مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت، و ابوالحسن بنیصدر اولین رئیسجمهور منتخب جمهوری اسلامی ایران، هر دو از بازماندگان آن چیزی هستند که مهدی بازرگان از آن با عنوان «حرکت دوم» انقلاب یاد میکرد.
نخستوزیر دولت موقت بر این اعتقاد بود که بر اساس منطق علم ریاضی و مکانیک، انقلاب ایران یک حرکت رو به مرکز داشت که در شعارها «همه با هم» بودند و یک حرکت گریز از مرکز که همه چیز به «همه با من» تبدیل شد.
جامعهٔ آکنده از هیجان انقلابی بهمن ۵۷ تا چه اندازه صدای نخستوزیری را شنید که انقلابیهای دوآتشه آن سالها که از قرار بعدها در صف مخالفان نظام دینی حاکم قرار گرفتند و حاکمان امروز ایران، روشش را «انقلابی» نمیدانستند.
به نوشته مهدی بازرگان، دولت موقت که «منتهیالیه دوران اول» بود و «مساعیاش به جایی نمیرسید» کنار رفت.
آخرین بخت با ابوالحسن بنیصدر بود، رئیسجمهور منتخبی که منتقد دولت موقت بود، خود را به نوعی نظریهپرداز «انقلاب اسلامی» می دانست، معتقد بود روحانیون مجبورند مانند دولت موقت با حکومت فُکل کراواتیها بسازند. اما وقتی به قدرت رسید در جنگ قدرت با حزب جمهوری اسلامی کم آورد و آنطور که منتقدانش میگویند، همه برداشتها و سرمایهگذاریهایش در زیر عنوان یکی از کتابهایش، «کیش شخصیت» به سوء محاسبهای تبدیل شد.
در پاراگراف اول با مهدی نوربخش عضو نهضت آزادی ایران و داماد ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت، در آمریکا و مهران مصطفوی، فعال سیاسی جمهوریخواه و داماد ابوالحسن بنیصدر، در فرانسه همراه شدیم تا ببینیم آیا بازرگان و بنیصدر، آنگونه که منتقدانشان میگویند با رفتار سیاسی خود «جاده صافکن استبداد دینی حاکم بر ایران» شدند.
دولت بازرگان؛ «انتصابی و نه انقلابی»
مهدی نوربخش بر انتصابی بودن دولت مهدی بازرگان تأکید میکند و میگوید این دولت در ۹ ماهی که بر سر کار بود آنچه میتوانست را انجام داد و در نهایت کلیت نهضت آزادی به یک سازمان سیاسی مخالف تبدیل شد و بسیاری از رهبران آن به غیر از مهدی بازرگان به زندان رفتند.
اما مهران مصطفوی دولت بازرگان را در همکاری با «روحانیت و حزب جمهوری اسلامی» سرزنش می کند و میگوید سه روز قبل از به نتیجه رسیدن انقلاب نمایندهٔ نهضت آزادی در تماس با سفارت آمریکا به آنها اطمینان میدهد که نگران نباشند، بنیصدر در آینده نقشی نخواهد داشت.
او این موضوع را مربوط به اختلاف دیدی میداند که میان این دو سیاستمدار وجود داشت و ادامه میدهد: «مرحوم مهندس بازرگان مرد شریف و بسیار دموکراتی بود، اما اصولاً فردی نبود که برای انقلاب باشد».
آقای مصطفوی پدید آمدن نهادهای نوپای انقلابی مانند سپاه پاسداران، دادگاههای انقلابی و جهاد سازندگی را در کنار تشکیل مجلس خبرگان و وارد کردن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی را مولود فضایی میداند که دولت مهدی بازرگان به روحانیت داده بود و میگوید: «و تلاشهای مهندس بازرگان برای انحلال مجلس خبرگان به جایی نرسید».
کودتای روحانیت علیه بنیصدر
داماد ابوالحسن بنیصدر میگوید بسیاری به اولین رئیسجمهور منتخب گفته بودند که این قانون اساسی به او اجازه نمیدهد پیشرفت دموکراتیکی حاصل شود.
به گفته این فعال سیاسی، آقای بنیصدر در برابر مخالفتهای حزب جمهوری اسلامی به آیتالله خمینی پیشنهاد همهپرسی داده بود اما رهبر انقلاب در پاسخ به این پیشنهاد گفته بود اگر سی میلیون نفر بگویند بله، من میگویم نه؛ و بنیصدر را از ریاستجمهوری عزل کرد.
مهران مصطفوی میگوید بنیصدر در پاریس تلاش کرده بود تا از زبان یک مرجع تقلید یعنی آیتالله خمینی مسئله حاکمیت مردم مطرح شود و بر خلاف دوستانش باور نداشت که خمینی اسلحه به روی مردم میکشد.
به گفته آقای مصطفوی، بنیصدر با آیتالله خمینی مماشات نکرد، وقتی از فرماندهی کل قوا عزل شد، خلبانها به او پیشنهاد کودتا و بمباران کردند که او نپذیرفت و میگفت الان ایران در جنگ با عراق است و اگر ما یک جنگ داخلی راه بیاندازیم همه شکست میخوریم و معلوم نیست ایران هم باقی بماند.
ضمن اینکه، مهران مصطفوی امکانناپذیر بودن کودتا در خرداد ۶۰ به واسطهٔ همراهی جامعه با آیتالله خمینی را هم رد نمی کند.
بنیصدر با بازرگان «ناسازگار بود»
مهدی نوربخش در واکنش به صحبتهای داماد ابوالحسن بنیصدر میگوید، همکاری دولت موقت با حزب جمهوری اسلامی صحت ندارد و این آقای بنیصدر بود که برای مدت خیلی کوتاهی به عضویت این حزب درآمد و با آقای (محمد) بهشتی روابط تنگاتنگی داشت.
به گفته معاون بخش شورای امور جهانی آمریکا در هریسبورگ، ابوالحسن بنیصدر در زمانی که دولت موقت در مخالفت با گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا استعفا کرد، از حامیان این اقدام بود.
او همچنین دربارهٔ وارد شدن اصل ولایت فقیه به قانون اساسی جمهوری اسلامی هم میگوید، این قانون اساسی را آقای(حسن) حبیبی بر اساس قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه نوشته بود و وقتی آقای دکتر یزدی و آقای(مصطفی) چمران آن را به آقای خمینی دادند، سر مسائلی با او به جمعبندی رسیدند.
او ادامه میدهد: به همین خاطر وقتی از آقای خمینی پرسیده میشود که جمهوری شما چگونه جمهوری است، او میگوید چیزی مانند جمهوری در فرانسه؛ یعنی آنها امضای او را پای قانون اساسی گرفته بودند که ولایت فقیه در آن وجود نداشت.
به اعتقاد این فعال سیاسی، مهدی بازرگان تنها انتخابی بود که «بعد از انقلاب مشروعیت داشت».
او می گوید آقای بازرگان با علمایی مانند آیتالله شریعتمداری مشورت کرد و همه آقای بازرگان را به پذیرفتن این مسئولیت و جلوگیری کردن از تخریبهای روحانیون تندرو تشویق کردند، تنها کسی که موافق نبود و به او گفت اینها به تو خیانت خواهند کرد، آقای (محمود) طالقانی بود.
مهدی نوربخش، «انقلابی» نبودن دولت بازرگان را تأیید میکند و میگوید او بعد از انقلاب به انقلابیون گفت مرحله تخریب تمام شده است و الان باید وارد مرحله سازندگی شویم.
آقای نوربخش معتقد است که روحانیون و بخشی از روشنفکران طالب قدرت اجازه ندادند دولت بازرگان پا بگیرد.
«دیکتاتوری صُلَحا»
مهدی نوربخش با اشاره به یکی از بحثهای مهدی بازرگان با محمد بهشتی در شورای انقلاب میگوید: آقای بهشتی در آن مقطع که شرایط حکومت برای روحانیون فراهم شده بود برای اولینبار نوع حکومت آینده را «دیکتاتوری صلحا» مینامد که این موضوع با واکنش آقای بازرگان مواجه میشود و او میگوید «آدم صالح با دیکتاتوری در تضاد است».
او در اینباره به شکلگیری حزب جمهوری اسلامی به عنوان حرکت به سوی نوعی نظام تکحزبی و دعوت محمد بهشتی از روشنفکران برای گرد آمدن زیر چتر آن اشاره میکند.
آقای نوربخش میگوید انقلابیون در آن زمان مشتهای گره خورده و اعدام میخواستند اما مهندس بازرگان دنبال شرایط دیگری بود و برای همین همراهی بخش عظیمی از مردم را از دست داد.
به تعبیر داماد وزیر خارجه دولت موقت انقلاب، مهدی بازرگان بر خلاف ابوالحسن بنیصدر حتی یکبار هم دست آیتالله خمینی را نبوسید.
او می گوید نهضت آزادی در زمان حیات آقای خمینی، یک جزوه دویست صفحهای منتشر کرد که در آن ولایت فقیه با دیکتاتوری معادل شده بود و از آنجا دستگیریها شروع شد.
بازرگان و پایههای استبداد
مهران مصطفوی اساس «ناسازگاری» ابوالحسن بنیصدر با مهدی بازرگان را برپا شدن بنیادهای جدیدی مثل سپاه و دادگاههای انقلاب میداند که تا امروز دوام آوردهاند و پایههای اصلی استبداد شدند.
آقای مصطفوی معتقد است مهدی بازرگان زمینه را برای حزب جمهوری اسلامی فراهم کرد، و «استبداد همینطوری عادی درست نمیشود، باید خودش را بر اساسی استوار کند و آن سپاه پاسداران است که با ادامه جنگ و تضعیف ارتش قدرت گرفت».
این فعال سیاسی میگوید نهضت آزادی از سال ۶۰ به بعد در تمام انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرده یا نامزدی داشته که رد صلاحیت شده و یا از نامزد دیگری حمایت کرده و هیچوقت نگفته است ما با اساس این حکومت نمیتوانیم کار کنیم.
مهدی نوربخش در واکنش به صحبتهای آقای مصطفوی میگوید این آقای بنیصدر بود که از شورای انقلاب فرهنگی و انقلاب فرهنگی درون دانشگاهها حمایت کرد.
او افزود: می گویند که نهضت آزادی در همه انتخابات بعد از انقلاب شرکت کرده که این هم حرف نادرستی است. نهضت آزادی ایران از انتخابات دوره احمدینژاد گذشت و تحریم کرد، دوران آقای رئیسی را تحریم کرد.
انتخابات اولین دورهٔ روحانی را قبول و حمایت کرد و صددرصد پشت سر آقای خاتمی قرار گرفت.
انقلاب اسلامی و «طلب مغفرت» ابراهیم یزدی
ابوالحسن بنیصدر ناشر روزنامهای در ایران شد که به نام رسمی انقلاب بهمن ۵۷ یعنی «انقلاب اسلامی» منتشر میشد و بعدها وقتی ایران را مخفیانه ترک کرد، آن را با پیشوند «انقلاب اسلامی در هجرت» در قالب یک هفتهنامه منتشر کرد.
مهران مصطفوی داماد او می گوید آقای بنیصدر صحبتش این بود که باید در اسلام، «انقلابی شکل بگیرد که از تمام این شریعتی که روحانیت به وجود آورده و باعث عقبماندگی ایرانیان شده پاک شود».
او به گفتههای آقای خمینی اشاره میکند که گفته بود روحانیت در دولت جایی ندارد و خود او هم به قم میرود و مشغول تدریس میشود و معتقد است که جریان گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا همه چیز را تغییر داد.
مهدی نوربخش هم به آخرین دیدارش با ابراهیم یزدی در ترکیه اشاره میکند و میگوید میخواهد این موضوع را از قول وزیر خارجه دولت موقت در رادیو فردا برای افکار عمومی بازگو کند.
آقای نوربخش در این دیدار از سیاستمدار انقلابی آن روزگار میپرسد، اگر شرایط زمانی مجدداً به شما فرصت بدهد که در چنین انقلابی شرکت کنید... اما حرفش ناتمام میماند. ابراهیم یزدی بلافاصله میگوید، هرگز!
مهدی نوربخش میگوید پدر همسرش از همکاری با آدمهایی که تعهد خودشان را به دموکراسی و جمهوریت در ایران شکستند «طلب مغفرت» میکرد.
پوزش از نسل جوان برای انقلاب ۵۷
مهدی نوربخش که هنگام انقلاب یک جوان ۲۴ ساله انقلابی بود، میگوید من و پدر همسرم به عنوان روشنفکران نباید به روحانیون اعتماد میکردیم، ما اگر کنار آنها نبودیم انقلاب نمیشد.
این عضو نهضت آزادی معتقد است که آنها شناختی از روحانیون نداشتند و از اساس در اعتماد به روحالله خمینی اشتباه کردند.
آقای نوربخش میگوید من پوزش میخواهم از همه جوانانی که زندگیشان پایمال شد.
«نسلها را مقابل هم قرار ندهید»
مهران مصطفوی اما رسم عذرخواهی کردن را «پسندیده» نمیداند و معتقد است هر نسلی دستاوردها و ضعفهایی دارد و میگوید ما نمیتوانیم بگوییم مسئولیت وضعیت کنونی با نسلی است که در سال ۵۷ آن انقلاب بزرگ را کردند.
او میگوید بنیصدر در ۱۹۸۰ کتابی نوشته و گفته است ۱۲ اشتباه کرده که اشتباه شماره یک او «اعتماد به خمینی» بود.
آقای مصطفوی با انتقاد از اصطلاح «پنجاهوهفتیها» میگوید این عبارت به صورت فخش درآمده و میافزاید همین کسانی که میگویند به روحانیت نباید اعتماد کرد، به آقای روحانی رأی دادند؛ این را که دیگر نسل ما نکرد.
مهران مصطفوی بر این باور است که باید به نسل جوان «نهیب» زد و آنها را نسبت به مسئولیتشان آگاه کرد، چرا که مسائل ایران از طریق ادامهٔ تجربهٔ ۵۷ حل میشود، اما مهدی نوربخش میگوید چرا به نسلی که تمام زندگیاش را این انقلاب از بین برده، نهیب بزنیم.