طرح انتقال پایتخت از تهران، ایدهای قدیمی و پرتکرار در فضای سیاسی ایران است که در روزهای اخیر از سوی مسئولان ارشد دولتی به شکلی پررنگتر از گذشته مطرح میشود؛ ایدهای که معمولا هر از چند گاهی سر زبانها میافتاد و فراموش میشد اما با تشدید بحرانهای زیستمحیطی تهران در سالهای گذشته جدیتر شده است.
در دهههای گذشته تهران هرچقدر بزرگتر شده نشانههای «ناکارآمدی» و «ضعف مدیریت شهری» در آن آشکارتر شده است. حاکمیت هم با تمرکز سرمایه و توسعه در تهران و غفلت از دیگر نقاط کشور بر آتش اوضاع نابسامان پایتخت دمیده است. حالا کار به جایی رسیده که تنها راهحل را در پاک کردن صورت مسئله، یعنی انتقال پایتخت به مکانی دیگر میبیند.
تاکنون نام شهرهای مختلفی برای انتقال پایتخت مطرح شده اما اینبار مسئولان دولتی درست دست روی نقطهای دور از انتظار گذاشتهاند و از منطقه «مکران» به عنوان یکی از گزینههای اصلی به عنوان پایتخت جدید ایران نام میبرند.
مسعود پزشکیان هفته گذشته گفته بود پایتخت ایران باید «به یک شهر در کنار دریا» منتقل شود. محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور، هم با تأکید بر اینکه «دولت در انتقال پایتخت تردید نخواهد کرد»، از مکران به عنوان یکی از گزینههای «جدی» نام برده است. در همین حال فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت نیز در کنفرانس خبری هفتگی خود گفته که پایتخت جدید «قطعا» یکی از شهرهای جنوب ایران است و ظرفیتهای منطقه مکران بررسی میشود.
سرگذشت طرح انتقال پایتخت
ایده جابهجایی پایتخت در تمام دولتهای پس از انقلاب در ایران مطرح بوده است. حکومت جمهوری اسلامی پس از مواجهه با آسیبهایی مانند مشکلات زیست محیطی، تأمین انرژی و اشباع جمعیت در تهران بر لزوم اجرای این تصمیم تأکید میکند اما هربار به دلایل مختلفی از جمله هزینههای سنگین، آن را به تأخیر انداخته است.
این ایده برای نخستین بار، چند سال پس از وقوع انقلاب در دولت میرحسین موسوی مطرح شد اما به دلیل درگیریهای داخلی و جنگ هشت ساله نتیجهبخش نبود. پس از آن در دوران ریاستجمهوری اکبر هاشمیرفسنجانی تلاشهایی برای انتقال پایتخت انجام شد اما تصویب نهایی در آخرین جلسه تصمیمگیری به دلیل مخالفت شهرداری تهران لغو شد.
در دولت محمد خاتمی سیاست جابهجایی پایتخت جای خود را به «بهبود زیرساختها و مدیریت شهری تهران» داد اما دولت بعدی به ریاست محمود احمدینژاد، بار دیگر بررسی این طرح را در دستور کار قرار داد. دولت احمدینژاد در سال ۱۳۹۰ پیشنهاد انتقال پایتخت از تهران به یکی از استانهای مرکزی ایران را در قالب طرحی به نام «انتقال مرکز سیاسی-اداری کشور» ارائه کرد اما این طرح هم در حد مطالعه و پژوهش باقی ماند. اقدامات حاکمیت برای انتقال پایتخت تا جایی ادامه پیدا کرد که مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۲ موضوع انتقال پایتخت سیاسی و اداری تهران را تصویب کرد، اما این موضوع با مخالفت دولت حسن روحانی مواجه شد. در این دوره نام شهر جدید «پرند» که در نزدیکی تهران قرار دارد، به عنوان پایتخت جدید مطرح بود.
سرانجام در ششم اردیبهشت سال ۱۳۹۴ طرح «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور» به تصویب مجلس و تأیید شورای نگهبان رسید. بر اساس این قانون، دولت مکلف شد ظرف حداکثر دو سال این مسئله را بررسی کند. از آنجا که حسن روحانی، رئیسجمهور وقت، موافق این انتقال نبود این مصوبه به شکل جدی پیگیری نشد. این قانون در دولت کوتاه ابراهیم رئیسی هم امکانسنجی شد و حالا به مبنای تصمیمگیری دولت مسعود پزشکیان برای تغییر پایتخت تبدیل شده است.
چرا مکران؟
دولت پزشکیان مهمترین دلیل انتخاب منطقه مکران را «توسعه دریا محور» اعلام کرده است. پس از سالها بررسی، این نخستین بار است که نام منطقه مکران به عنوان یک گزینه جدی برای انتقال پایتخت مطرح میشود.
مَکْران یا در گویش محلی مَکُران، نام مناطقی از جنوب استان سیستان و بلوچستان است که حدود هزار کیلومتر از نوار ساحلی را در بر میگیرد. این منطقه که بندر چابهار نیز در آن واقع شده به دلیل نزدیکی به دریای عمان و اقیانوس هند و برخورداری از منابع نفت و گاز یک محدوده «استراتژیک» در ایران محسوب میشود. بندر چابهار تنها بندر ایران است که به اقیانوس راه دارد.
مکران از ابتدا قرار بود به قطب «حملونقل و ترانزیت بینالمللی» ایران و خاورمیانه تبدیل شود نه پایتخت. هرچند جمهوری اسلامی در سالهای گذشته و به شکل ویژه پس از برجام تبلیغات گستردهای را درباره توسعه بندر چابهار انجام داد اما نام این منطقه تا پیش از این به عنوان گزینه احتمالی پایتخت مطرح نبود.
حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران، ادعا کرده بود با سرمایهگذاریهای جدید در مکران، چابهار و جنوب بلوچستان «تحول بزرگی» رخ خواهد داد. وزارت راهوشهرسازی هم اعلام کرده بود با نصب یک اسکله جدید در این بندر، ظرفیت آن از ۲.۵ میلیون تن در سال به ۸.۵ میلیون تن خواهد رسید. همان زمان برخی منتقدان میگفتند سرمایهگذاری هنگفت دولت در این منطقه بدون ایجاد رابطه تجاری با کشورهای دیگر و رفع تحریمها بیفایده خواهد بود.
مسئولان جمهوری اسلامی بندر چابهار را رقیب اصلی بندر «گواتر پاکستان» معرفی میکنند. ایران پس از توافق برجام برای رقابت با سرمایه گذاری پنجاه میلیارد دلاری چین در بندر گواتر، با کشور هند درباره توسعه و سرمایهگذاری در این منطقه وارد مذاکره شد تا سهم خود را از مسیر ترانزیتی «شمال-جنوب» از دست ندهد. بر این اساس در سال ۲۰۱۶ هند به عنوان کارگزار توسعه «بندر شهید بهشتی چابهار» متعهد به سرمایهگذاری پانصد میلیون دلاری شد. با وجود اینکه قرار بود پنج فاز با مجموع ظرفیت هشتاد میلیون تنی در این بندر احداث شود تاکنون فقط فاز اول با ظرفیت هشت میلیون تن در سال ۱۳۹۶ افتتاح شده است. همین مقدار ظرفیت هم به دلیل تحریمها و کاهش تجارت خارجی بدون استفاده باقی ماندهاست.
پس از هند، نام چین و ژاپن هم به میان آمد اما تاکنون این پروژه به دلیل تاخیر و بدعهدی کارگزاران هندی و چینی پیشرفت مطلوبی نداشته و در عمل «بدون نتیجه» باقی مانده است.
موانع انتقال پایتخت
نخستین چالش حاکمیت برای انتقال پایتخت به منطقه مکران، «محدودیتهای مالی» است. توسعه امکانات و ایجاد یک کلانشهر جدید در ناحیهای که تاکنون از هرگونه امکانات رفاهی محروم بوده نیازمند سرمایه گذاری عظیمی است. اکنون بخش عمده بودجه دولت صرف دستمزد کارمندان و هزینههای جاری کشور میشود و در شرایط تحریمی نیز تأمین مالی از خارج کشور در عمل امکانپذیر نیست.
احمد وحیدی، وزیر کشور دولت سیزدهم، در اردیبهشت ۱۴۰۳ هزینه انتقال پایتخت را «۱۰۰ میلیارد دلار» اعلام کرده و گفته بود: «با این هزینه گزاف نمیتوان فوری تصمیمگیری کرد».
هرچند منطقه مکران مزیتهای اقتصادی و گردشگری فراوانی دارد اما بسیاری از منتقدان مطرح شدن نام این منطقه به عنوان پایتخت سیاسی و اداری را یک «خطای استراتژیک» ارزیابی میکنند. آنها این منطقه را به دلیل اینکه یکی از دورترین نقاط ایران از تمام کلانشهرها و مناطق صنعتی و کشاورزی است انتخاب مناسبی نمیدانند. برخی حتی انتخاب مکران به عنوان پایتخت را «خودکشی امنیتی» توصیف کردهاند؛ چراکه معتقدند در صورت بروز درگیری نظامی، این محدوده «نزدیکترین نقطه برای تصرف نیرویهای خارجی از طریق دریا» است.
زیرساختهای شهری و امکانات اداری، آموزشی، درمانی و حملونقل مکران برای اهالی فعلی این منطقه نیز کافی نیست و انتقال پایتخت به آن نیازمند سرمایهگذاری هنگفتی است. تضمین امنیت در این محدوده نیز به دلیل مشکلات تاریخی و نزدیکی به دریا برای حاکمیت چالشساز خواهد بود.
فعالان محیط زیست در روزهای گذشته درباره احتمال تخریب ویژگیهای زیست محیطی این منطقه در صورت انتقال پایتخت نیز هشدار دادهاند. علاوه بر این، «تغییرات فرهنگی در جامعه بومی مکران» در صورت انتقال پایتخت دچار تغییرات اساسی خواهد شد.
انتخاب مکران؛ تصمیم دولت یا رهبر جمهوری اسلامی؟
در چهل سال گذشته نام شهرهایی مانند سمنان، اراک و پرند به عنوان گزینههای احتمالی پایتخت جدید مطرح شده بود که همگی در نواحی مرکزی ایران قرار دارند. در این شرایط انتخاب یک محدوده در جنوب شرق ایران برای محافل کارشناسی و رسانههای ایران «غافلگیر کننده» بود. به همین دلیل برخی در ایران دلایل این تصمیم دور از انتظار را فراتر از مباحث کارشناسی و امکانسنجیهای علمی درنظر میگیرند.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در سالهای گذشته تأکید ویژهای بر توسعه مکران داشته است. با وجود اینکه هیچکدام از وعدهها و توصیههای او درباره پیشرفت این منطقه اجرایی نشده است اما مسئولان دولتی به شکل سنتی تمام شعارها و تبلیغات خود را در راستای دستورات رهبر جمهوری اسلامی تنظیم میکنند. بر همین اساس برخی منتقدان، انتخاب مکران به عنوان یک گزینه جدی برای پایتخت جدید را تلاشی برای حرکت دولت در مسیر سیاستهای رهبری جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند؛ مسیری که ممکن است علاوه بر تمام دلایلی که به شکل رسمی برای این تصمیم مطرح میشود یک «انگیزه پنهان» برای دولت باشد.
رهبر جمهوری اسلامی از سالها پیش به مکران توجه ویژهای داشته است. او در بند ۲۱ سياستهای كلي برنامه ششم توسعه، توسعهٔ اقتصاد دريايی جنوب كشور را با محوریت «سواحل مكران» ابلاغ کرده است. علی خامنهای آذرماه ۱۳۹۳ آبادسازی سواحل مکران را جزء «کارهای اساسی» دولت اعلام کرده و گفته بود که برنامههای دولت در این منطقه باید با سرعت بیشتری دنبال شود. او همچنین در بهمنماه سال ۱۳۸۸ گفته بود: «ما از سواحل طولانی دریای عمان بهرهی لازم و کافی را نبردهایم و ذهنمان همیشه متوجه خلیج فارس بوده است».
منتقدان چه میگویند؟
در روزهای گذشته، بیشتر کارشناسان با اجرای این طرح مخالفت کرده و این اقدام را اشتباه دانستهاند. از جمله محمد طبیبیان، کارشناس اقتصادی که در صفحه شخصی خود در تلگرام طرح انتقال پایتخت را «توهم» و «اعتراف به شکست طولانی مدت در اداره و برنامهریزی یک شهر» توصیف کرده و نوشته است: «این اوهام عملی نیست گویی این رفقا خبر ندارند دلیل تاریخی انتخاب این محل یعنی تهران که ابتدا دهی بوده بی نام و نشان چیست».
پیروز حناچی، شهردار سابق تهران، نیز با تأکید بر اینکه ایده انتقال پایتخت به «بیراهه» میرود گفته است که با تغییر پایتخت فشار از روی تهران برداشته نخواهد شد.
روزنامه دنیای اقتصاد نیز در گفتوگو با حسین ایمانی جاجرمی، کارشناس حوزه شهری، از قول او نوشته است: «پایتخت فقط چند ساختمان، مراکز اداری و کارمندان دولت نیست که بتوان آن را به سادگی جابهجا کرد. پایتخت یک مفهوم سیاسی و تاریخی در دل خود دارد و ملت را تعریف میکند و نمادین است».
چرا تهران برای پایتخت بودن محبوب نیست؟
تهران یک کلانشهر ۹ میلیوننفری است که بیش از سی درصد تولید ناخالص داخلی ایران را در خود جای داده است. علاوه بر ظرفیتهای اقتصادی، اکثر امکانات رفاهی، ورزشی و هنری ایران در تهران خلاصه شده است. با وجود این، در سالهای گذشته پدیدههایی مانند فرونشست زمین، ریسک زلزله به دلیل تراکم جمعیت و ایمنی ساختمانها، ترافیک، آلودگی هوا و تأمین انرژی و آب در تهران، مدیریت شهری را با بحرانهای متعددی مواجه کرده است.
حلیاسادات حسینی، سرپرست وقت اداره کل محیط زیست شهرداری تهران در سال ۱۴۰۱، تهران را رکورددار فرونشست زمین در جهان اعلام و این پدیده را به عنوان «زلزله خاموش یا سرطان زمین» ارزیابی کرده بود.
محمد آقامیری، رئیس کمیته عمران شورای شهر تهران، مردادماه ۱۴۰۲ تلفات انسانی زلزله احتمالی در تهران را حدود سیصد هزار نفر تا پانصد هزار نفر پیشبینی کرده و گفته بود که این حادثه میتواند به یک «فاجعه جهانی» تبدیل شود.
طرح تجزیه استان تهران
در سالهای گذشته طرحهای دیگری به عنوان راهحل تمرکززدایی از تهران مطرح شده است اما کمتر مورد توجه دولت بوده است. پیش از این حتی طرح «تجزیه استان تهران» به چند استان کوچک نیز مطرح شده بود اما «انتقال پایتخت» برای دولتها گزینه جذابتری بوده است.
برخی از کارشناسان «تجهیز زیرساختهای تهران» را گزینه مناسبتری نسبت به تغییر پایتخت میدانند و به دولت پیشنهاد میدهند همزمان با بهبود شرایط تهران به وسیله توسعه امکانات در سایر شهرها «تمرکززدایی» کند.
یافتههای یک پژوهش در سال ۱۳۹۴ که در جریان امکانسنجیهای دولت برای انتقال پایتخت انجام شده بود نشان میدهد این طرح خلاف «مبانی کارشناسی» است. کارشناسان در این پژوهش توصیه کردهاند که دولت به جای انتقال پایتخت بهتر است «ساماندهی مجموعه شهری تهران» را به عنوان راهحل مشکلات زیستمحیطی بررسی کند.