چهلوسومین جشنوارهٔ فیلم فجر با فیلمهای به نمایش درآمده در بخش رقابتی این جشنواره بالا و پایینهای بسیاری داشت.
این دوره از جشنواره شاهد چند اتفاق ریز و درشت بود؛ از آن جمله: باز شدن پروندهٔ قضایی برای رضا بابک و مرضیه برومند، دو هنرمند پیشکسوت به خاطر دست دادن و شوخی کردن در مراسم افتتاحیه؛ انصراف بهرام رادان هنرپیشهٔ سینما از جمع هیئت داوران جشنواره به خاطر «طولانی شدن اقامتش در خارج از ایران»؛ حذف صدای شروین خوانندهٔ ترانهٔ اعتراضی «برای» از عنوانبندی پایانی پویانمایی «پسر دلفینی ۲»؛ جلوگیری از نمایش فیلم توقیفی «قاتل وحشی» با وجود وعدههایی برای نمایش آن؛ و پالایش کردن پرسشهای غیر انتقادی از سوی عوامل فیلم «موسی کلیمالله» به کارگردانی ابراهیم حاتمی در جریان نشست رسانهای این فیلم.
منوچهر شاهسواری دبیر جشنواره و همکارانش در روزگاری هدایت این جشنواره را برعهده گرفتند که سینمای رسمی -از نوع دولتی، حکومتی تا فیلمهای مجوزدار- رقیب تازه و قدری پیدا کرده است؛ سینمای «بیمجوز و خط قرمزگریزی» که خود را «سینمای زیرزمینی ایران» مینامد.
این جریان سینمایی که عقبهاش به اواخر دههٔ ۸۰ برمیگردد، حالا در جشنوارههای جهانی صدای تازه سینمای ایران و رقیبی برای جریان اصلی سینمایی شده که اگر چه انگشتشمار آثار قابل ارائهای در جشنواره دولتیاش نمایش داده میشود، اما خروجی دو سه سال اخیر آن کمدیهایی است که آه از نهاد بسیاری برآورده است.
از دیگر سو، جشنوارهٔ چهلوسوم مملو از تولیدات سینمایی ایدئولوژیکی بود که بیشتر آنها با بودجهٔ نهادهای حکومتی، تلاش داشتند تا تاریخ غبار گرفته و پر از سوءتفاهم دههٔ تاریک و خونین ۶۰ را برای نظام حاکم سوت بزند.
در برنامهٔ رادیویی «پاراگراف اول»، محمدعلی سجادی کارگردان قدیمی سینما که با فیلم پویانمایی «رودابه و زال» در جمع چهار فیلم پویانمایی جشنوارهٔ امسال حضور داشت همراه با احمد طالبینژاد، منتقد سینما و نویسنده کتاب «سینما اگر باشد: تاریخ تحلیلی سینمای پس از انقلاب»، از تهران حضور داشتند.
«فجر جشنواره نیست»
محمدعلی سجادی میگوید جشنوارهٔ فجر یک جشن سینمایی است برخاسته از نظامی ایدئولوژیکی که سینمای دولتی ایران در بستر آن قرار دارد.
به گفته این کارگردان سینما، او پس از ساخت هفدهمین فیلم بلند سینمایی خود «مخمصه» در سال ۸۶، دیگر در جشنوارهٔ فیلم فجر حضور پیدا نکرده بود.
محمدعلی سجادی میگوید که در دوران ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی و «برادران پایداری» دیالوگی برقرار نبود و او حتی به وزارت ارشاد پا نگذاشت.
اما به گفته آقای سجادی، این بار امکان برقرار کردن دیالوگ وجود داشت.
«سینمای امید، سینمای ناامیدی»
احمد طالبینژاد، منتقد سرشناس سینمای ایران، دیگر مهمان برنامه رادیویی «پاراگراف اول»، میگوید در سینمای امروز ایران چیزی که مطرح نیست، سینما، هنر و تماشاچی است.
این نویسنده که کارگردانی فیلم سینمایی «من بنلادن نیستم» را در کارنامه اش دارد، با تأیید «گلخانهای» بودن سینمای جشنوارهٔ فجر در دههٔ اول انقلاب بهمن ۵۷ میگوید: با وجود همه محدودیتها در آن دوران، وقتی در اواسط دههٔ ۷۰ حمایتهای دولتی برداشته شد، این سینما مثل گیاهان گلخانهای پژمرد.
آقای طالبینژاد معتقد است که فضای مجازی و فناوریهای روز، سینما را به هنری آسان و در دسترس تبدیل کرده و این موضوع روی کنجکاوی مخاطبان سینما تأثیر گذاشته است.
به گفته او، امیدهای سینمای ایران در نیمهٔ دوم این چهار دهه کمرنگ شد و از دست رفت.
این منتقد سینما یکی دو سالی است که جشنوارهٔ فیلم فجر را از فهرست برنامههایش خارج کرده است. او میگوید الان با جشنوارهای رو به رو هستیم که بود و نبودش برای خیلی از اهالی سینما فرقی نمیکند.
این نه فقط به خاطر حضور نداشتن سینماگران شناختهشده، بلکه به اعتقاد این منتقد سینما، به کیفیت فیلمهایی بر میگردد که او آنها را «گزارشهای تلخ اجتماعی» میداند که یکبار خوانده و تماشا میشوند.
آقای طالبینژاد در پاسخ به این پرسش که «این وضعیت مولود تغییر سلیقهٔ مخاطبان سینما است و یا سیاستهای دولتی و حکومتی؟» میگوید که این مردم یک زمانی از «هامون» استقبال میکردند.
او خستگی و عصبیت مردم را در کنار نمایش مجموعههای تلویزیونی نازل در صداوسیمای جمهوری اسلامی به همراه پخش مجموعههای تلویزیونی ترکی از طریق ماهوارهها را در تغییر ذائقهٔ عمومی جامعه ایران تأثیرگذار میداند.
دهنمکی، پایهگذار«سینهشو» در سینمای انقلاب
نویسندهٔ کتاب «تهران در سینمای ایران» معتقد است که نیاز مردم به «شاد بودن» و «بیخیال» بودن، آنها را به سمت فیلمهای سرگرمکنندهای برده است که هیچکدامشان کمدی نیستند بلکه «شو» هستند.
آقای طالبینژاد فیلم «اخراجیها» و مسعود دهنمکی کارگردان این فیلم را که پیش از آن از اعضای گروه تندرو انصار حزبالله بود را سرآغاز تولید این سبک از فیلمسازی میداند.
به گفته این منتقد سینمایی، آقای دهنمکی با ورودش به سینما مجموعهای از لطیفههایی که در جبهه و خط مقدم گفته میشد را وارد فیلمهایش کرد.
او میگوید این کارگردان ۵۵ ساله سدی را شکست و راهی را نشان داد که همه فکر کردند میتوانند از ترفند او استفاده کنند.
آقای طالبینژاد این فیلمها را در حکم «مُسکن» میداند و معتقد است نیاز شاد بودن مردم با این فیلمها درمان نمیشود.
سینمای ایران گرفتار در ژورنالیسم
محمدعلی سجادی با اشاره به سه دوره «خانهنشینی»اش میگوید در این دوران او مسیر «تجربه کردن و پاسخ به خویش» را طی کرده است که حاصل آن مستندهای پژوهشی «حمید هما»، «همسایهها»ی احمد محمود، سهراب سپهری، گزارههایی درباره «بوف کور» و چهار فیلم مستند پژوهشی درباره فردوسی، که بدون حمایت دولتی ساخته شدهاند.
او میگوید آموخته است که کار خودش را انجام دهد و گرفتار ژورنالیسم یا زمانمندشدن نشود.
به اعتقاد کارگردان فیلم «زال و رودابه»، استبداد، فرایند طبیعی اندیشیدن را مسدود میکند و موجب میشود هنرمند بار مسائل و مصائب اجتماعی را به دوش بکشد و سیاستمدار و فعال سیاسی شود.
آقای سجادی معتقد است سینمای ایران چنان درگیر مسائل اجتماعی آن هم از نوع «ژورنالیستی»اش شده که «تخیل» خود را از دست داده است.
از «بوف کور» تا «زال و رودابه»
محمدعلی سجادی که در نشست پرسش و پاسخ پویانمایی «زال و رودابه» در جشنوارهٔ فیلم فجر حاضر نشد، پیشتر، پویانمایی «بوف کور» را ساخته بود.
او میگوید برای ساختن «زال و رودابه» نه از کسی اجازه گرفته و نه درخواستی برای پروانهٔ ساخت داده است.
به گفته این کارگردان، او فیلماش را آنطور که دوست داشته است ساخته تا به جای حرف زدن درباره شاهنامه کاری کرده باشد.
آقای سجادی میگوید از این بابت قضاوت دربارهٔ خوب و بد بودن این فیلم را به دیگران میسپارد.
کارگردان فیلم «بازجویی یک جنایت» میگوید: همیشه چوب گرایشهای سیاسی و اجتماعیاش را خورده است. «در دههٔ ۶۰ چماق خورده و جمهوری اسلامی سعی کرده او را سرجایش بنشاند و ادب کند. اما او چه غلط و چه درست مسیر خودش را رفته است».
«سینمای سخیف ممیزان و فرصتطلبان زیرزمینی»
احمد طالبینژاد میگوید فریاد دردناکی که از گلوی زندهیاد داریوش مهرجویی در زمان اکران فیلم «لامینور» درآمد و در نهایت سعی کردند با «تطمیع» جبرانش کنند، حرف درستی بود.
آقای مهرجویی گفت «اینها کیان»؟ منظورش ممیزانی بود که مینشینند دربارهٔ فیلمها قضاوت میکنند.
به اعتقاد این مدرس سینما، ممیزان روی فیلمهای «بیبو و خاصیت و سخیف» تأکیدی ندارند و حتی بدشان نمیآید که «روغن داغ» این فیلمها بیشتر باشد تا مردم قیمت گوشت و مرغ و میوه یادشان برود.
آقای طالبینژاد بر این باور است که جز سینمای زیرزمینی چارهای وجود ندارد. هرچند او میگوید با بسیاری از این تولیدات همدلی ندارد و در بسیاری از آنها «فرصتطلبی و شعارزدگی زیر بیرق اپوزیسیون» میبیند.
این منتقد سینمایی با اشاره به صحبتهای قبلتر محمدعلی سجادی میگوید وقتی تعادل وجود نداشته باشد یا از این ور بوم میافتید و میروید «فسیل» میسازید و یا از آن ور فیلمهایی میسازید که برای پرهیز از غرضورزی نام نمیبرم.
سینمای ورشکسته یا سفارشی؟
محمدعلی سجادی میگوید «سینمای زیرزمینی» و «سینمای روزمینی» هر کدام یکدیگر را تکمیل و تکوین میکنند.
او سینمای امروز ایران را «سینمایی ورشکسته» میداند که نظام سیاسی سعی دارد شرایط آن را کنترل کند اما ابزار ده بیست سال گذشته دیگر جواب نمیدهد.
به اعتقاد آقای سجادی، حاصل «زور زدنهای» دولتی منجر به «سینمایی سفارشی» شده که در جشنوارهٔ فجر میبینیم.
او شرایط امروز حاکم بر جامعه و سینمای ایران را «دوغ و دوشابی» در حال گذار میداند که بیشباهت به شرایط پس از کودتای ۲۸ مرداد نیست و با تأکید بر «موتیفهای تکرار شونده» میگوید: در مقطع دههٔ ۴۰ و پنجاه فیلمهای کمدین ایتالیایی، لاندو بوزانکا، سینمای ایران را اشباع کرده بود.
برندهٔ تندیس زرین بهترین کارگردانی از هفتمین جشن خانهٔ سینما برای فیلم «جنایت» معتقد است که سینمای امروز ایران مثل کلیت نظام حاکم «زور میزند» خود را نگه دارد، ولی جامعه دلش تغییر میخواهد و با قوانین «دستوپا شکسته» نمیتوان مهارش کرد.
به باور او باید از روزنهٔ جشنوارهٔ فجر استفاده کرد و فضایی برای دگردیسی به وجود آورد.
حضور در جشنواره مصداق سفیدنمایی؟
احمد طالبینژاد به مراسم بزرگداشت ناصر تقوایی کارگردان موج نوی سینما در سالهای گذشته در خانهٔ هنرمندان ایران اشاره میکند و میگوید آقای تقوایی در آن مراسم با ابراز ناراحتی از وضعیتی که سینمای ایران آن دچار شده بود، گفت که با «فیلم نساختنش تلاش میکند باعث فرو ریختن پایههای این نوع سینما شود».
آقای طالبینژاد با انتقاد از صحبتهای محمدعلی سجادی که جشنوارهٔ فجر را «روزنه» خواند، میگوید اگر ما معتقدیم که «خانه از پای بست ویران است»، ممکن است فکر کنیم با حضورمان باعث سفیدنمایی میشویم.
او میافزاید وقتی ما به عنوان مخاطب، منتقد، فیلمساز به این جشنواره میرویم انگار به این جشنواره رونق میدهیم، به جشنوارهای که حتی افراد دخیل در حکومت هم معتقدند فیلمهای حاضر در آن، امسال «میانمایه» هستند.
احمد طالبینژاد سپس با اشاره به گفتهٔ محمدعلی سجادی دربارهٔ ایستادگی و کوتاه نیامدن از عقایدش، از این کارگردان سینما پرسید؛ پس در جشنوارهٔ فجر چه کار میکند؟
جامعهٔ ایران گرفتار سیاه و سفید کردن است
محمدعلی سجادی میگوید ایرانیها در یک جهان ثنوی که ماهیتش بر سیاه و سفید جلوه دادن امور است، به سر میبرند و احمد طالبینژاد هم گرفتار این بلیه است.
او میگوید همه بزرگان سینما، کیارستمی و بیضایی در این چهار دهه در نظام جمهوری اسلامی فیلم ساختند.
به گفته آقای سجادی، او در مقاطعی فیلمهای «اثیری»، «جنایت» و «شیفته» را به جشنواره نداد.
این کارگردان سینما میگوید من در چارچوب این سینمای دولتی کار میکنم و مهم این است که استقلال خودم را حفظ کردم یا نکردم.
او در واکنش به درخواستهای گروهی از سینماگران که خواستار تحریم جشنوارهٔ فیلم فجر و جریان دولتی سینمای ایران در خارج از مرزها شده بودند، میگوید دو طرف مانند هم فکر میکنند، خیلی وقتها چیزی که آن ور میگویند، وارونهٔ چیزی است که این طرف گفته میشود.
هیچکس سر جایش نیست
احمد طالبینژاد میگوید به عنوان یک «اصلاحطلب و نه برانداز» مایل است بپرسد چرا هیچکس به کار خودش نمیپردازد.
مدیر مسئول نشریهٔ توقیفشده «هفت» میگوید این نشریه با «نوک قلم یک روحانی در قم» برای همیشه توقیف شد.
او ادامه میدهد: یک روحانی هر قدر هم باسواد باشد، ممکن است در ذات خود هنوز با سینما، موسیقی و تئاتر مخالف باشد.
آقای طالبینژاد نتیجه میگیرد که با دستبهدست هم دادن مجموعهای از عوامل، جامعهٔ ایران در کار ویرانی است نه ساختن.
محمدعلی سجادی هم با اشاره به دو قطبی شکل گرفته در جامعه و سینمای ایران میگوید: این دو جناح که ظاهراً علیه یکدیگرند، همنهادی (سنتز) را میسازند که جزو ضرورتهای حیات ماست.
به باور کارگردان پویانمایی «زال و رودابه»، او فیلم خود را به جشنواره داده تا مردم فرصت تماشای آن را داشته باشند و این به معنای «سفیدنمایی» نیست.
آقای سجادی میگوید نظامی که در آن زندگی میکنیم آن قدر وضعیتش تیرهوتار است که با این چیزها روشن نمیشود.
این کارگردان سینما میگوید او به لحاظ اداری در جایی زندگی میکند که باید فیلمسازی را ادامه بدهد، وگرنه باید فیلم خود را به خارج از کشور ببرد که «آنجا هم سیاسی برخورد میکنند».