم بگیرند. این نخستین بار خواهد بود که یک زن در تاریخ آمریکا نامزدی یکی از دو حزب اصلی را به دست می آورد و گزارش این اتفاق تاریخی، قبل از وقوع از سوی برخی زیر سئوال رفته است. آن هم نه از سوی محافظه‌کاران و شخصیت‌هایی مانند دونالد ترامپ که به داشتن افکار ضد زن شهره‌اند، بلکه توسط یکی از لیبرال‌ترین سناتورهای آمریکایی و طرفدارانش که بعضی‌هایشان از پیشروترین چهره‌های فرهنگ و سیاست آمریکا هستند و به این راحتی برچسب ضد زن به آنها نمی‌چسبد.

این معما در ۴۸ ساعت آینده به جواب خواهد رسید.

بیشتر

XS
SM
MD
LG